فتنه، سنت الهی
أحسب الناس ان یترکوا ان یقولو آمنّا و هم لا یفتنون
و لقد فتنا الذین من قبلهم و لیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین[1]
از ویژگیهای مهم جامعهی پویا و رو به پیشرفت، عبور موفق از فتنههاست. سنت عالم بر این نیست که جوامع دچار امتحان و ابتلا نشوند. ماهیت زندگی و حکمتِ خلقت بشر، غربال شدن و رشد یافتن در مسیر امتحانهاست:
خلقکم لیبلوکم ایکم احسن عملاً
اهل ایمان حتماً باید برای امتحانها و ابتلائات و فتنهها آماده و مجهز باشند. اگر این آمادگی وجود داشت هیچ نگرانی و دستپاچگی در مواجهه با امتحانها نخواهد بود. درست مثل دانشجویی که پیشاپیش برای امتحان آماده است و به راحتی و بلکه به شیرینی از امتحانات گذر میکند و مراتب رشد را پلهپله ادامه میدهد. نه تنها ترس از امتحانهای جدید و مکرر ندارد بلکه به مثابه لوازم پیشرفت و ارتقا به آنها نگاه میکند.
امتحانهای فردی، فتنههای جمعی
امتحانهای الهی صرفا فردی و معطوف به زندگی شخصی نیست. برخی امتحانها و ابتلائات و فتنهها، همگانی و فراگیر و معطوف به حرکت کل جامعه است. جوامع نیز مثل افراد دچار ابتلاء و امتحان میشوند و محک میخورند.
شیاطین و طواغیت هم صرفاً برای افراد و زندگی شخصیِ آحاد بشر وسوسه و دامافکنی ندارند. جریان اغوای شیطانی هدف فراگیر و همگانی دارد: «لاغوینّهم اجمعین».
منحرف کردن جماعتها و جمعیتها و جامعهها در کلیت مسیر خود از اهداف اصلی شیاطین بزرگ و کوچک است.
آمریکاییها صرفاَ به دنبال منحرف کردن تکتک جوانان یا آحاد کشور و به فساد کشیدن آنها در زندگی شخصی نیستند بلکه هدف بزرگتر آنها به دست گرفتن زمام زندگیِ نه افراد، که جوامع و ملتها و حکومتهاست. برای شیاطین، منحرف یا فاسد کردن یک فرد نیز موضوعیت دارد امّا منحرف کردن یک حکومت و یک جامعه قاعدتاً برای آنها بسیار شیرینتر و مهمتر است.
چرا ایران، هدف قرار میگیرد؟
هدف اصلی تهاجم فرهنگی و جنگ نرم، از ریل خارج کردن نظام و جامعهی دینی – انقلابی ایران از مسیر پیشرفت مبتنی بر «عقلانیت، معنویت و عدالت» است. آنچه در فتنهی 88 رخ داد یک تلاش همهجانبه و صد در صدی برای از ریل خارج کردن انقلاب و مختل کردن مسیر پیشرفت یک ملت بود. آنها تلاش کردند ساز و کار همافزایی ملت ایران را که در قالب جمهوریت و مردمسالاری دینی به دست آمده است دچار اختلال و از دور خارج کنند.
فتنه 88، نشانه ناپختگی
جوامع شکل میگیرند تا ابناء بشر با تبادل مادی و معرفتی زندگی بهتری را رقم بزنند. حکمت تنوع قومی و نژادی و طائفهای و اختلافات طبیعی در زندگی بشر؛ نیازمندی متقابل انسانها به هم و ایجاد پیوندها برای همکاری و همافزایی ظرفیتهای داخلی برای تعقیب آرمانهای ملی است. پذیرش لوازم این همافزایی نشانهی بلوغ و رشد یک ملت است. لجبازی کودکانهی برخی مدعیان در عدم پذیرش نتایج انتخاباتی که برای سیُامین بار در کشور برگزاری میشد معنایی جز ناپختگی و عدم بلوغ سیاسی نداشت.
آنها فکر میکردند میتوانند مبنای نظام را با جنجال و سر و صدا و به هم ریختن فضای خانه از مردمسالاری به کودکسالاری تغییر دهند! مثل اطفال نابالغ واقعاً گمانشان این بود که با جیغهای بنفش و به هم ریختن آرامش کشور نظام را مجبور خواهند کرد که از مردمسالاری دست بردارد و به کودکسالاریِ این عقبماندههای زیادهخواه گردن بگذارد.
بعضی از آنها تا به امروز همچنان در همان لجبازی کودکانه غرقند و حاضر به عذرخواهی نیستند.
