شما اینجا هستید   |

    عمومی : بسیاری از مدیران فرهنگی ما معاون پشتیبانی شبکه روشنفکری غرب زده هستند! | متن کامل سخنرانی در اختتاميه سومين دوره محفل «سينماانقلاب»

در مراسم اختتامیه سومین هم‌اندیشی سینماگران و متفکرین سینما انقلاب وحید جلیلی و ناصر هاشم زاده در نشستی به بحث در مورد مشکلات سینمای ایران پرداختند.

cinemaengelab921204

ناصر هاشم‌زاده، فیلم‌نامه‌نویس در ابتدای این نشست گفت: من در تحقق سینمای انقلاب اسلامی تردید دارم و در مورد آن تامل می‌کنم. البته من نمی‌گویم که این سینما محقق نخواهد شد اما باید دید که مشکل کنونی سینمای ما چیست. سینمای انقلاب در حالی می‌خواهد با تفکر انقلاب اسلامی ارتباط برقرار کند که نه انقلاب اسلامی در همه زمینه‌ها محقق شده است و نه سینمای ما سینمای مطلوبی است.

وی افزود: زمینه‌های موجود در جامعه این بشارت را می‌دهد که در صورت پافشاری می‌توانیم ارزش‌های انقلاب اسلامی را در هنر ببینیم اما هنوز با مطلوب فاصله داریم. امیدوارم این آرزو با شعارزدگی پیش نرود. ما برای تحقق سینما انقلاب به تفکر و آزاداندیشی نیاز داریم. گذشته ما نشان داده است که ما توانسته‌ایم در طول تاریخ آثار شاخصی به جا بگذاریم که از لحاظ تفکری و هنری در مراتب بالایی هستند پس می‌توانیم در سینما هم این امر را محقق کنیم.

هاشم‌زاده با تاکید بر اینکه من نافی بحث‌های نظری هستم، گفت: ما باید اثر تولید کنیم این کار اثبات نظراتی است که در بحث‌های نظری مطرح می‌شود. البته این بحث‌ها نیز بنیان‌ساز است. من می‌گویم سینماگران را باید به تولید تشویق کنیم اما چگونگی ورود به این بحث مهم است.

وی افزود: ما دائما داعیه تحقق یک تمدن اسلامی را داریم اما نمی‌توان این تمدن را کاریکاتوری کشید. همه اجزای یک تمدن باید متناسب با یکدیگر رشد کنند. ما در سینما فیلم‌های خوب و کارگردانهای خوبی داریم اما نتوانستیم جریان‌سازی کنیم. البته مسئله جریان‌سازی در بخش‌های دیگر جامعه مانند سیاست، اقتصاد و… هم مطرح است.

این فیلم‌نامه نویس در ادامه تصریح کرد: من مخالف اینم که در مورد تحقق هنر دینی به نظریه‌پردازی بپردازیم اما ما می‌دانیم انقلاب اسلامی با رهبران دینی محقق شد در حالی که بعد از ۳۵ سال هنوز سینمای دینی مطلوب محقق نشده است. باید دید که چرا سینما انقلاب به یک جریان تبدیل نشده است.

هاشم‌زاده در ادامه گفت: سینماگران نمی‌توانند با دستوراتی که مدیران می‌دهند فیلم بسازند هرچند که سفارش‌های دولتی تاثیرهای بسزایی در سینما دارد. با یکی، دو اثر نمی‌توان یک هم‌اندیشی برگزار کرد ما باید همه فیلم ها را در کنارهم ببینیم. هنوز عدالت در سینمای ما محقق نشده است. عدالت این نیست که ببینیم چقدر فیلم «چ» مورد عنایت قرار گرفته است، بلکه بحث این است که منشور سینما چگونه باشد تا عدالت در سینما برقرار شود.

وی افزود: در سینما افرادی با نگاهایشان فیلم‌سازان را می‌لغزاند اگر کسی به انقلاب فکر کند با تحلیل‌ها و او را به سمت و سویی که می‌خواهند می‌برند. حتی مدیران به ما می‌گویند که چرا دغدغه انقلاب و مردم را داریم و چرا به برخی محافل می‌رویم به ما می‌گویند فیلمی بساز که در مورد ناکجاآباد باشد تا دچار دردسر نشوی. 

ناصر هاشم‌زاده در پایان گفت: با وجود انتقادهایی که ما می‌کنیم مدیران سینمایی به راحتی به فیلم‌هایی که می‌خواهند جایزه می‌دهند پس معلوم می‌شود که هنوز فضای گفتمانی ایجاد نشده. سینما زبان پیچیده‌ای است و ما باید با سینماگران مدارا کنیم تا بتوانیم سینمای انقلاب را محقق کنیم. باید به‌ گونه‌ای عمل کنیم که انواع نظرها در فضای گفتمانی سینمای انقلاب مطرح شود.

