شما اینجا هستید   |

    عمومی : تلاش عرفانپور جریانیست در امتداد جریان شعر انقلاب نه تلاشی شخصی| جلسه نقد کتاب های « میلاد عرفان پور»

در این جلسه نقد، کارشناسانی چون “قربان ولیئی”، “آرش شفاعی” و “وحید جلیلی” حضور داشتند و به بررسی این دو مجموعه رباعی پرداختند.

در ابتدای جلسه قربان ولیئی با فرخنده دانستن چاپ مجموعه های شعری از سوی شاعران جوان، این حرکت را برای جامعه مهم و گرانقدر دانست و یکی از دلائل سرگشتگی انسان معاصر را در صدر قرار دادن علم در همه امور خواند.

فاصله انسان معاصر از شعر، یکی از نتایج دور شدن از معنویت

او در مقدمه این بحث گفت: علم (science) در صدر توجه انسان معاصر است و به همین دلیل او از معنویت و معنی طلبی دور شده و از ارتباط های دیگری چون فلسفه، و موضوعات احساسی و عاطفی نیز فاصله خواهد گرفت. در فلسفه، آدمی با وجود مواجهه دارد، مبرای آنکه موجود لباس خاصی پوشیده باشد که این موضوع، امور را به کلیت و بعد به متافیزیک و مسائل دینی سوق می دهد. درباره موارد احساسی و عاطفی نیز باید گفت که محمل عمده این قسم از امور عاطفی شعر است که امروزه به واسطه سلطه دیگر رسانه ها آن نیز در سایه قرار گرفته است. فاصله گرفتن انسان معاصر از شعر، یکی از علت های دور شدن از معنویت، استقرار روحی و آرامش و صفای وجودی انسان است.

این کارشناس و منتقد ادبی شعر را از سیطره آموزش، خارج دانسته و گفت: خوشبختانه شعر را نمی توان آموزش داد و نمی شود شاعر تربیت کرد، یک شاعر، شاعر متولد می شود، اگرچه در طی کسب اطلاعات بیشتر و دست ورزی، موفق به کسب فنون آن نیز بشود اما اگر کسی متشاعر باشد، مطمئناً راه به جایی نخواهد برد. میلاد عرفانپور شاعر است و متشاعر نیست و شروط اولیه را در این زمینه داراست.

عرفان پور شاعری تک قالبی است

آرش شفاعی، شاعر و منتقد ادبی، بحث خود را ناظر بر فرم اشعار عرفانپور خواند و گفت: برآیند برخورد ما با اشعار میلاد عرفانپور در این دو مجموعه و کارهای گذشته او این است که او شاعری “تک قالبی” است یعنی بروز و ظهور این شاعر، در قالب “رباعی بوده است. این نقد بحث ارزش گذاری بر آثار این شاعر نیست که آیا باید این کار را ادامه دهد یا نه –که معتقدم یک منتقد حق ورود به این عرصه را نیز ندارد- اما می توان آن را به عنوان پیشنهاد مطرح کرد و پذیرفت.

ادبیات و دهکده جهانی

شفاعی استفاده از قوالب ادبی مختلف را در شعر شاعران گذشته به عنوان یک ویژگی ذکر کرد و گفت: در ادبیات گذشته به جز برخی از شاعران همچون خیام یا حافظ، شاعران پیشنهادهای متعددی را پیش روی مخاطب قرار می دادند؛ به طور مثال شاعری چون سعدی برای مخاطبی که دوستار نثر شیرین فارسی بود گلستان را عرضه کرده است، برای مخاطبی که اهل شعر است بوستان را می آورد، برای مخاطبی که اهل طنز و مطایبه است از همان دست شعر را دارد، اگر مخاطبی اهل قصیده باشد همچنان و… به عبارت دیگر شاعران در عرصه های مختلف وارد می شدند، امروزه شاعران به علت رسالت های مختلفی که برای شعر متصور می شوند وارد عرصه های مختلف می شوند و متأسفانه در این اثناء مشتری خود را از دست می دهند. با در نظر گرفتن اندیشه دهکده جهانی مارشال مک لوهان، در عصر ارتباطات الکترونیکی با مخاطب انبوه روبرو هستیم و رسانه ها قدرتی بیش از پیش دارند، در این عصر بسیاری از موضوعات در پرتو رسانه معنا می یابند و این موضوع در ادبیات نیز وجود دارد. در ادبیات محتوا تحت تأثیر فرم قرار گرفته است حال اگر با شاعری روبرو باشیم که در یک قالب نیز بسراید به یک معنا با شعری طرف هستیم که شاعر آن ذهنیت کلاسیک و بسته شده ای داشته و محدودیت های قالبی همچون رباعی را پذیرفته است. او تحت تأثیر محدودیت ها و ویژگی های این قالب، سینه پرسخن خود را محصور کرده است.

