ورود به بحث، هميشه دشوار است. پس بهتر است خود جنابعالي تصويري كلي از فضاي رسانهاي كنوني كشور را ترسيم كنيد تا باب صحبت گشوده شود.
بسم الله الرحمن الرحيم. واقعيت اين است كه در كشور با يك قواره قناس رسانهاي روبرو هستيم. يعني نظام رسانهاي حاكم بر كشور با يك نظام بيقواره و كاريكاتوري و به يك معنا فاسدي است. دليل عمدهاش هم اين است كه آن چيزي كه امروز در آينه نظام رسانه اي كشور ايران منعكس ميشود -چه رسانههاي دولتي چه رسانههاي غير دولتياش- با واقعيت ايران تطبيق نميكند. اين تصويري كه دارد از نظام رسانهاي ايران، از ايرانِ واقعي ارائه ميشود اولاً جامع نيست ثانياً درست و دقيق نيست.
علت عمدهاش هم اين است كه رسانهها بيشتر از آن كه از واقعيت الهام بگيرند، از خاستگاه و مطالبات طبقات اجتماعي حاكم بر آنها الهام ميگيرند و عمده حاكمان و مديران رسانهها هم كساني هستند كه وابسته به يك طبقه اجتماعي خاص هستند. فرقي هم نميكند چه در رسانههاي دولتي و چه خصوصي، تقريباً ما با سيطره اين طبقه اجتماعي خاص روبرو هستيم، كه اينها ميآيند و از واقعيت جامعه كاملاً با فيلترهاي طبقاتي خودشان حكايت ميكنند. اين كليت بحث است. فضاي رساه اي كشور مخدوش و غيرواقعي است. در همين انتخابات اخير هم به عقيده من اتفاق اساسياي كه افتاد اين بود كه يك رسانه واقعي در برابر نظام رسانهاي قناس كشور ظهور كرد و مخدوش بودن آن تصويري كه نظام رسانهاي قناس و فاسد از ايران نشان ميدهد را اثبات كرد. آن هم رسانهاي به نام صندوق آراء بود. صندوق راي، يك رسانه واقعي است كه همه ايرانيان در آن عليرغم خواست طبقات فرادست حضور پيدا ميكنند. طبقات فرادست ميتوانند در رسانه هايي كه كاملاً در درستشان است اقشار ديگر و مطالبات ديگر را سانسوركنند، ولي در رسانه انتخابات نتوانستند اين كار را بكنند و تلاش كردند بعد از انتخابات با شگردهاي رسانهاي و با شانتاژهاي تبليغاتي به اين رسانه واقعي اجازه ندهند تصوير واقعي ايران و تصوير واقعي مطالبات اكثريت ملت ايران به فضاي افكار عموميراه پيدا بكند. در اين چالش جنگ بين رسانه واقعي و رسانه كاذب همچنان ادامه دارد.
اشاره شما به آسيبشناسي درست و دقيق از فضاي رسانهاي معطوف است. اگر رسانههاي محلي اين شناخت را پيدا كردند، كاركرد و رسالتشان در چنين فضايي چيست؟
فكر ميكنم رسانههاي محلي يكي از مهمترين نقطه عزيمتها براي اصلاح قواره قناس رسانه اي كشور هستند. اگر از اين زاويه نگاه كنيم، آن موقع جايگاه رسانههاي محلي را خيلي بالاتر خواهيم برد.
از چند زاويه ميشود اين مسئله را بررسي كرد، يك بحث، بحث محتواست و ديگري سازماندهي. يعني يك بحث نرمافزاري دارد و يك بحث سختافزاري.