وحید جلیلی در سخنرانی خود در محفل سینمای انقلاب به مقوله ای پرداخت که پیش از این در حوزه نقد فرهنگی به آن پرداخته نشده بود. نقدی از جنس نقد‌های درون گفتمانی اما از بابی که ورود به آن برای بسیاری خوش‌آیند نیست. جلیلی در این سخنرانی از ۴ نهاد خواست تا به بعضی پرسش ها پاسخ دهند. روایت فتح و انجمن سینمای دفاع مقدس در مقابل سوالات او سکوت پیشه کردند. موسسه سینمایی شهید آوینی با قبول کلیت انتقادات وی ، به نکاتی از کارنامه خود اشاره کرد. اما حوزه هنری و سازمان تبلیغات در تمام واکنش‌ها بدون پاسخگویی به هیچکدام از پرسش ها مجموعه‌ای از الفاظ و حملات تند را به او و جشنواره عمار سازمان دادند.

مدیریت فرهنگی تاکنون بیش از آنکه کارآمد باشد در پشت تهدیدات فرهنگی دشمن پنهان شده است. اتفاقی که باعث شده است که مدیران فرهنگی خود را به پاسخگویی درباره عملکرد خود موظف نبینند.

اما این باب جدید به حیات خلوت برخی مدیران فرهنگی باز می شود که عادت کرده‌اند به پز بی طرفی دادن و حاشیه نشینی و خرده کاری و گنده گویی آن هم با پول بیت المال و البته عدم التزام به پاسخگویی و این همان بابی است که ورود به آن هزینه هایی دارد از جمله انگ نوری زاد و مخملباف بودن، خوردن!

 اینجاست که وقتی از مدیران این نهادها خواسته می‌شود که در برابر عملکرد خود پاسخگو باشند، هر حیلتی که باید در برابر دشمن به کار می بستند این بار در برابر این خطر بالقوه که مبادا روز‌های آرام سازمان متبوعشان را نکند خراب کند، به کار می گیرند.

این همان سنگربندی یک طرفه ای است که توسط حوزه هنری در برابر سوالات وحید جلیلی نسبت به عملکرد این نهاد و سازمان متبوعش یعنی سازمان تبلیغات اسلامی صورت گرفت.

به هر حال وقتی حرف از کارهای انجام نشده در حوزه سینما می شود، حوزه هنری، خواه ناخواه بدلیل ظرفیت‌های بالا و ظرفیت سوزی های بالاتر در سال‌های اخیر در بالای لیست قرار می گیرد. و اکنون که سازگاری ادعاهای مدیران حوزه هنری مبنی بر دفاع از آرمان‌های انقلاب با تولید و «اکران» فیلم «طبقه حساس» در این روزها با سهولت بیشتری قابل بررسی است، متن کامل سخنرانی (ویرایش و تکمیل شده ) وحید جلیلی در محفل سینمای انقلاب منتشر می شود.

مدیریت سینمای ایران از آن سوی مرزها

جشنواره فجر قاعدتا ویترین جامعی از فضای سینمایی کشور است و می‌توان خروجی مدیریت فرهنگی کشور را در همه حوزه‌های سیاستگذاری، نظارت و تولید در این ویترین تماشاو سپس نقد کرد.
اگر بخواهیم بحث را یک مقدار ژورنالیستی‌تر شروع کنیم می‌توان با یک سؤال آغاز کرد.
این است که چرا یک مرکز بیرون از مرزهای فرهنگی و اعتقادی و جغرافیایی و سیاسی ما می‌تواند به مراتب بیشتر از نهادهای مستقر در کشور، برخی عرصه های هنری و رسانه‌ای ما را مدیریت کند؟
***
برای نقد سینمای کشور اول مدل نقد مان را ارائه کنیم و بعد وارد مصادیق بشویم و وضع فعلی سینمای ایران در آینه جشنواره سی و دوم فیلم فجررا بررسی کنیم.
مدلی که خدمت شما عرض می‌کنم مدلی سه بخشی است که هم برای ارزیابی سینما و هم بخش‌های دیگر به کار می‌آید.
مدل ما سه بخش دارد: ۱٫ کارهای خوب؛۲٫کارهای بد؛۳٫ کارهای انجام نشده.

در حوزه سینما کار خوب کار با الویت است

الف: کارهای خوب
در بخش اول باید کارهای خوبی که انجام شده در هر عرصه‌ای را ببینیم. نقد؛ صرفا به معنای دیدن مشکلات و معایب نیست. در حوزه نقد یک اصل اساسی این است که ما موارد مثبت را هم ببینیم، کارهای خوب را ببینیم و معرفی و حمایت کنیم.

اما نکته‌ای که پیش می‌آید این است که کار خوب در عرصه فرهنگ یعنی چه؟ چون هیچ کس که نمی‌گوید کار من بد است! با بسیاری از مدیران این چالش را داریم که آنها معتقدند کار خوبی کردند اما وقتی براساس مبانی؛ همان کار‌ها را ارزیابی می‌کنیم می‌بینیم کارهای خوبی نیستند!

به‌طور مشخص در حوزه سینما به نظر من کار خوب؛ کار با اولویت است! کارخوبی که اولویت نداشته باشد حتی خوب هم نیست! با توجه به شرایط خاصی که امروز در کشورمان داریم که توسط بزرگان تعبیر به جنگ نرم می‌شود درست مثل جنگ نظامی اگر شما نیروهای تان را روی اولویت‌ها متمرکز نکنید و به کارهای کم اولویت بپردازید نه تنها به وظیفه خودتان در آن جنگ عمل نکرده اید بلکه چه بسا که نتیجه کار شما با رفتارهای خائنانه معاندین و دشمنان نزدیک باشد.