شاعر در محدوده قالب

شفاعی در ادامه گفت: در محدوده این قالب، شاعر از بعضی امکاناتی که در بیان سخن دارد عقب مانده و مخاطب خود را محروم می کند. قالبی همچون رباعی، جای خطابه، داستان سرایی، روایت، تقابل ها، سخنان درازدامن، خشم گرفتن و… نیست. اما می توان در آن به تصویرسازی، زبان آوری و… پرداخت. شاعر حرف های زیادی دارد که این قالب دست و پای او را بسته است.

شفاعی در پایان این بخش از سخنان خود رباعی “یک…دو…سه…چهار…می شمردم تک تک/ بی تاب پی تو می دویدم با شک/ حالا که بزرگ تر شدم می فهمم/ تمرین جدایی است قایم باشک” را به عنوان نمونه ای خوب از میان رباعی های عرفان پور مثال آورد.

رباعی موج دوم به نوعی تجدید مطلع است

وحید جلیلی از دیگر منتقدانی بود که در این جلسه نقد کتاب حضور داشت. او به تاریخچه بروز و ظهور رباعی بعد از انقلاب پرداخته و دلایلی را برای استقبال از این قالب شعری برشمرد: بعد از انقلاب اسلامی، بعضی از قوالب شعری احیا شدند که از جمله آنها رباعی است که سردمداران این جریان، قیصر امین پور، سید حسن حسینی و… بودند؛ بعد از این جریان، جریان دومی شکل گرفت که رباعی های میلاد عرفان پور، هادی فروسی و… از آن جمله است. رباعی موج دوم به نوعی تجدید مطلع بوده و به نوعی در امتداد همان جریان اول رباعی در اول انقلاب است اما باید در نظر داشت که این نوع رباعی، ویژگی های خاص خود را دارد که باید با گذشت زمان به آن بیشتر بپردازیم.

هنر تجلی نامحدود در محدود است

جلیلی بعد از این مقدمه با مثال هایی مستقیم از میان رباعی های عرفانپور به تقسیم بندی آن پرداخت: در این مجموعه، مخاطب با موضوعات مختلفی مواجه است. اشعار عاشقانه ای همچون: “سنگم بزنی به جای دیگر نروم/ آبم ندهی تشنه از این در نروم/ والله اگر قفل قفس باز شود/ از بام تو گامی آن طرف تر نروم”، یا اشعار اجتماعی چون: “غمگین نشد از این که به او تاخته اند/ یا اینکه به جانش تبر انداخته اند/ وقتی جگر انار خون شد که شنید/ از شاخه او چوب فلک ساخته اند” اشعار سیاسی چون: “فنجان را برداشت و فرمان را داد/ بر لب آورد… ریخت در آتش باد/ هر جرعه که در گور گلویش می ریخت/ بر خاک حلبچه کودکی می افتاد” یا اشعار دفاع مقدسی و یا مرثیه هایی مانند: “در وسعت شب سپیده ای آه کشید/ خورشید به خون تپیده ای آه کشید/ آن لحظه که زینب به اسارت می رفت/ بر نیزه سر بریده ای آه کشید” در این مجموعه ها با اشعاری با رویکرد طنز، حدیث نفس، یا کارهای مانند کاریکلماتور روبرو هستیم، مانند:”اینجا فوران زندگی آنجا مرگ/ مانده است در انتظار انسان ها مرگ/ “یک روز به دیدار شما می آیم”/ این نامه برای زنده ها امضا: مرگ”.