بحث نرمافزارياش اين است كه رسانه محلي در عين اين كه منطقهاي عمل ميكند بايد ملي فكر كند. بايد بداند كه اگر دارد فضاي يك منطقه را از لحاظ خبري و گزارشي پوشش ميدهد، فكر نكند كه صرفاً يك كار محلي انجام ميدهد، بلكه بايد بداند كه دقيقاً در همان حال كه كار محلي ميكند، كار ملي انجام ميدهد. اين كمرنگ است در رسانههاي محلي ما. يعني آسيبشناسي كه گفتهشد اين جا به درد ميخورد كه من بدانم اگر دارم فلان مشكل اجتماعي يا اقتصادي تبريز را پوشش ميدهم، دارم جهادي ميكنم براي اينكه عدالت در جامعه برقرار شود و از جمله عدالت رسانهاي. يعني دارم تلاش ميكنم در برابر رسانه طبقاتي به اصطلاح ملي، كه اسم خودش را به غلط گذاشته صدا و سيماي جمهوري اسلامي، و دارد مطالبات يك قشر خاص را غلبه ميدهدبه همه ملت، ما داريم در مقابل آن جهاد ميكنيم. صدا و سيما تمام تلاش خود را ميكند كه مسئله اول كشور يا يكي از مسائل مهم كشور را مثلاً اوت شدن يا نشدن فلان توپ در مسابقه ارائه بكند يا اينكه نيمكت نشيني فلان بازيكن تيم را كه ششصد، هفتصد ميليون پول در سال دريافت كرده، اين را ميبينيم صدا و سيما با يك پوشش وحساسيت خيلي وسيع، بصورت آنلاين و لحظه به لحظه انعكاس ميدهد.
اين مديران طبقاتي صدا و سيما كه اشاره كرديد وابستهبه طبقات اجتماعي، اقتصادي خاص هستند براي چه در فضاي رسانهاي ايجاد شده است؟
اينها دارند تلاش ميكنند كه فضاي جمهوري اسلامي را از فضاي انقلاب اسلاميدور كنند. تلاش ميكنند كه رسانه مردميرا به رسانه طبقه خاص تبديل كنند. ما به عنوان رسانههاي محلي در حال جهاد عليه اين نوع از كار رسانهاي فاسد هستيم. ما داريم تلاش ميكنيم كه مسائل واقعي جامعه را در افكار عموميطرح كنيم و اجازه ندهيم كه مسائل مسخره و بازي جاي مسائل جدي را بگيرد.
واقعاً معتقديد كه در حال حاضر فضاي رسانهاي كشور اين گونه است؟
دقيقاً همين طور است. درگيري در بازي تراكتورسازي با استقلال را كه يك بازي است و مسئلهاي فانتزي است تبديل ميكنند به مسئله جدي مملكت! چه روزنامه ها و چه سايتهاي مختص به اينها، چه صدا و سيماي به اصطلاح ملي. در حالي كه كل مسائل جدي را به بازي ميگيرند و اجازه طرح كردن آنها را در فضاي رسانهاي نميدهند. رسانههاي محلي اگر اين آسيبشناسي را داشتهباشند آن موقع يكي از راهكارهاي اساسي كه بايد دنبال كنند اين است كه همزمان با اين كه دارند به خودِ مشكلات ميپردازند و آنها را در حد امكان رسانهايِ محدود خودشان، در منطقه طرح ميكنند بايد همزمان پنجه در پنجه نظام رسانهاي فاسد حاكم بيندازند و همواره يكي از وظايف خود را نشان دادن كذب بودن فضاي رسانهاي حاكم قرار بدانند. اگر اين دو همزمان پيگيري بشود، ميشود اميدوار بود كه در كوتاه مدت يا بلند مدت، نظام رسانهايمان كمي قوارهاش تصحيح شود. بنابراين از لحاظ نرمافزاري بايد چنين فضايي داشتهباشيم.
وابستگي نشريات محلي به درآمدهاي دولتي سبب شده است تا ميلبه محافظه كاري در آنها بيشتر شود، اقتصاد نشريات محلي به چه شكل ميتواند بهبود يابد؟
اگر نگاهي به فضاي رسانه اي محلي داشتهباشيم ميبينيم اگر چه مشكليست قابل اعتنا ولي اينگونه نيست كه همه رسانهها مجبور باشند به اصطلاح زير بليط اين ها باشند. داريم نشرياتي كه توانستهاند در فضاي محلي خودشان با يك سري شگردهاي حرفهاي و با بالا بردن قابليتهاي فني و اتخاذ راهبردهاي مناسب با دولتيها بازي كنند، چون در فضاي دولتي هم كه ورود ميكنيد كلي رقابتهاي مختلف وجود دارد بين دولتيها، اين سازمان با آن سازمان، شهرداري با استانداري و … يعني اين جوري نيست كه با جبهه كاملاً يكدست و صد در صد هماهنگ مواجه باشيد. پس راه حل كوتاه مدت اين است كه برنامه داشته باشيد براي مواجهتان با اين ها. وقتي رسانه قدرتمندي شويد، رابطه يك طرفه نخواهد بود. در يك حدي هم ميتوانيد تاثيرگذار باشيد. اما راه حل بلند مدت اين است كه برويد به سمت متكي شدن به مردم و بند نافتان به دولت متصل نباشد. از دو طريق ميتواند اين اتفاق بيفتد؛ يكي اينكه از جهت مالي، اقتصادي به يك خودكفايي دست پيدا كنيد. اين خودكفايي، باز دو راه حل دارد؛ اول اينكه هزينهها بايد به شدت پايين بيايد، يعني در نشريات محلي بالاخره اگر بخواهيد استقلال خودتان را حفظ كنيد بايد بتوانيد خودكفايي داشتهباشيد، و درآمدهايتان را افزايش بدهيد، و اين دو بايد به شكل موازي پيگيري شود. بنابراين بايد براي به حداقل رساندن هزينهها برنامهريزي كرد.