در حالیکه کار واجب زمین مانده؛ شما اگر به مستحب بپردازید گناه کرده اید

دشمن از یک منطقه حمله کرده و یک موضع استراتژیک را دارد می‌زند بعد شما به لشگرهایتان بگوییدکجا هستید و چه می‌کنید؟ بگویند ما دویست کیلومتر آن طرف‌تر داریم با نیروهایمان مانور می‌دهیم یا آموزش نبردهای سخت می‌دهیم، مگر این کار بد است؟ مشکل اساسی که با مدیران فرهنگی داریم این است و اکثرا مشغول کارهای خوب هستند. کارهایی که مباح یا مستحبند در حالی که کار واجب روی زمین مانده است. در حالیکه کار واجب مانده؛ شما اگر به مستحب بپردازید گناه کرده اید.

تولید چهار فیلم در حمایت از فتنه در سال جاری

فی المثل همین امسال شما می‌بینید که که حداقل سه فیلم در داخل و یک فیلم در هالیوود در حمایت از فتنه ساخته شده! یکی با بودجه هالیوود و دوتا ظاهرا با بودجه خصوصی و یکی هم با بودجه آقای شمقدری. یعنی مشخص است که رصد و طراحی آنها به کجا رسیده و چه نقطه‌ای را حساس تشخیص داده و نیروهای خود را بسیج کرده اند که در آن حوزه یکسری عملیات‌هایی را سامان دهند.

در چنین شرایطی اگر شما ببینید که مجموعه دستگاه‌های فرهنگی شما، مجموعه دستگاه‌های مدیریت سینمایی شما کوچکترین اعتنایی به این حوزه نداشتند و این خاکریز مهم را خالی گذاشتند و در حوزه‌های دیگری مستقر شدند و ادعا می‌کنند که کارهای خوب ساختیم، کارهای خوب‌شان هم زیر سؤال می‌رود!

بی اعتنایی حوزه هنری به مهمترین مساله بیست سال اخیر

به‌طور مشخص حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چهار سال از فتنه گذشته، در این چهار سال دوستان تولیدات زیادی داشته اند چه در حوزه مستند و چه حوزه سینمایی که حتی یکی هم در رابطه با فتنه نبوده است! یعنی‌گویی تعمد داشته‌اند که حتی طرف این موضوع هم نروند. ممکن است من و شما آن کارهای دیگر را ببینیم و بعضاکارهای خوبی هم باشد ولی یک سؤال همچنان باقی ست که در چهار سال گذشته و با این همه تأکیداتی که رهبری راجع به فتنه داشته اند ؛ چرا یک قرارگاه مهم و اساسی مثل حوزه هنری ؛ یک قرارگاه استراتژیک سینمای انقلاب ؛ در این حد بی‌اعتناست نسبت به مهمترین مسأله بیست سال اخیر انقلاب ؟!

در حالی که می‌بیند چگونه معاندان و دشمنان روی فتنه کار می‌کنند و برنامه‌ریزی می‌کنند و دغدغه دارند و امکانات‌شان را پای کار می‌آورند و با اینکه بار‌ها از آنها خواسته شده و تذکر داده شده است که حوزه نباید اینقدر بی‌اعتنا باشد به این مسئله.

بخش سینمایی حوزه هنری در اختیار ارادتمندان سران فتنه است

بخش سینمایی حوزه هنری را متاسفانه در‌سالهای اخیر بالکل در اختیار کسانی قرارداده اند که از ارادتمندان سران فتنه هستند. همین اخیرا یکی از مدیران سینمایی حوزه هنری دوباره علنا در همدلی با فتنه گران موضع گرفت. قاعدتا اگر در طول چند سال؛ مسئله‌ای با این حساسیت و اهمیت از سوی قرار گاه سینمایی مهم‌ترین مرکز هنر انقلاب بایکوت شود جای سوال دارد.
حوزه هنری در طول چهار سال گذشته کارنامه‌اش را در زمینه فتنه که بزرگترین آوردگاه جنگ نرم بوده است ارائه کند تا ببینیم چرا به اندازه واحد فرهنگی فلان مسجد بهبهان یا ایذه هم کاری تولید نکرده است؟!

هر که بر فتنه گران شد بدگمان حق ندارد پا نهد در این مکان!

حوزه هنری با بیش از سی مرکز استانی بگوید در طی چهار سال گذشته دو مستند ۱۵ دقیقه‌ای راجع به فتنه ساخته است؟! انگار بر سر در بخش سینمایی حوزه زده اند: هر که بر فتنه گران شد بدگمان حق ندارد پا نهد در این مکان!