تقلیل جمهوریت به سیاست؟
لازمهی عبور موفق از یک امتحان اجتماعی و ابتلای سیاسی چیست؟ عبور موفق از فتنهها از نشانههای یک جامعهی رو به رشد و در مسیر پیشرفت است. اگر ما در فتنهی 88 شکست میخوردیم، (یعنی جمهوریت نظام را فدای لجبازیهای کودکانه عناصر سیاسی زیادهخواه خود بزرگبین و نابالغ میکردیم و ساز و کار انتخابات با آرای مساوی همهی اقشار را کنار میگذاشتیم) امروز “اشرافیت” اقتصادی و سیاسی و اجتماعی هیچ رقیبی را در مقابل خود نمیدید. فتنهی 88 تلاش نیروهای زیادهخواه برای تحمیل سیستم کدخدا – رعیتی بر فضای داخلی بود. کسانی که برای خودشان حق وتو قائل بودند میخواستند نظام را وادار به پذیرش این حق نامشروع بکنند. نظام با تمام توان از جمهوریت سیاسی دفاع کرد و نگذاشت یک عده حق ویژه و رانت سیاسی برای خود قائل شوند و از آن طریق به بسط سلطهی اشرافی خود بر منابع کشور بپردازند.
باید توجه داشت جمهوریت صرفاً از ناحیهی زیادهخواهیهای سیاسی تهدید نمیشود. مردمی که در فضای سیاسی از حق رأی مساوی برخوردارند و از منابع قدرت سیاسی سهم برابر دارند باید در حوزهی اقتصادی هم سهم برابر داشته باشند.
«جمهوریت اقتصاد ایران» در خطر
جمهوریت اسلامی و مردمسالاری دینی در حوزهی اقتصادی هم معنا و ابعاد ممتاز خودش را دارد. اگر در فتنهی 88 جمهوریت سیاسی در خطر بود امروز «جمهوریت اقتصادیِ» نظام در خطر است. حق یکسان آحاد جامعه در برخورداری از منابع عمومی و سرمایههای ملی و بیتالمال در خطر است و این بار هم پای اشرافیت در میان است. طبقهی ممتاز مرفه که در اواسط دههی هفتاد رهبری انقلاب نسبت به ظهور این طبقه هشدار داد. سکوت در برابر حقوقهای نجومی چند ده میلیونی و اموال چند صد میلیاردی مسئولان و مدیران ارشد دولتی حتماً به شکلگیری درههای فقر میانجامد.
مبارزه با فقر بدون تکاثر؟
مبارزه با فقر بدون مبارزه با تکاثر نه فقط مطلوب نیست بلکه ممکن هم نیست. تمدن غرب و مکتب لیبرالسرمایهداری با ادعای گسترش رفاه و «مبارزه با فقر بدون مهار تکاثر» امروز کارنامهاش پیش روی بشریت قرار دارد.
این آماری است که آقای بِرنی سَندِرز، سیاستمدار مشهور آمریکایی و کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا از حزب دموکرات از وضع فقر و محرومیت در ایالات متحده ارائه کرده است:
هر سال در آمریکا 130 هزار نفر بر اثر فقر میمیرند.
در آمریکا مردان ثروتمند 18 سال بیش از دیگران عمر میکنند.
و … .
کسانی که میخواهند الگوی آمریکایی و لیبرالسرمایهداری را بر جامعهی ایران حاکم کنند نمیتوانند ادعای فقرزدایی یا حل مشکلات اقتصادی اقشار ضعیف را داشته باشند. مستضعف در بینش اسلامی و قرآنی و انقلابی کسی است که ضعف بر او تحمیل شده است. کسی است که کوههای تکاثر او را از رسیدن به حقوقش باز داشته است.
نمیتوانیم از یک سو صاحبان حقوقهای نجومی را ذخایر انقلاب بخوانیم و از دیگر سو دم از مبارزه با کارتنخوابی و گورخوابی بزنیم. حقوقهای نجومیِ متکاثران به همان اندازهی کارتنخوابی مستضعفان مایهی شرمساری است. کسانی که از زندگی اشرافی و حقوقهای نجومی مدیران ارشد شرم نمیکنند حق ندارند ادعای شرمساری در برابر کارتنخوابی را داشته باشند. کسانی که فساد هشت هزار میلیاردی را توجیه میکنند و آن را معوقه بانکی نام میدهند حق ندارند از فقر خشن در حاشیهی تهران اعلام شرمساری کنند.
هم مبارزه با گرسنگی، هم مبارزه با ظالم!
در منظومهی جمهوری اسلامی، مبارزه با فقر و “فساد و تبعیض” اجزای لاینفک از هم هستند. نمیشود طرفدار تبعیض و تکاثر و مخالف فقر بود. امیرالمؤمنین فرمود فلسفهی حکومت دینی پیمانی است که خداوند از دو جهت از نخبگان و علما و آگاهان گرفته است:
کظه ظالم و سغب مظلوم.