جلیلی با ذکر این مصداق ها گفت: شاعر تلاش می کند و با مضامین مختلف و رویکرهای متنوع هنری، برای بیان حرف خود پروبال می زند. هنر تجلی نامحدود در محدود است و به هرحال شاعر باید تلاش خود را در زمینه انجام دهد تا در همین محدودیت ها حرف خود را گفته باشد. اما نکته اینجاست که اصرار بر آنکه در 21 سالگی کسی سه مجموعه شعر به چاپ رسانده باشد خوب نیست. شاعری که می تواند رباعیات درخشان داشته باشد، حداقل نباید در مجموعه اش رباعی ضعیف دیده شود. اول از همه خود شاعر پیش از همه و بیش از همه مجموعه خود را با وسواس بازبینی کند و در این کار دچار وسوسه های دوستان و ناشران نشود.

تلاش  عرفانپور جریانیست در امتداد جریان شعر انقلاب نه تلاشی شخصی

جلیلی در جمع بندی سخنان خود گفت: این تلاش جریانیست در امتداد جریان شعر انقلاب نه تلاشی شخصی. جلیلی به نکته دیگری اشاره کرد و آن بی بهره ماندن شعر انقلاب از نقد جدی است. او گفت: شاید یکی از موضوعاتی که شعر انقلاب از آن بی بهره بود، نقد جدی است. این مهم باعث افول در این شعر بوده تا این جریان دوم از نعمت های نقد بهره مند باشد.

رباعی، خوش آهنگ ترین قالب شعری

در بخش بعدی این نشست قربان ولیئی از زاویه ای دیگر به این دو مجموعه، نظر انداخت. او با بیان پیشینه ای از قالب رباعی، ادامه دادن راه گذشتگان و بزرگانی را که در این قالب سروده اند، به شاعران این عرصه توصیه کرد. او در این مقال گفت: قالب رباعی از جمله قوالبی است که به لحاظ ویژگی ظاهری، شاعر تنها 2 بیت یا 4 مصراع فرصت دارد تا سخن خود را بیان کند، این قالب از خوش آهنگ ترین اوزان شعر فارسی است. این قالب پیشینه پرباری ندارد و اعتنای شایع و رایجی از سوی گذشتگان به آن نشده است. از میان شاعران خیام را در این عرصه داریم که رباعی های منسوب به او 70 یا 170 رباعی بیش نیست. نکته مهم آن است که روح یک شاعر طالب تنوع است و او نمی تواند خود را محدود کند اما اینکه در این زمینه استثنائاتی بیابیم، قاعده به حساب نمی آید. 

رباعی، قالب آنات و لحظه های عارفانه

ولیئی، رباعی را قالب آنات و لحظه های عارفانه دانست و گفت: هیجانات عارفانه یا دریافت های موقتی، از  ویژگی های رباعی است. برجستگی رباعیات خیام، تک بعدی نبودن آنهاست. او در همه جوانب شعری رباعی سروده است و در عین حال به تمامی یک قصه بیش نیست! بعضی این قالب را پیوسته دیده اند. درست که هر رباعی یک شعر جداگانه است، اما کل آن یک منظومه به حساب می آید و این می رساند که 4 مصرع نمی تواند حرف را درون خود بگنجاند. اگر شاعری به یک وحدت اندیشه رسیده باشد و آن را در رباعی های متعدد بگوید، قابل تأیید است. در شعر خیام، هر رباعی پرتوی از حیرت در خود دارد و هر رباعی رباعی دیگر را فراخوانی و احضار می کند.

این میوه بر چه ساقه ای روئیده؟

این منتقد و کارشناس ادبی در این قسمت از سخنان خود، وارد مبحث دیگری شد که می تواند برای نقد آثار ادبی مورد اهمیت و توجه باشد. ولیئی گفت: در نقد ادبی یک اثر ابتدا باید روشن کنیم که هر اثر هنری که منتشر می شود، ذیل کدام شاعر است. چراکه ما در خلاء اندیشه به سر نمی بریم و مسلماً این میوه بر مبنای ساقه ای می روید. حالا می توان نسبت آن را با مبنای آن سنجید و اینکه اثر جدید چند قدم از گذشته خود جلوتر است. هیچ نوآوری بدون اتکا به گذشته وجود ندارد. اثری که ردپایی از گذشته درآن حضور نداشته باشد، درک و پذیرفته نمی شود.