آقایان جواب بدهند چرا حوزه هنری خودش را به کوچه علی چپ زده و این میدان را علیرغم تذکرات مکرر دلسوزان؛ عامدا و موکدا خالی کرده بلکه آنرا در اختیار هواداران سران فتنه گذاشته؟ اینکار فرهنگی است یا سیاسی؟

استفاده از بودجه حوزه هنری برای تسویه حساب های سیاسی با نظام

اگر بودجه هنگفت بدهد که بعضی کنایه‌ها و نیش‌هایشان به نظام را و تسویه حساب‌های سیاسی‌شان را به سینما بکشند کار فرهنگی کرده یا سیاسی؟ این سیاست بازی و استفاده از امکانات هنری و فرهنگی برای زد و بند‌های جناحی نیست؟

بعد دوستان یک سری کارهای متوسط و باری به هرجهت را به عنوان جایگزین نیازهای فوری و قطعی سینمای انقلاب ارائه می‌کنند و می‌گویند ما مشغول ساختن این کار‌ها بودیم و وقت نداشتیم به این اولویت‌ها بپردازیم.

در زمینه بسیاری از تولیداتی که در فضای رسانه‌ای و هنری کشور تحت بودجه‌های بیت‌المال انجام می‌شود این سؤال قابل پرسیدن است که چقدر این‌ها معطوف به اولویت هاست؟

یا مسئله تحریم، بله حوزه هنری در رابطه با تحریم فیلم ساخته ولی در راستای اهداف آمریکا. یعنی نشان دادن اینکه آقای آمریکا ! تحریم‌ها تأثیر گذاشت وسیگنال می‌دهیم که ملت ما بر اثر تحریم‌های تو بدبخت شدند! بعد هم در پوشش این که مثلا ما داریم فیلم خانوادگی می‌سازیم و راجع به مشکلات معلولان ذهنی می‌سازیم!

اولویت‌شناسی یکی از مهمترین ویژگی‌ها و مهارت‌های نهادهای مدیریت فرهنگی ما باید باشد و اگر در این جا اشتباه کنند قافیه را می‌بازند.

نیروی انتظامی در همان دوره ای که گشت ارشاد به راه می انداخت خانه پدری ساخت!

حالا وارد ضلع دوم هم می‌شویم که کارهای بدی ست که می‌کنند! امسال در جشنواره کاری بود به نام خانه پدری، خانه پدری با بودجه نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ساخته شده است. در چه دوره ای؟ در همان دوره‌ای که نیروی انتظامی گشت ارشاد راه می‌اندازد و در خیابان‌ها مینی بوس می‌آورد که با بدحجابی مبارزه کند همان نیروی انتظامی مجوز و پول و بودجه می‌دهد که خانه پدری ساخته شود!! فیلمی در تحریف و تقبیح مفهوم غیرت در فرهنگ ایرانی.

یا امسال در اوج جنگ نرم در شرایطی که آمریکا آرگو و گلاب می‌سازد ؛ دوستان “طبقه حساس” می‌سازند!

هجمه همزمان تراژیک و کمیک به غیرت در سینمای ایران

شرکت پویا مهر، که سهامداران عمده اش سازمان تبلیغات اسلامی وحوزه هنری و شهرداری تهران هستند رئیس هیات‌مدیره‌اش در سایت شرکت؛ آقای دکترحسن بنیانیان معرفی شده است. یعنی مجموعه عقلای مدیریت فرهنگی جمهوری اسلامی در این فضای جنگ نرم به این جا می‌رسند که با یک بودجه چندصدمیلیونی یا بیشتر “طبقه حساس” بسازند. یک فیلمفارسی سخیف و مبتذل درتمسخر غیرت در خانواده‌های ایرانی. جالب است که بعضی دوستان اولویتشان را هم سبک زندگی و خانواده ایرانی معرفی می‌کنند! «خانه پدری» نیروی انتظامی در یک قصه تراژیک و «طبقه حساس» سازمان تبلیغات اسلامی در یک قصه کمیک ؛ مردسالاری و غیرت و. . را هجو می‌کنند.

«پنجاه قدم آخر» بیشتر به هجو دفاع مقدس شبیه است

یا بنیاد روایت فتح که قاعدتا باید یاد آور نام‌هایی همچون شهید آوینی باشد باید “پنجاه قدم آخر” بسازد؟

فیلمی که بیشتر به هجو دفاع مقدس شبیه است و آن نسخه‌ای که ما در جشنواره دیدیم اگر همان بخواهد اکران بشود یک نقطه سیاه در کارنامه هم کارگردان و هم تهیه‌کننده خواهدبود.

این دو بخش برای نگاه و ارزیابی سینمای تحت مدیریت جمهوری اسلامی.

بخش سوم؛ کارهایی که ساخته نمی شود

بخش سومی که نوعا از آن غفلت می‌کنیم در کنار کارهای خوب و بدی که ساخته می‌شود کارهایی‌ست که ساخته نمی‌شود!!

ما مشکلی که در نقد سینما در جمهوری اسلامی داریم این است که اصلا نقد سینما نداریم و عمدتا نقد فیلم داریم. یعنی می‌گذاریم فیلم‌ها که ساخته می‌شود بحث می‌کنیم که این باید ساخته می‌شد یا نمی‌شد یا این جایش خوب بود و آن جایش بد بود و محتوایش خوب بود فرمش بد بود یابرعکس و … .