مسئله اين است كه اگر نشريهاي بخواهد استقلال خود را حفظ كند، از طرف نهادهاي دولتي كه آگهي ميدهند يا كمكهايي را ارائه ميكنند، بايكوت ميشوند، قبول داريد؟
شما جنبه فرصتياش را هم ببينيد، كه اگر واقعاً استقلال از خودتان نشان بدهيد با اقبال عامه مواجه ميشويد و اين يك فرصت است كه شما را به خودگرداني نزديك كند. مردم اگر مشاهده كنند نشريهاي مستقل است و حرف دل آنها را ميزند و تصويري واقعي از مسائل ارائه ميكند، اقبال ميكنند.
در بحث درآمدزايي هم چه تك فروشي، چه جذب آگهيهاي مردميبراي اينها هميشه بايد برنامه داشت. نبايد خيلي نااميدانه از خودكفايي صحبت كنيم، ميدانم كار به اين آساني نيست ولي نااميدهم نبايد شد.
نكتهديگر به غير از خودكفايي، پايگاه اجتماعي قضيه است كه به يكديگر ربط هم دارند؛اگر يك نشريهاي واقعاً جا بيفتد در يك شهر، استقلال و صداقتش اثبات شود براي مردم، آن موقع به يك قدرت اجتماعي تبديل ميشود، يعني رسانهها سازمانهاي مجازي هستند، تشكلهاي مجازياند، ميتوانند شبكههاي مجازي ايجاد كنند در روابط اجتماعي، اين هم ميتواند خيلي كمك كند. شما با استفاده از اين نفوذ اجتماعي خودتان، با استفاده از اين شبكه سازي، يك قدرت متشكل نرم در منطقه به دست ميآوريد كه ميتوانيد از اين قدرت براي بقاي خود و ارتقاي ظرفيت خود استفاده كنيد. روشهاي مختلفي دارد. اول، با مخاطب عام كه حرف ميزنيد اقبال آنها را به خود جلب كنيد، دوم در فضاي نخبگاني محلي، نخبگان صادق و سالم و توانا را پيدا بكنيد و پوشش دهيد، آنها را چهره كنيد و همان فضاي نخبگان، چه نخبگان مديريتي، نخبگان اجتماعي و چه نخبگان فكري، اينها را پشتوانه خودتان قرار بدهيد، آن موقع بيپناه نيستيد بلكه جزئي از زنجيره نخبگانِ مردميهستيد. رسانه محلي بايد چنين شاني داشتهباشد كه فكر نكنند چهار تا جوان جمع شدهاند و دارند نشريهاي منتشر ميكنند، بدانند كه اين ها محصول يك جريان اجتماعياند، محصول يك شبكه نخبگان مردميهستند، نماد آنها هستند و نميشود به راحتي آن رسانه را تحت فشار قرار بدهند. تا فشاري به شما منتقل شد، تا محدوديتي به شما منتقل شد، بلافاصله آن فشار به شبكه شما منتقل ميشود و اين، هزينههاي اجتماعي زيادي براي آن كسي كه ميخواهد به روي شما فشاري وارد بكند، ايجاد ميكند. براي حفظ استقلال خود، آن كساني كه ميخواهند هزينه براي شما ايجاد كنند در قبال استقلال و صداقتتان، شما دنبال راهي باشيد تا براي آنها هزينه ايجاد كنيد.