باری که باید بر دوش قطعه، غزل یا قصیده باشد بر دوش رباعی است

او این موضوع را در اشعار عرفانپور سنجید و گفت: رباعی عرفانپور رویشی بر مبنای سنت رباعی در گذشته است. این سنت یکی رباعی های خیام می تواند باشد و یکی رباعی های پراکنده ای که از اهل تصوف به جا مانده است. اگر ما رباعی عرفانپور را ذیل آن بدانیم، انحراف از معیارهایی درون خود دارد که در مضامین آن قابل مشاهده است. مضامین رباعیان گذشته غالباً کیهان شناختی و مسائل کلان و معرفتی بوده است. موضوعاتی چون رویارویی عناصر هستی، مرگ و ذات آدمی و رباعیاتی با موضعات توحیدی. این قالب استعداد زیادی برای نشان دادن لحظه های معرفتی دارد نه یک زمان کشش دار و ممتد. می توان گفت شعر هایکو از این بابت با رباعی سنخیت دارد. اما در این مجموعه ناظر به جزئی نگری هستیم که شاعر به آن بار اجتماعی می بخشد که این بار را باید قصیده، غزل و یا قطعه به دوش بکشد. این موضوع ریشه در رباعی انقلاب دارد که به سرعت نیز اشباع شد که در نهایت، تعدد مضامین، خود شاعر را به گریز وا می دارد. اگرچه می گویند که رباعی مناسب با حیات پرسرعت انسان امروزی است و می تواند انسان معاصر را با ادبیات آشتی دهد اما باید به تجربه سنتی آن اتکا کنیم. 

اهمیت موسیقی در رباعی

ولیئی به موسیقی و اهمیت آن در رباعی اشاره کرد و گفت: موسیقی کناری، درونی، معنوی، به نسبت قوالب دیگر در رباعی اهمیت بالای می یابد. آن چیزی که می تواند آن را موفق کند عنصر موسیقی است. کمتر رباعی موفقی را می بینیم که ردیف نداشته باشد. اولین رباعی ها حتی دارای 4 قافیه بودند.

قربان وليئی در پایان این بخش از سخنان خود یک رباعی با ردیف بلند از مجموعه رباعی های عرفانپور خواند: “آری به خطا همیشه کوچک دیده/ از آن بالا همیشه کوچک دیده/ پیداست چرا برج نشین مغرور است/ آدم ها را همیشه کوچک دیده”.

تولید انبوه و پیگیر یک قالب به خودی خود بد نیست

آرش شفاعی در بخش دوم سخنان خود درباره مقدمه این کتاب که از سوی “محمدرضا سنگری” نوشته شده است اشاره کرد و گفت: در مقدمه این کتاب آمده است: “کشف مضمون در رباعی، آنقدر دیریاب و ارزشمند است که رباعی را “شعر وارونه” نامیده اند؛ شعری که از آخر به اول سروده می شود، این موضوع که رباعی ضربه پایانی داشته باشد موضوعی نیست که آنقدر قابل اهمیت و ارزش گذاری باشد که از یافتن این کشف که رباعی شعر وارونه است شگفت زده بشویم. شفاعی درباره شعر جریان اول انقلاب و اشباع شدن آن نیز گفت: تولید انبوه و پیگیر یک قالب به خودی خود بد نیست چراکه قضاوت مردم و گذشت زمان، سره را از ناسره جدا می کند. هنوز هم اگر بخواهیم گزیده ای از آن موج ناگهانی انتخاب کنیم قیصر امین پور و سیدحسن حسینی، در صدر موارد انتخابی ما خواهند بود. در گذشته مردم انتخاب خود را انجام داده اند.