سینما سازماندهی تولید و تماشای فیلم است

نقد سینما نداریم. نقد سینما اگر داشته باشیم سینما را فقط در فرم و محتوای فیلمها نمی‌بیند.

سینما سازماندهی تولید و تماشای فیلم است. با این دید اگر به سینما نگاه کنیم حفره‌های بزرگ تری به چشم مان خواهد آمد؛خیلی بزرگتر از اینکه آیا در فلان فیلم زاویه دوربین درست بود یا فلان محتوا غلط بود یا. . . .

هرکدام از ما اگر ادعای کارشناسی هنری و سینمایی داریم و منتقد سینما هستیم و نه صرفا منتقد فیلم؛ باید بتوانیم بگوییم که امسال این بیست تا فیلم ساخته نشد!

در اسکار به آرگو، لینکلن و سی دقیقه نیمه شب جایزه می‌دهند یعنی آنها که حرفه‌ای‌ترین سینمای جهان هستند این قدر به روز هستند و متناسب با نیازها و منافع امپریالیسم آمریکا؛ سازمان تولید و تماشای فیلم هایشان را سامان‌دهی می‌کنند. اما این طرف شما می‌بینید مهمترین اولویت‌های انقلاب گاه آخر فهرست اولویت‌های مدیران فرهنگی قرار می‌گیرد.

ویروس‌هایی در نرم افزار مدیریتی کشور نفوذ کرده که اجازه کار نمی‌دهد

اگر جمهوری اسلامی درگیر چالشی مثل انرژی هسته‌ای است در حدی که دانشمندانش را روز روشن در تهران ترور می‌کنند؛ چرا در طول چهار پنج سال گذشته ما حتی یک فیلم سینمایی در حوزه هسته‌ای نداریم؟! پولش نبوده؟ نیرویش نبوده؟ مضمون دراماتیکش موجود نبوده؟ همه این‌ها هست ولی کار سر نمی‌گیرد چون ویروس‌هایی در نرم افزار مدیریت فرهنگی کشور نفوذ کرده که اجازه کار را نمی‌دهد.

حزب اللهی‌ترین مدیران فرهنگی شما تشخیص‌شان این است که ما باید “طبقه حساس” و “حوض نقاشی” بسازیم! بگذارید یک مقدار تندتر حرف بزنم. اگر بعد از ترور شهید علی‌محمدی ما می‌توانستیم در عرصه رسانه‌ای و تبلیغاتی و سینمایی هزینه این جنایت بزرگ را بر دشمنان تحمیل کنیم؛ آیا این امکان وجود نداشت که آنها قدری در تحلیل هزینه و فایده‌شان در مورد این ترورها تجدید نظر کنند و ببینند که فایده‌ای که از این ترور به دست آوردند به هزینه‌اش نمی‌ارزد. ولی شما می‌بینید که هیچ هزینه‌ای به آنها تحمیل نمی‌شود.

آیا ما در خون احمدی روشن شریک نیستیم؟

آن‌ها خانم ندا آقاسلطان را در عرض بیست و چهار ساعت به یک چهره جهانی تبدیل می‌کنند. در حالی که معلوم نیست چه کسی او را زده‌است و هزینه‌های هنگفت به جمهوری اسلامی تحمیل می‌کنند. ما در عرض سه چهار سال حتی نتوانسته‌ایم کاری کنیم که در کشور خودمان شهید شهریاری تبدیل به یک اسطوره شود و لااقل جوان ما اسم شهریاری را بشناسد و عکسش را با اسمش تطبیق دهد! آیا کسانی که می‌توانستند با ورود جدی به فضای رسانه‌ای و هنری و سینمایی در این جنگ واقعی حداقل هزینه تبلیغاتی و رسانه‌ای این کار را بر جنایتکاران تحمیل کنند اگر در انجام این وظیفه سستی کرده‌اند آیا در خون بعدی‌ها شریک نیستند و نیستیم؟! آیا ما در خون احمدی روشن شریک نیستیم؟

آنها دیدند به چه راحتی می‌توانند علیمحمدی را بکشند و هیچ اتفاقی هم نیفتد، حتی مردم خود ایران اسم علیمحمدی را هم نشنوند! تا چه برسد به اینکه فیلم‌هایی ساخته شود که در منطقه و در جهان اسلام و جهان سوم از این جنایت پرده‌برداری شود. دیدند که این‌ها خیلی بی‌خیال‌تر از این حرف‌ها هستند، علیمحمدی را کشتند دیدند خبری نشد، شهریاری را کشتند دیدند خبری نشد، رضایی‌نژاد را کشتند دیدند خبری نشد … .