مي گويند عدالت رسانهاي معطوف به سياهنمايي است،آيا اين تلقي درست است؟
اين گونه نيست. عدالت رسانهاي اين است كه سياهيها را نشان دهد و براي آنها راهكار نشان بدهد و يك بخش جدياش اين است كه سفيديها را هم بازتاب كند. مثالهاي متعددي ميشود آورد. سالانه صدها اردوي جهادي در كشور برگزار ميشود، هزاران دانشجوي كشور ميروند در عمق روستاها و آنجا كار عمراني و فرهنگي ميكنند. ولي اين ها به اندازه يك صدم ليگ انگلستان در رسانه ملي انعكاس پيدا نميكند، به جرات ميشود اين ادعا را كرد. بنابراين نگاه ابزاري به شكل مطلق قابل نفي نيست. بستگي به كاركرد ابزار رسانه است، رسانه بايد اين ابزار بودن خود را حفظ كند و خودش اصالت پيدا نكند ولي بايد توجه كرد چه كاركردي از آن را در نظر داريم.
براي يك نشريه محلي چه كاركردهايي ميتوان متصور بود؟
مهمترين كاري كه نشريات محلي ميتوانند انجام دهند اول مقابله با فضاي رسانهاي ناقص و فاسد است، رسانه در وضعيت امروز ايران بايد تلاش كند داشتههاي محيط خود را به چشم آورد. مثلاً در منطقه آذربايجان، نقاط قوت منطقه را در حوزههاي مختلف كشف كند. از حوزههاي فكري، علمي و آموزشي تا حوزههاي فرهنگ اجتماعي و اقتصادي را بايد كشف كند و تلاش نمايد تا اينها ضريب درست و مناسب خود را در فضاي رسانههاي محلي پيدا بكند. در گام بعدي رسانههاي محلي نقششان اين است كه در فضاي ملي طرح كنند.
صدا و سيماي ما چهرههايي كه در مباحث مختلف سراغشان ميرود يك دايره بستهمشخصي است. اگر در هنر بخواهد سراغ كسي برود مشخص است سراغ چه كسي ميرود، در حوزههاي دانشگاه و حوزه هم همين دايره بسته وجود دارد. اين دايره بستهرا نشريات محلي ميتوانند بشكنند. در تبريز آدمهاي دانشگاهي قوي داريد كه به خاطر دور بودن از پايتخت و عدم ارتباط فعال با رسانههاي پايتختديده نميشوند، يكي از كارهاي شما كشف اينها است. به صحنه آوريد، مطرح كنيد،چهرهسازي كنيد، نشان دهيد كه آدمهايي هستند كه به مراتب قويتر از آنهايي هستند كه در رسانههاي سراسري حضور پيدا ميكنند. از سطح دانشگاهي تا حوزوي را كشف كنيد. در حوزههاي اجتماعي، اقتصادي هم همينطور، فلان مسجد در تبريز قوي كار ميكند، الگوهاي بوميدر حوزههاي خود توليد ميكند، رسانه اينها را ميتواند معرفي و امكان باز توليد آنها را در سراسر كشور ايجاد كند.
جوان با همت در مسجد تبريز شروع كرده اند به كار كردن، يا هر جاي ديگر و اين ها توانستهاند به يك مدل موفق فعاليت فرهنگي برسند كه در نوع خودش منحصر به فرد است. رسانه بايد اين ها را معرفي كند، چه در فضاي محلي و چه در فضاي ملي. گفتم كه به طور مشخص، اينترنت اين امكان را در اختيار شما قرار داده است.