یکی مبارزه با شکمبارگی ظالم و دیگری مبارزه با گرسنگی مظلوم. و حضرت تأکید میکند که این دو با هم است، توأم است،
لازم و ملزوم است. نمیشود به فرهنگ اشرافیت و سبک زندگی مسرفانه و متکاثرانه، به احساس کدخدایی مدیران و ادعای ژنرالی و … دامن زد و از به وجود آمدن درههای فقر اظهار شگفتی یا تأسف یا شرمساری کرد.
فتنهی اشک تمساح سرمایهداری
فتنهی امروز فتنهی مقابله با مردمسالاری دینی در اقتصاد است، زیر سؤال بردن جمهوریت در حوزه اقتصاد و غافل شدن از حقوق مساوی و سهم برابر مردم از منابع عمومی است. بیکاری جوانان ما بازتاب چندشغلی مدیران و عضویتشان در هیأتمدیرههای متعدد است. بی خانمانیهای اقشار مستضعف آینده ویلاهای چندمیلیاردی در شمال تهران و لواسان و مازنداران است. کسانی که در سیاست، اقتصاد، مدیریت، فرهنگ، سینما، مروّج لیبرالسرمایهداری و مورد حمایت و تأیید مراکز امپراطوری قدرت ثروت هستند نمیتوانند بر نتایج آن سیاستها در ایران اشک تمساح بریزند.
کسانی که به دنبال ترویج فرهنگ غرب، فرهنگِ «That’s your problem» هستند نمیتوانند آسیبهای ناهنجاریهای اجتماعی اقتصادی را به فرهنگ انقلابی و اسلامی منتسب کنند.
نوبت جمهوریت اقتصاد
فرهنگ انقلاب اسلامی فرهنگ جهاد سازندگی است، فرهنگ بسیج مستضعفین است، فرهنگ امداد محرومین است.
کسانی که بیشترین فاصله را با این فرهنگ پیدا کردهاند و به ترویج فرهنک لیبرال سرمایهداری مشغولاند حق ندارند در مواجهه با ناهنجاریهایِ اجتماعیاقتصادی، فریاد «آی دزد، آی دزد» سر دهند. در فتنهی 88 کسانی که علیه انتخابات و علیه رأی اکثریت علم برداشته بودند دم از دموکراسی می زدند. کسانی که معتقد بودند مردم باید قبیلگی و به داماد قبیلهشان رأی بدهند ادعای روشنفکری و عقلانیت میکردند. کسانی که میگفتند آمدهایم با قانونشکنی مقابله کنیم خودشان در برابر همهی قوانین و ضوابط و قواعد حقوقی ایستادند. فتنه یعنی فریاد «آی دزد آی دزد» از سوی کسانی که خود مقصر اصلیاند؛ به شکلی که افکار عمومی گمراه شود و امکان تصمیم درست و بههنگام را از دست بدهد.
همانطوری که جمهوریت نظام در حوزهی سیاسی با عبور از فتنهی 88 تثبیت شد با عبور از فتنهها و آدرس غلط دادنهای امروز؛ باید جمهوریت دینی را در حوزهی اقتصاد تثبیت کرد.
گام اول، مقابله با آدرسهای غلط
منابع اقتصادی و نیروی انسانی کشور با این آدرسهای غلط هرز میرود. ظرفیتها معطل میماند و مشکلات و چالشها پی در پی شکل میگیرد و تشدید میشود. گام اوّل در ساماندهی اقتصادی کشور عبور از فتنهها و آی دزد آی دزدهای این عرصه است. به اسم اینکه کلید اقتصاد در دیپلماسی است و به ادعای اینکه «تحریم»، اصلیترین و مهم ترین مشکل اقتصاد است بسیاری از تدابیر را تعطیل کردند. به جای آنکه دیپلماسی ادامهی تدبیر اقتصادی و مکمل آن باشد دیپلماسی را به جایگزین و آلترناتیو تلاش و تدبیر تبدیل شد و امروز حاصلش را میبینیم.
چه کسانی برای تصویب برجام به خیابان ریختند؟ پولدارترینها و مرفهترینها با ماشینهای چند صد میلیونی برای برجام بوق زدند! چون تحریمها فشارش روی آنها بود! یا برای همدردی با اقشار مستضعف برجام را جشن گرفتند؟ اشراف و مرفهین بیدرد و صاحبان حقوقهای نجومی اگر با مستضعفین احساس همدردی میکردند باید ابتدا از سبک زندگی مسرفانه و مترفانه خودشان فاصله میگرفتند. کسانی که در سیاست، در فرهنگ، در هنر و در اقتصاد، غرب را و آمریکا را کدخدا، قبلهی آمال، آرمانشهر و الگو معرفی میکنند حق ندارند در داخل دم از شرمساری از فقر بزنند.
