باسمه تعالی شأنه
یا نور
تحریر را در عربی آزادسازی می گویند.
بعدالتحریر یعنی بعد از آزادسازی. و نمی دانم چه ربطی پیدا می تواند بکند با این صفحه این ویژه نامه سوره.
این اولین ویژه نامه سوره است. و چند تای دیگر در نوبت است.
باز هم دوستان از توزیع گلایه داشتند.
شرکت سوره تصمیم گرفته است برای تنبیه کسانی که حاضر به مشترک شدن نیستند مجله را تا 5 روز بعد از چاپ توقیف کند. اول سهمیه مشترکین را بفرستد و بعد روی دکه بیاید. ما هم گفتیم که
این کار عاقلانهای نیست. ولی کسی گوش نداد.
ضمنا” هنوز حق التحریرهای 14،15،16،17،18،19 را نپرداختهاند.
یکی از مدیران فرهنگی که یک ارتباطاتی هم با سوره دارد به جای اینکه مشکلات ما را حل کند راه به راه مشغول مصاحبه و سخنرانی و نظریه پردازی راجع به مشکلات نیروهای فرهنگی و ” چالشها” و ” آموزهها” و ” فرصتها” و” تهدیدها” و از این جور حرفهای جالب و سرگرم کننده است.
فعلا” به این نتیجه رسیدهایم که مثل شیر سرمان را بیندازیم پایین و کارمان را بکنیم.
باور کنید این بهترین کار است. اگر چه خیلی سخت و اعصاب خردکن باشد.
” گر صبر کنی ” ز سوره حلوا سازی
و سوره خیلی حلواها خواهد پخت.
و خیلی کامها را شیرین خواهد کرد.
این روزها هر کس را که می دیدی راجع به کابینه می پرسید.
بالاخره چند نفر وزیر خواهند شد دیگر. نگرانی ندارد.
رفته بودیم پیش یکی از مدیران فرهنگی که روحانی هم هست اتفاقا”. برایمان از آمریکا گفت و سیستم نمی دانم چی چی در ارتباطات مدرن دنیاو……. و اینکه باید از تجربیات فلان و بهمان استفاده کرد و… چند تا کلمه فرنگی به کار برد که حتی ما هم بعضیهایش را نفهمیدیم. در مقابل ما هم یکی دو تا حدیث برایش خواندیم و خاضعانه عرض کردیم شما همینهارا فعلا” عمل کنید نیازی به آن…
می گفت با هم یک جا کار می کردیم. چند روزی گذشت. طرف صدایش درآمد که آقا چرا اینقدر چای می دهید؟ ما را می گویی گفتیم بابا ساده زیستی. بابا مبارزه با تجمل. بابا مردم واری! طرف ادامه داد: “مگر نسکافه پیدا نمی شود؟ آبرویمان را بردید پیش میهمانهایمان”
اسمش توی لیست آقای احمدینژاد است.
این آقای احمدینژاد هم عجب گزکی دست ما دادهاست. فردا یکی از مدیرانش را پشت چراغ قرمز سوار پرشیا ببینیم لابد می خواهیم همانجا پیادهاش کنیم. یکی هم بخوابانیم توی گوشش که بیتربیت! دولت کریمه و پرشیا؟!
دیر وقت توی خیابان می رفتم. قیافه طرف به چشمم آشنا آمد. داشت باغچه جلو خانهاش را آب می داد. ببخشید شما آقای… نیستید؟ جاخورد – چرا- چند کلمهای گپ زدیم. خداحافظی کردم. داشتم می آمدم صدایم کرد: ببخشید، یک نکتهای را میخواستم عرض کنم. – بفرمایید – این خانه سه طبقهای که می بینید مال من نیست. سه خانواده هستیم و شریکی خریدهایم. – اختیار داری. ما که چیزی نگفتیم. یاعلی. اسم ایشان هم توی لیست است. خدا کند همه وزرای احمدینژاد اینقدر پاسخگو باشند که سوال در ذهن منعقد نشده رفع تهمت بکنند.
خوشبختانه تا بعدالتحریر تمام بشود حق التحریر 2 شماره را دادند. ولی باز هم خوشبختانه در این فاصله دو شماره دیگر آماده شد: 20 و یک ویژهنامه دیگر. و هنوز همان 6 شماره را طلبکاریم!
خدا قرض همه بدهکاران را ادا فرماید. الهی آمین.
از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان، ما هم مثل خیلی از وزرای آقای احمدینژاد و دوازده میلیون ایرانی دیگر در مرحله اول به ایشان رأی ندادیم. (بر خلاف بعضی دیگر از بچههای سوره). ولی مثل آقای رسایی (از فعالان ستاد ایشان) امید داریم که ایشان آنقدر خوب کار کند و کار خوب بکند و سادهزیستی و عدالتخواهی و مردم گرایی را در کام مردم شیرین کند که چهار سال دیگر به آدمی ساده زیستتر و مردمیتر از ایشان در همان مرحله اول رأی بدهیم.
تا بعدالتحریر تمام نشده، تشکر بکنیم از دوستان جنبش عدالتخواه دانشجویی که متن پنج سخنرانی همایش «فردای ایران» را برای این ویژهنامه در اختیار سوره قرار دادند.
وفقهم الله للمزید
* بعدالتحریر سوره، دوره چهارم، شماره 19، شهریور 1384