در كنار اين مسائل، به صورت ويژه، نشريهاي كه در شهري مانند تبريز منتشر ميشود، چگونه ميتواند كاركرد ويژهاش را شناختهو آن را عملي سازد؟
يكي از بحثهايي كه در اين زمينه، قابل اعتناء است، بحث حفظ حافظه تاريخي مردم است. تبريز يكي از مهمترين مراكز انقلابي صد ساله است، از مشروطه تا الان، تبريز خيلي فعال و تاثيرگذار بوده است. شما نقش تبريز را در انقلاب اسلاميو در حوادث بعد از انقلاب يا همين فتنههاي بعد از انتخابات را مطرح كنيد. تبريز از اين جهت به نظر ميرسد خيلي الگو دارد تا به جامعه ايراني معرفي كند. چون فضاي فتنه در تبريز بعد از انقلاب تا سال 56 خيلي فضاي جدي بود. چگونه تبريز اين فتنهها را از سر گذراند؟ چگونه شبهات نتوانست تبريز را از انقلاب جدا كند؟ اينها مسائل مهمي هستند. هيچجا ثبت نشده است كه چه شبهات جدي وجود داشت. ميدانيد كه در چه سطوحي يك عده و از انقلاب از امام بريدند و در مقابل امام ايستادند و تصور ميشد كه تبريز هم پشت آنها خواهد ايستاد و در مقابل امام قرار خواهد گرفت. ولي ديديم اين اتفاق نيفتاد. خب بايد ريز قضايا دربيايد، بچههاي حزب الهي تبريز در دهه06 چكار كردند؟ در جريانهاي سال 85 تا 06 چگونه آن فتنهها، شبهات و فشارهاي عجيب و غريب رواني تبليغاتي را از سر گذراندند؟با چه ابتكارات، بصيرتها و همّتي اين كار را كردند؟ بايد اينها را گفت تا امروز به كار جوان تهران، اصفهان و شهرهاي ديگر بيايد. اين كه گفتم برويد داشتههاي خود را كشف كنيد و معرفي نماييد و به صحنه آوريد يكي از آنها همين است. خيلي جاي كار دارد داشتههاي تاريخيتان. الگوها و مدل فرهنگي مثلاً 75 تا 76 را بررسي كنيد، تبريز يكي از مراكز جدي فعاليت فرهنگي بوده در آن دهه. از جشنواره فيلم وحدت تا بسياري از گروه سرودها، فعاليتهاي فرهنگي در مساجد و مدارس. اينها گاهي يك برگ كاغذ دربارهشان وجود ندارد در صورتي كه اين فعاليتها بود كه انقلاب اسلاميرا نجات داده و در مقابل جبهه وسيع كفر و نفاق سربلند و پويا نگه داشتهاست. به اينها هيچ اعتنايي نشده در فضاي رسانهاي ملي. اينها متوجه يك سري مسائل به مراتب بي اهميت هستند.
اساساً هر نشريهاي بايد خط و خطوط خاص خود را داشتهباشد. گاهي اين خط و خطوط،با جناحها و تقسيمبنديهاي رايج مرتبط ميشود. آيا در اين صورت نيز اين خط و خطوط، مفيد است؟
در صورتي مفيد است كه ببينيد جناحها خودشان خط و خطوط و سياستهاي ثابتي دارند يا نه. اگر فلان حزب يك خط ثابتي داشت، اگر فلان جريان سياسي واقعاً يك اصول مشخصي داشت و در طي زمان به آنها ملتزم بود، نشريات نيز ميتوانستند گرايش سياسي در ايران امروز داشتهباشند. ولي آن چيزي كه در واقعيت ميبينيم، خود جناحها و جريانهاي سياسي حالا با هر اسمي؛ دوم خردادي، اصولگرا و فلان، اينها اسم هستند، ما در واقعيت جز اسم چيزي نميبينيم. تفاوت چنداني باهم ندارند. نشريه براي خود بايد اصول داشتهباشد در اين شكي نيست. اما اين اصول قرار نيست با مواضع فصلي پاتوغهاي سياسي، كه منافع گروهي خود را دنبال ميكنند، هميشه تطبيق داشتهباشد. نشريه بايد نسبت خود را با مردم و با انقلاب اسلاميو نظام برآمده از انقلاب پيدا و تعريف بكند. بعد از آن، جريانها و جناحهاي سياسي و احزاب هستند كه بايد خودشان را عرضه كنند تا مشاهده كنيم چه مقدار با اين اصول هماهنگ هستند. ما كه نبايد خودمان را با آنها بسنجيم، گاهي اوقات ممكن است فضاي مشتركي به وجود آيد خيلي از وقت ها هم ممكن است موضع شما ممتاز از جريانات سياسي باشد.