در گرگ و میش اقتصادی هستیم
الگوی اسلامیایرانیانقلابی، پیشرفت فقرزدایی را همزمان با مبارزه با فساد و تبعیض پیش میبرد. تا موقعی که فضا غبارآلود است، تا وقتی آب خوردن مردم هم به عنایت کدخدا گره زده میشود، تا وقتی دزدان بیتالمال ذخیرهی انقلاب نامیده میشوند، تا وقتی مروجان فرهنگ لیبرالسرمایهداری، مدعی شرمساری از محرومیتها میشوند در این بلبشو و در این گرگ و میش فضای اقتصادی، مسائل اصلی اصلاً طرح نمیشوند تا حل بشوند یا نشوند.
امروز فضای اقتصادی کشور گرگ و میش است! هم به معنای فتنهگون بودن و غبارآلودگی و ابهام و ایهامِ مسائل. و هم به معنای ظهور فاصلهی طبقاتی بین مرفهین بیدرد و مدیران متکاثر با محرومین جامعه. فضای گرگ و میش اقتصادی را باید با نور صراحت و قاطعیت به صبح عدالت نزدیک کرد.
کاسبان تحریم در بازار سیاست
کاسبان تحریم، کسانی هستند که با وعدهی برداشتن تحریمها سرمایههای مادی و معنوی را به باد دادند. کاسبان تحریم، کسانی هستند که تحریم اقتصادی را سرمایهی سیاسی خود قرار دادند و تحریم را در بازار سیاست فروختند و رأی خریدند و بسیاری از رأیدهنگان را مغبون کردند. اگر در بازار سیاست، «باخت و خسارت محض» را به اسم «برد، برد» قالب کردند و برای خشنودی کدخدا معادلات ظالمانه را پذیرفتند در بازار اقتصاد هم برای لبخند اشرافیت و کدخداهای داخلی مناسبات ظالمانه را قبول خواهند کرد.
با «اقتصاد بدون اصول» مسائل حل نمیشود
آنچه اقتصاد را ضعیف میکند ارزهای توهّمی و ارزشهای تقلبی است. همانطور که ورود به دیپلماسی و راهبردگذاری و اتخاذ تاکتیک در عرصهی سیاست خارجی ابتدا نیازمند مبانی و پارادایم مشخص ارزشی است اقتصاد هم همینطور است. کسانی که بدون مبانی تئوریک و بدون تثبیت اصول وارد معاملهی سیاسی شدند به خسارت محض رسیدند. کسانی هم که بدون مبانی محکم و پارادایم متناسب با جامعهی ایرانی وارد راهبردگذاری اقتصادی میشوند به خسارت و باخت خواهند رسید. مشکلات امروز اقتصاد کشور با تاکتیکهای غلط و تصمیمات اجرایی غلط به وجود نیامده است که راه چاره را صرفاً در برنامههای کاربردی جستوجو کنیم. تا مبانی ارزشی نظام اقتصادی مشخص نشود ناهنجاریها و آسیبها و مشکلات ادامه خواهد یافت.
بدعهدی، از کاخ سفید تا کاخهای رنگارنگ ایران
وقتی معاون رئیس جمهور در امور زنان به راحتی از عقیم کردن زنان فقیر سخن میگوید وقتی سخنگوی دولت، صاحبان حقوق نجومی را ذخیرهی نظام معرفی میکند؛ وقتی مدیر ارشد اقتصادی دولت، ملت خودش را تحقیر میکند و سقف توانایی کشور را آبگوشت بزباش معرفی میکند، وقتی افتخار وزیر دولت این است که از اتریش آشپز وارد میکند، وقتی مسئول ارشد دولتی حاضر به اعلام فهرست چند صد میلیاردی اموالش نمیشود، فضای اقتصادی وارد مرحلهی عدم شفافیت و گرگ و میش میشود.
امروز در فضای اقتصادی کشور با وضعیت گرگ و میش روبروییم. یعنی عدم شفافیت و اختلاف ظالمانه طبقاتی.
جنگ فقر و غنا جنگ سادهزیستی و اسرافگری، جنگ پابرهنهها و مرفهین بیدرد یک جنگ واقعی است. مستکبرین و زیادهخواهان بدعهدند. چه در کاخهای سفید آمریکا باشند چه در کاخهای رنگارنگ ایران. همانها که به امید وعدهی سیب و گلابیِ کاخ سفید، منابع ملی را هزینه کردند؛ غارت منابع بانکی کشور را هم معوقه مینامند و در انتظار این هستند که مستکبران داخلی و صاحبان کاخهای رنگارنگ شمال تهران؛ حقوق ملت را پس بدهند. اعتماد به کدخداهای زیادهخواه داخلی و خارجی هردو غلط است و امروز نتیجهاش در عرصهی سیاست و اقتصاد آشکار شده است.
[1] – عنکبوت، 2 و 3