دو فیلمنامه درباره فتنه برای ارشاد فرستادیم اما اعتنایی نشد

واقعا کار سختی بوده؟ ما چون تحقیق مفصلی راجع به شهید شهریاری کردیم عرض می‌کنم که مایه‌های دراماتیک در زندگی پربرکت این شهید کم نیست. ولی چرا به یک فیلم سینمایی نمی‌رسد؟ با اینکه این همه نهادهای بودجه ریز درسینما درنهادهای دولتی و حکومتی است. آیا راجع به فتنه نمی‌شد کارهایی بسازیم با آن تعابیر و تأکیدات صریح رهبری؟
فتنه با تبیین از بین می‌رود. نگذاریم ابهامات باقی بماند. آیا واقعا نمی‌شد کار کرد. در مجموعه خیلی کوچک خود ما حداقل دوتا فیلمنامه راجع به فتنه برای دوستان ارشاد و آقای شمقدری فرستادیم و کوچکترین اعتنایی نشد و به جایش ترجیح دادند آشغال‌های دوست داشتنی بسازند. برادرمان آقای شمقدری در دوران آقای احمدی‌نژاد صد‌ها میلیون تومان پول داد که فیلمی علیه جمهوری اسلامی ساخته شود … با بودجه دولتی در تحریف شورش اشرافیت در جمهوریت!

جنگ نرم باید دادگاه جنگی هم داشته باشد

«قفوهم انهم مسئولون» باید جواب دهند.

دوستان و برادران اگر از جنگ نرم حرف می‌زنیم، اگر واقعا معتقدیم که جنگ نرمی وجود دارد که امروز در حساس‌ترین فراز‌های خود در طول سی و چندسال گذشته قرار گرفته ؛ اگر “جنگ” است؛ این جنگ نرم باید دادگاه‌های جنگی هم داشته باشد وگرنه جفنگ نرم هم نیست! در شرایطی که آنها آرگو و گلاب می‌سازند این طرف دارند چه می‌کنند؟

جالب‌تر از همه این‌ها این است که وقتی این حرف‌ها را مطرح می‌کنیم می‌گویند این حرف‌ها خیلی تند است و شما چرا این قدر تند نگاه می‌کنید؟! این حرف‌ها افراطی است!
آن واقعیت؛ افراطی و تند است یا این حرف ها؟ شما اگر فیلمساز مسئله‌دار را دعوت کنید و به او صدها میلیون تومان پول بدهید که در نیش و کنایه به نظام و انقلاب فیلم بسازد به شکلی که بعد خودتان از اکران فیلم خجالت بکشید و مخفی‌اش کنید (کما اینکه در دوره ریاست اقای خاموشی بر سازمان تبلیغات این اتفاق مکرر افتاده است) کار تندی نیست و افراطی نیست ولی اگر یک کسی مستدل و مستند و منطقی از شما سؤال کند که طبق کدام منطق چنین رفتاری از شما سر زده است، متهم می‌شود به این که: «این‌ها دنبال حذف هستند. این تفکر حذفی است.» آقای خاموشی که خودش نوریزاد را در حوزه هنری تحت مدیریتش برکشیده و صدها میلیون تومان پول بیت المال را به پایش ریخته است حالا در خبرگزاری‌اش فریاد آی دزد آی دزد سر می‌دهند که چه نشسته اید که یک عده دارند در یک مراکزی نوریزاد پروری میکنند!

خرج که از کیسه مهمان بود …

بعضی آقایان میلیاردها بودجه بیت المال را در یارکشی‌های سیاسی خود یا روئسایشان به پای کارگردان های خاص می ریزند تا شاید در انتخابات ها برایشان آورده‌ای داشته باشد و بعد خسرالدنیا والاخره می‌شوند و در همین اهداف مادی و سیاسی کارانه‌شان هم به نتیجه نمی رسند و بعد برای رد گم کردن، پز فرهنگی بودن می گیرند و دیگران را به تسویه حساب سیاسی در عرصه فرهنگ متهم می کنند و به جای اینکه اعتراف کنند پاسخی برای لجاجت هایشان ندارند، از نقاط عطف در مکتب هنری انقلاب داد سخن می دهند در حالی که در همان لحظه عمیقا خودشان خبردارند که چه گافی داده اند.

و جالب است که همین ها دم از تقوا می زنند و دیگران را به بی صداقتی و هوچی گری متهم می کنند!

خرج که از کیسه “مهمان” بود تئوری پرداز هنر انقلاب شدن آسان بود.

****

پادشاه لخت است!

تفکری که می‌آید ده‌ها و صدها و هزارها مضمون جذاب و دراماتیک انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و جنگ نرم را حذف می‌کند و اجازه ساخت به آنها نمی‌دهد و زمینه ساخت را برای آنها فراهم نمی‌کند؛ این تفکر، تفکر حذفی است یا آن کسی که در کناره این کارناوال‌های مدیریت فرهنگی بانگ برمی‌‌دارد که پادشاه لخت است! و این لباس زربفت را بر تن شما نمی‌بینیم. دوستان می‌گویند شما همواره باید از لباس‌های زربفت ما تعریف کنید!

بسیاری از مدیران فرهنگی ما معاون پشتیبانی شبکه روشنفکری غرب زده هستند!

متأسفانه بسیاری از مدیران فرهنگی ما اصلا مدیر نیستند ؛ معاون‌اند! معاون پشتیبانی و بودجه شبکه روشنفکری غرب زده هستند. مدیر واقعی فرهنگی در این کشور آن فیلمسازی است که براساس سرانگشت اشاره فلان جشنواره خارجی فیلم می‌سازد و اهداف او را با پول جمهوری اسلامی محقق می‌کند. بسیاری از کسانی که اسم خودشان را مدیر فرهنگی گذاشته اند کجا مدیرند؟ این‌ها معاون‌اند، مسئول واحد تدارکات جبهه روشنفکری هستند. مدیر آن کسی است که امکانات و ابزارها را طوری به دوران در بیاورد که به اهداف خودش برسد.