هفتهنامه آذرپيام، سيصدمينشماره خود را منتشر ميكند. آذرپيام را چگونه ديدهايد؟
همين كه 300 شماره منتشر شده يعني يك نشريه جدي است. چون يكي از مشكلاتي كه ما در بسياري از نشريات محلي داريم اين است كه تفنني منتشر ميشوند، يكي ميخواهد نماينده مجلس شود نشريه راه مياندازد و بعد كه نماينده مجلس شد ديگر فراموشش ميكند و نشريه را تعطيل يا چند روز مانده به انتخابات بعدي احيا ميكند. همين كه آذرپيام سيصد شماره درآمده معلوم است كار جدي پشت سرش است. آذرپيام موضع مستقلي دارد، نقشي كه در روشنگري نسبت به گروههايي كه شبههانداز و فتنهگر هستند و تلاش ميكنند آذربايجان و تبريز را، كه يكي از اركان حيات سياسي ايران جديد بعد از مشروطه است چه در نهضت نفت و چه در انقلاب اسلامي، جدا كنند از فضاي كليت ايران اسلامي، آذرپيام از اين جهت نقشاش برجستهاست كه در آن فضا با يك موضع محلي و بوميدر مقابل اينها روشنگري ميكند. صراحتهاي خوبي دارد آذرپيام. دوستاني كه در آذرپيام قلم ميزنند خيلي مستقل و محكم مواضع انقلابي را، اگر چه با فضاي جناحهاي مختلف تطبيق نداشتهباشد، ارائه ميكنند. اين امتياز مهمي است براي آذرپيام. نگاه آذرپيام به فضاي فرهنگي هنري هم نگاه خوبي است چون بسياري از نشريات محلي ما در فضاي مسائل شهري و اجتماعي غرق ميشوند و نگاهشان به فرهنگ و هنر يك نگاه دست چندم ميشود و اعتناي جدي به آن نميكنند. اين هم از مواردي است كه رسانههاي محلي بايد در نظر داشتهباشند و تلاش كنند نقش موثر خودشان را در ارتقاي فعاليت فرهنگي شهر و منطقه خود ايفا بكنند.
* فكر ميكنيد آذرپيام ميتواند در حد و اندازه يك نشريه سراسري ظاهر شود؟
طوري حرف ميزنيد كه انگار در حد و اندازه نشريات سراسري نيستيد! دهها نشريه در تهران منتشر ميشود. برخي از اينها را ميشود تيتر يك شان را خواند ولي ميخواهم بگويم اغلب اينها ارزش ندارند حتي تيترهايشان را نگاه كنيم. آذرپيام و بعضي از نشريات ديگر به مراتب از اينها قويترند، چه از لحاظ سلامت حرفهاي و چه از لحاظ محتوايي. همين الان هم آذرپيام از نشريات پايتخت بهتر است، پيشنهاد ميكنم لااقل از طريق فضاي اينترنتي، نقش فعالتري را در فضاي رسانهاي ايفا كنيد. ميتوانيد سايت مشتركي با چند نشريه قوي در ساير شهرها ايجاد كردهو متحد شويد در برابر قواره قناس رسانهاي حاكم بر كشور. اگر سايت مشتركي ايجاد شود، به نظرم ميتواند ضريب بالاتري در فضاي رسانهاي كشور پيدا بكند.
* اگر موافق باشيد، بحث را جمعبندي كنيم.
با اتفاقاتي كه در ماههاي اخير افتاده و ماهيّت عدالت نامتوازن و فساد رسانهاي مشخص شده، اعتقاد دارم جمهوري اسلامي با يك فساد رسانهاي عميق روبرو است كه اين فساد رسانهاي هم پيامد فسادهايي است كه در ردههاي مختلف مديريتي اتفاق افتاد و هم زمينهساز جدي شكلگيري و تحكيم فساد اقتصادي، سياسي و بقيه مفاسد در جامعه است. فكر ميكنم رسانههاي محلي بايد نقش تاريخي خود را امروز درك كنند، به طور مثال يك دورهاي در ايران فكر ميكردند كه اگر بتوانند تهران را تسخير كنند، بقيه سرنوشت ايران را در دست ميگيرند در صورتي كه ما در تاريخ داريم كه گاهي اتفاقاتي در تهران ميافتاد ولي مردم از ايالات جنوب و غرب كشور و محلههاي تبريز ميآمدند و تهرانيها را سر جاي خودشان مينشاندند. و اين تجربه امروز بايد توسط رسانههاي محلي در يك مراتبي بازآفريني شود. يعني فساد رسانهاي حاكم بر كشور كه هم پيامد و هم زمينهساز مفاسد جدي ديگر است افشاء شود. اين ميتواند يكي از نقطه عزيمتهاي نشريات محلي باشد. نشريات محلي بايد نقش تاريخي خود را بفهمند و تلاش كنند كه سهم اكثريت ملت را ازيك اقليت زياده خواه اشرافي وقيح حاكم بر قواره قناس رسانهاي كشور پس بگيرند. اگر چنين نگاه و انگيزههايي در رسانههاي محلي حاكم بشود، ميتوانيم با يك جهش هم از نظر محتوايي و حرفهاي در رسانههاي محلي روبرو شويم.
* مصاحبه با هفته نامه آذرپیام تبریز، 19 رمضان سال 1430 هجری قمری