علل به وجود آمدن موج شعر انقلاب

شفاعی درباره به علت وجود آمدن چنین شعری در اوایل انقلاب گفت: علت آن موج، شرایط اجتماعی جنگ بود. شعر در آن زمان خواست وظیفه ي رسانه ای خود را که همان تهییج ملی بود، انجام دهد و کار خود را کرد. شاعران در آن زمان به یک سری کلید واژه دست یافتند که توانست مردم را با خود همراه کند. بعد از مدتی آن تکنیک ها و کلید واژه ها لو رفته و در ضمن شرایط اجتماعی نیز عوض شد. امروز هم شاهد رویکرد جدیدی به رباعی از سوی شاعرانی چون: بیژن ارژن، ایرج صف شکن، جلیل صفربیگی و… هستیم. مسأله این است که آیا دوستان ما با توجه به همان تجارب تاریخی، درحال تکرار فضا هستند یا خیر. هریک از آنها به یک تکنیک در زبان از جمله گسترده کردن تصاویر زیبا، تقابل ها و توانمندی های زبانی این راه را پیش می برند، اما تا کی؟

آیا “فلش فیکشن”ها باعث شده کسی رمان نخواند؟

این منتقد ادبی درباره آنکه قالب کوتاه رباعی مناسب عصر سرعت و انسان امروز است گفت: اینکه زمانه، زمانه کوتاه سرودن است حرف درستی نیست و به سلیقه مخاطب پیش رفتن است. آیا “فلش فیکشن” ها و به قولی داستانک ها باعث شده است که کسی رمان نخواند؟ شاعران، امروزه به دنبال سلیقه مخاطب می روند؛ طرح، هایکو، رباعی، شعر یا داستان 5 و 6 کلمه ای… همه و همه تحت تأثیر سلیقه مخاطب، پیش رفتن است.

غزل- مثنوی قالب شعر انقلاب است

وحید جلیلی نیز در بخش بعدی نقد و بررسی اشعار عرفانپور به قالب های جدیدی اشاره کرد که بعد از انقلاب اسلامی وارد ادبیات شده اند، او در این زمینه گفت: شعر انقلاب همچون خود انقلاب دارای تعامل در فرم و محتوا است. انقلاب اگر محتوا و حرف جدیدی در خود دارد این موضوع در فرم هم ظهور می کند. قالبی همچون غزل- مثنوی قالبی است که بعد از انقلاب رایج شد. در این قالب هم به خاطر غزل دارای ابعاد معرفتی بوده و هم به خاطر مثنوی دارای حماسه است. همچون انقلاب که در ذات خود هر دوی آنها را داراست. یا قالبی را که احمد عزیزی آن را می نوشت، نه نثر بود و نه شعر اما هردوی آن نیز بود. اگرچه در گذشته ما شطحیات را داشته ایم اما این، موضوع دیگری است. یا در بخش دیگر هنر خط معلی را داریم که هم در آن تیزی دیده می شود و هم انعطاف دارد که یکی از جلوات انقلاب اسلامی است. شاعرانی که می خواهند این علَم را پیش برند با به این موضوع توجه کانونی داشته باشند. در شعر عرفانپور نیز هم سلوک اجتماعی وجود دارد هم سلوک وجودی و فلسفی. اگر این مضامین را مانند یک کشکول جمع کنیم ترکیب فیزیکی دارد اما اگر به آن قوام بخشیم یک جمع شیمیایی داریم. هنر انقلاب هنر جمع است آن هم از نوع شیمیایی اش. در شعر عرفانپور جرقه های خوبی دیده می شود و او باید تلاش کند که هنر تطبیق این جرقه ها را با همدیگر نشان دهد. نباید سلوک اجتماعی در شعر در یک خط باشد و سلوک عرفانی در خط دیگر. نوری که به قلب مؤمن می تابد باید در متن اجتماع ظهور یابد. این جمع بین سلوک فردی و اجتماعی است.

جلیلی از رباعی به عنوان قالب قطعیت ها یاد کرد و گفت: رباعی با این کوتاهی، به نوعی قطعیت در آن وجود دارد. اگرچه مشهورترین رباعی ها که مربوط به خیام است مضامین شک و تردید دارند اما او این حرف را محکم بیان کرده است. انقلاب نیز در خود قطعیت دارد. در ماجراي غزه نیز همین قالب به کمک شاعران آمد که موقع بودن و قاطع بودن را در خود داشت.