بدترین و خطرناک‌ترین حالت درجنگ نرم که استراتژی معاندین و ضدانقلاب هم بر این متمرکز شده این است که آن طرف طراحی و برنامه‌ریزی کند و از امکانات داخلی و خارجی برای اهداف مشخص تبلیغاتی علیه نظام و انقلاب استفاده کند، جنگ نرم را از زاویه جبهه خودش پیش ببرد و بعد ادعا کند کدام جنگ؟! کدام برنامه ریزی؟! کدام هدفگذاری؟ شما در توهم به سر می‌برید!!

در جنگ نرم باید از تهمت نترسید

برای ورود به جنگ نرم اول از همه باید از این تهمت نترسید! که متأسفانه بعضی‌ها دچار آن می‌شوند. که آقا این حرف‌ها را نزنی که به تو می‌گویند متوهم و توطئه اندیش و فلان. خب بگویند. واقعیت میدان چه می‌گوید؟

بعضی از مدیران سینمایی حوزه هنری رسما از فتنه دفاع می کنند!

اینها می‌گویند چشم‌هایتان را ببندید و واقعیت‌ها را مشاهده نکنید و نگویید. بگویید انشاءالله گربه است انشاءالله گربه است. سینمایی حوزه هنری چهار سال است که کوچکترین قدمی راجع به یکی از مهمترین مسائل کشور که فتنه باشد برنداشته و بعضی مدیران رسمی این بخش بعد از چهار سال رسما از فتنه دفاع می‌کنند و بعد من و شما باید این جا بنشینیم و اگر کوچکترین انتقاد و تعرضی کنیم بگویند: «این‌ها یک مشت افراطی تند اهل حذف هستند و هیچ کس را تحمل نمی‌کنند و فلان و فلان» شما چقدر تحمل می‌کنید؟ در چهار سال گذشته چقدر تحمل کردید؟ چقدر اجازه دادید یک فیلم راجع به فتنه و تحریم ساخته شود؟ ما هیچی نگفتیم و شما حوض نقاشی ساختید. حالا اجازه دهید یک نفر هم بیاید راجع تحریم فیلمی بسازد که به نفع نظام باشد نه به نفع آمریکا. نه! دیگر اگر از این حرف‌ها بزنی می‌شوی عنصر نامطلوب!

بنیاد روایت فتح، مؤسسه شهید آوینی، با بودجه‌های میلیاردی کجایید اصلا؟ در اوج جنگ نرم کجایید؟ جواب می‌دهند: “آقا خبر ندارید ما سه سال پیش قلاده‌های طلا ساختیم ؟! بس است دیگر!”

در حالی که توجه به هزینه فرصت در جنگ نرم بسیار مهم است. فیلم‌هایی که ساخته نمی‌شود. راجع به فتنه و تحریم و هسته‌ای ده جور فیلم می‌شد ساخت. مشکل این است.

در عرصه فرهنگ، فوردوی ما حوزه هنری است

من سؤال می‌کنم آیا واقعا صنعت سینمای ایران از صنعت هسته‌ای ارزشش کمتر است؟ اهمیت استراتژیک‌اش از هسته‌ای پایین‌تر است؟ چطور ما دور فوردو و نطنز و این‌ها زنجیره انسانی تشکیل می‌دهیم ولی دور نهادهای فرهنگی خودمان تشکیل نمی‌دهیم؟ اگر می‌خواهیم این‌ها را محافظت کنیم که این‌ها انقلابی بمانند و در خدمت انقلاب و آرمان‌های انقلاب اسلامی بمانند؛ چطور این‌ها را رها کردیم و به راحتی عناصری از معاندین و یا حداقل عناصر بی‌غیرت در این‌ها نفوذ می‌کنند؛ عناصری که غیرتی نسبت به مسائل روز انقلاب اسلامی ندارند و برای‌شان مهم نیست که شهریاری‌ها و روشن‌ها و این‌ها ترور بشوند یا نشوند. جهان سلطه وحشیانه‌ترین تحریم‌ها را بر این مملکت تحمیل کند چه اهمیتی دارد ؟! هیچ غیرتی نسبت به این‌ها ندارد.

در عرصه فرهنگ؛ فوردوی ما حوزه هنری است. نطنز ما روایت فتح است که الان البته بیشتر طنز است تا نطنز. زنجیره‌های انسانی باید دور این‌ها شکل بگیرد. حتی اگر تیرهای سهماگین تبلیغاتی و رسانه‌ای جنگ نرم می‌خواهد آنها را از مأموریت اصلی‌شان منحرف کند باید توسط این زنجیره‌های انسانی حمایت شوند و هدایت شوند.
و از آن انفعال و کپ کردگی‌ای که مقابل فضای روشنفکری به آن دچار شده‌اند خارج شوند و بفهمند در کجای تاریخ ایران قرار گرفته‌اند. فیلم‌هایی می‌سازند که پانزده سال پیش هم می‌شد ساخت و بیست سال دیگر هم می‌توان ساخت، این یعنی مدیریت؟ این یعنی مدیریت فرهنگی؟

جشنواره امسال جشنواره اِشغال بود

پول و امکانات هست ولی تخصیص‌ها توسط دیگران انجام می‌شود. نه تنها این فوردو‌ها و نطنزها و اراک‌هایی که در عرصه فرهنگ داریم در بسیاری از اوقات؛ به روز در خدمت اهداف نظام قرار نمی‌گیرند که هیچ، بعضا داخل آنها بمب شیمیایی تولید و علیه جمهوری اسلامی استفاده می‌شود! چه کسی باید به این وضع رسیدگی کند؟ شرط اولش نترسیدن است. «ولا یخشون احدا الا الله» اگر بخواهیم از ورود به این میدان‌ها بترسیم اول از همه باید از رودربایستی‌های مان بترسیم که آقا فردا با آقای فلانی جلسه داریم. چطور می‌خواهی با او چشم در چشم شوی که دیشب این حرف‌ها را راجع به سازمانش زدی؟ بله بنده و امثال بنده باید در رودربایستی‌های مان بمانیم و منافع انقلاب را بفروشیم به رودربایستی‌های رفاقتی خودمان.

بنده بیایم این جا یک بحث نظری انتزاعی مطرح کنم که آیا سینمای دینی داریم یا نداریم و … ، نمی‌خواهم بگویم که این بحث‌ها مهم نیست ولی زمان‌شناسی هم مهم است و بالاخره عده‌ای هم باید این تنگه احد را بچسبند. جشنواره امسال به یک معنا جشنواره اشغال بود _با تلفظ دیگر هم می‌توان خواند_ ولی من می‌گویم اشغال. رسما روبروی شما می‌ایستد با پول نظام فیلم می‌سازد با مجوز نظام فیلم می‌سازد و هرچه از دهانش می‌آید می‌گوید بعد شما به برادر مدیر فرهنگی حزب اللهی مراجعه می‌کنید که جواب این را چه دادید؟ چرا چهار تا فیلم ساختی یکی از یکی بی‌ربط تر؟ می‌گوید آن فیلم دومی که ساختیم در لایه سومش اگر نگاه کنی ردی از انقلاب اسلامی ما گذاشتیم که خیلی هنرمندانه و ظریف از آرمان‌ها دفاع کرده!

او خجالت نمی‌کشد و شرم و حیا نمی‌کند واقعیتی که فقط چهار سال گذشته این طور تحریف آمیز روایت می‌کند و نظام را متهم می‌کند ۱۸۰ درجه خلاف آن چیزی که بوده ارائه می‌کند و شورش اشراف را تبدیل کرده به شورش طبقه محروم!

آنها در باطل خودشان آن قدرمحکم و صریح و ما این طرف با _نظریه جذب_ آقایان باید بترسیم از اینکه حتی واقعیت‌ها را ارائه کنیم. ما باید فیلم هنری هپروتی بسازیم! و آنها باید فیلم سیاسی بسازند!!

***

مدیران باید کارنامه گذشته‌شان را ارائه کنند

بعد از جشنواره سی و دوم همه مدیران فرهنگی کشور که در حوزه سینما بودجه و امکانات دارند باید کارنامه گذشته خود را ارائه کنند نه برنامه آینده‌شان را. آقای محسن مؤمنی شریف برادر عزیز من رئیس محترم حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی باید کارنامه خودش را در حوزه سینمایی ارائه کند. برادر عزیز دیگرمان آقای جباری رئیس محترم بنیاد روایت و برادر شرف الدین مسئول محترم انجمن سینمایی انقلاب و دفاع مقدس باید کارنامه خودش را ارائه کند. شفاف و روشن. برادر عزیز دیگرمان آقای حمید بهمنی رئیس محترم مؤسسه شهید آوینی باید کارنامه خودش را در این حوزه ارائه کند.
از این‌ها باید کارنامه بخواهند. نیایند بگویند که قصد داریم در‌سالهای آینده چه کار… باید بگویند در این چهار سال راجع به فتنه چه کار کرده‌اند. ما که داریم می‌بینیم این طور هجوم آورده اند هنوز شهدای فتنه را تشییع می‌کنیم . بعد این طوری در جشنواره هم می‌بینیم لشگر تبلیغاتی و رسانه‌ای و سینمای‌شان را به کار گرفته اند از هالیوود تا تهرانجلس دارند کار می‌کنند و بعد توپخانه‌های ما تبدیل به پارک شده است! حوزه هنری باید توپخانه سینمای انقلاب باشد بنیاد روایت باید قرارگاه هوشیار رصدگر طراح عملیاتی ما در جنگ نرم باشد و بقیه دستگاه‌ها. این‌ها باید کارنامه‌شان را ارائه کنند تا مشخص شود اولویت‌بندی‌شان چقدر درست و چقدر غلط بوده تا این اتفاق نیفتد؛ جشنواره سی و سوم به مراتب فاجعه بارتر از جشنواره سی و دوم خواهد بود.

تگ های مطلب :
دسته بندی : عمومی
به اشتراک بگذارید : | | |