بخش پرسش و پاسخ:

در بخش پایانی این نشست به رسم همیشگی پرسش و پاسخی بین مدعوین و کارشناسان جلسه رد و بدل شد و در این بین دیگر صاحب نظرانی که سخنی درباره این دو مجموعه داشتند، آن را بیان کردند.

نگاه عرفانپور یک نگاه انتقادی- انسانی است

در این بین آقای نجفی از مدعوین حاضر در جلسه گفت: نباید فراموش کنیم که قالب باید در خدمت محتوا باشد و در اندیشه آن باشیم که شاعر چه پیامی برای مخاطب خود دارد. نگاه عرفانپور نگاهی منتقدانه به وضع موجود است اما این نگاه صرفاً سیاسی یا اجتماعی نیست این نگاه انتقادی- انسانی بوده که باعث می شود شعر فرامرزی شود. او به دغدغه های انسان امروز می پردازد و از مدرنیسم می گوید. عرفانپور با نشان دادن فضاهای شهری، یک بعدی شدن انسان ها و از خودبیگانگی آنها را گوشزد می کند. از کلید واژه های شعر عرفانپور “تنهایی” است که مخاطب آن مجموع همه انسان هاست اگر اگزیستانسیالیم به آن پرداخته است شاعر این مجموعه ها از این تنهایی به پوچی نمی رسد بلکه با مذهب گره می خورد و متعالی شده و می گوید: “تا کی به هوای فتح دنیا باشم؟/ کافی است خدا! چقدر اینجا باشم؟/تنهایی اگر که با تو بودن باشد/ می خواهم از این به بعد تنها باشم”.

شاعر باید از این گذار عبور کند

محمدحسین نعمتی از دیگر شاعرانی بود در نقد این دو کتاب گفت: سیر کارها در مجموعه پادشهر گذر از زبانی است که در مجموعه پاییز بهاریست… دارد. تجربیات شاعر در این مجموعه به یک پختگی نسبی رسیده است. زبان با محتوا که به پیشینه رباعی برمی گردد متناسب شده است. تصاویر مدرن و نئوکلاسیک، در این مجموعه ارائه شده و مجموعه جدید را از یکدستی بیرون آورده است. بارقه هایی از تفکر و تصویر جدید در آثار عرفانپور دیده می شود که بسیار امیدوارکننده است. جمع بندی مجموعه پادشهر در شعر روی جلد آن به خوبی منعکس شده است: “ای بی تو زمانه سرد و سنگین در من!/ ای حسرت روزهای شیرین در من/ بی مهری انسان معاصر در توست/ تنهایی انسان نخستین در من”.

محمدحسین نعمتی درباره استفاده از تصاویر مردن در آثار عرفانپور به شعر “آه است خیابان به خیان به لبم/ از این همه بی تفاوتی در عجبم/ تو مثل مسافری که دیرش شده است/ من مثل چراغ قرمز نیمه شبم” اشاره کرد و گفت: تصاویری که در این شعر به کار رفته است برای انسان شهری معنا می یابد و احساسات او را قلقلک می دهد و کسی که این فضا را حس کرده باشد آن را درک می کند. نعمتی در پایان گفت: شاعر باید از این گذار عبور کند و به یک وحدت در فرم و محتوا برسد.

نكوهش قرآن بر شاعران از جهت تفرق خیال بوده است

کاظم رستی نیز از دیگر حاضرانی بود که نظرات خود را درباره ي شعر عرفانپور مطرح کرد. او در قالب سئوالی از قربان ولیئی خواست که درباره نگاه جامع و معرفتی که شاعر باید بدان دست یازد و از پنجره چشم خود به عالم نظر افکند، بیشتر سخن بگوید.

قربان ولیئی گفت: اگر اندیشه شامل و واحدی در شاعر نباشد رباعی به دوبیتي های تبدیل می شود که هرکدام ساز خود را می زنند. خیام به این دلیل شاعر بلامنازع است چون کل رباعی هایش یک رباعی است. در شعر حافظ نیز اگر چه با 400 غزل روبرو هستیم اما با یک غزل سروکار داریم و این یک انسجام اندیشه است. علل توفیق سهراب از دفترهای دوم و سوم به بعد نیز در همین است. تعدد اشکال در اشعار، خیال را مجاب می کند که تعدد مضامین نیز وجود دارد اما همه یک سخن بیش نیست که دایره وار حرکت می کند. بعد از آنکه شعر خوانده و در ذهن ته نشین شد، می فهمیم که همان یک حرف است و این بخشی از التذاذ زیباشناختی انسان را با خود دارد. حال تلاش شاعری مقرون به توفیق است که در این میانه در دام صید مضمون ها اسیر نشود و وحدت عاطفی و اندیشه خود را حفظ کند. در قرآن نیز اگر نکوهشی بر شاعران شده از جهت همان تفرق خیال بوده است.

شعری که سریع، مخاطب پیدا می کند، یک بیماری و دروغ در آن است

ولیئی به نکات دیگری اشاره کرد که بیان آن خالی از لطف نیست. او با نقل قول از رابرت تراست گفت: وقتی شعری که سریع، مخاطب پیدا می کند، یک بیماری و دروغی در آن است. با توجه به روانشناسی مخاطب، حرف، دقیق است. اگرچه این حکم کلی نیست اما اغلب، اشعاری که شیوع سریعی دارند افول سریعی را نیز دارند.

شاعر باید حرف منتقد را گوش دهد اما عمل نکند!

بنابراین شاعر نباید دغدغه مخاطب را به یک تعبیر داشته باشد و دغدغه منتقد را اصلاً نداشته باشد. شاعر باید حرف منتقد را گوش دهد اما عمل نکند. حرف آخر او این بود که: شاعر باید معیشت و زندگانی شاعرانه ای داشته باشد نه آنکه با شاعران باشد و در جلسات شعری باشد. یکی از آفت هایی که شاعر را از حالت بالفطره و طبیعی خارج کرده به مشاعری تصنعی و مشتری محور تبدیل می کند آن است که مدام در جلسات نقد شعر باشد.

رباعی قابل مقایسه با تک بیت های سبک هندی است

آقای داوودی نیز در انتهای این جلسه سخنانی را در تکمیل این جلسه نقد کتاب اشعار میلاد عرفانپور ذکر کرد: رباعی به جهتی قابل مقایسه با تک بیت هایی است که در سبک هندی دیده می شود. راجع به مجموعه پادشهر چند نکته را می گویم. رسیدن به یک تک شعر که خمیره نگاه یک شاعر است و شخصیت شاعری را در بر می گیرد، در این مجموعه برجسته است. او با چند کاراکتری کار می کند که به دست آورده و این دور در رباعی ها می چرخد. پاییز، بهاری که عاشق شده، سفر، دلتنگی ها، مادر و بعد کودک… . جدای از چند رباعی مذهبی که کاملا تفکیک پذیر هم هست، 90درصد مجموعه، یک رباعی و یک شعر است حتی با واژه های مشابه یکدیگر.

پراکنده گویی آفت رباعی سرایان امروز است

آرش شفاعی در حسن ختام چهارمین جلسه نقد کتاب، گفت: موضوعی که در مجموعه اشعار شاعران رباعی سرای امروز دیده می شود آن است که در آن پراکنده گویی وجود دارد. ممکن است در یک مجموعه رباعی با 30درصد اشعاری روبرو باشیم که شاعر یک مسلمان ستیهنده ي شیعی است که شمشیر کشیده و زمین و زمان را به هم می ریزد، 30درصد دیگر او یک آدم شوخ هزال است که کاریکلماتور می گوید و هدفش خنداندن مخاطب است و در بعضی موارد مشغول بازی فرمی بسیار مدرن می شوند. این محدودیت های قالب، شاعران را به تجربه های آوانگاردیزم و این در و آن در زدن های عجیبی می رساند که باید نسبت به آن تأمل شود. خوب است یک بازنگری دوباره درباره موجی که در رباعی امروز به راه افتاده است، انجام بشود.  

*چهارمین جلسه نقد کتاب حلقه قول و غزل، روز شنبه يازدهم اردیبهشت ماه با نقد کتاب های “پادشهر” و “پاییز بهاریست که عاشق شده است”، اثر « میلاد عرفان پور»، از سوی کانون اندیشه جوان.

تگ های مطلب :
دسته بندی : عمومی
به اشتراک بگذارید : | | |