شما اینجا هستید   |

    عمومی : شعر انقلاب زمینه تحول و حرکت مخاطب است | سخنرانی در اردوی شعر جوان انقلاب (دورۀ آفتابگردان‌ها)

شعر انقلاب و چرخۀ تواصی

اگر ما در هنر دچار انفعال و انقباض شویم، این بیماری به تمام ساحات اجتماعی ما سرایت می‌کند. کارکرد هنر این است که جان‌ها را بزرگ کند. این کار بزرگی است که بر عهدۀ شما هنرمندان قرار دارد و ادای آن با عزم راسخ و خدایی شدن، ممکن است.

چیستی شعر انقلاب

برای سخن گفتن از «شعر انقلاب» آنچه اولویت دارد تعریف چیستی این شعر است. زمانی که از شعر انقلاب سخن به میان می‌آید و در معنای آن تأمل می‌شود، نوعی حشو در ذهن نقش می‌بندد؛ زیرا شعر خود محصول «حالی به حالی شدن» است و انقلاب نیز به همین معناست. با توجه به این تعریف، همۀ شعرها را می‌توان شعر انقلاب نامید. هر شاعری باید به نحوی از روزمرگی و عادت‌های معمولی‌اش فاصله بگیرد تا به شعر برسد. فاصله گرفتن از این عادات همین حالی به حالی شدن و انقلاب درونی است. اگر مراد از «شعر انقلاب» شعر انقلاب اسلامی است، باید گفت این عبارت نه تنها حشو نیست، بلکه صفت «اسلامی» جهت این حالی به حالی شدن را تعیین می‌کند. انقلاب روح و روان آدمی ممکن است «مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ» یا «مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ» باشد؛ یعنی این روح می‌تواند از تاریکی‌ها و حقارت‌ها به سوی نور حقیقت حرکت کند یا برعکس، در ظلمات و باطل فرو رود. در شعر انقلاب اسلامی جهت این حالی به حالی شدن به سمت نور است؛ یعنی شاعر یا از ظلمت به سوی نور حرکت می‌کند یا در همان نور مراحل عمیق‌تر و ظریف‌تر را درمی‌یابد. همان گونه که در این دعا آمده است: «حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ»، زندگی مؤمنانه جستجوی حال‌های بهتر و بهتر است.

شعر انقلاب اسلامی به معنای حرکت در مسیر نور حق، شعری است که هیچ‌گاه از اعتبار نمی‌افتد و تاریخ انقضایش به سر نمی‌رسد. برخلاف نظر عده‌ای که شعر انقلاب اسلامی را «زمانی» معنا می‌کنند و آن را به زمان رویداد انقلاب پیوند می‌دهند، این شعر به بحبوحۀ مبارزه با حکومت سابق و پیروزی انقلاب اسلامی محدود نیست. در نظر این عده، وقتی پدیدۀ تاریخی انقلاب اتفاق افتاد، نظم شعر قبلی فرو ریخت و نظم جدیدی پدید آمد؛ بنابراین، برای احیای شعر انقلاب باید نظم پیشین تخریب شود تا نظم جدیدی پدید آید. بر اساس این دیدگاه، که معنای لغوی شعر انقلاب را مبنا قرار می‌دهد و بر تخریب مدام نظم جدید تأکید می‌کند، در حال حاضر جنبش سبزها انقلابی هستند. حال آنکه شعر انقلاب به معنای حرکت در مسیر «احسن‌الحال» و از خوبی به سوی خوب‌تر رفتن است.

بسترهای پیدایی شعر انقلاب

رفتن به سمت احسن‌الحال مقدمات و زمینه‌هایی دارد. در دعای تحویل آمده است: « یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ»؛ یعنی باید چشم‌ها را شست و نگاه‌ها را تغییر داد تا دل تغییر کند و لیاقت «حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ» حاصل شود. شاعران شعر انقلاب برای سرودن شعر باید این مقدمات را حاصل کنند و چشم‌ها و دل‌هایشان را شستشو دهند. این زمینه‌ها باید همیشه مهیا باشد و به صرف یک بار، دو بار، ده بار و … نمی‌توان خود را شاعر انقلاب اسلامی نامید. این یک مسیر دائمی است تا آخر عمر ادامه دارد. عبارت «خوشا آنان که دائم در نمازند» گویای حال آن دسته از افراد است که مدام در حال شستشوی چشم و دل هستند و در مسیر نور حقیقت پیش می‌روند.

تأثیر شعر انقلاب اسلامی فقط به احوال درونی شاعر محدود نیست و گرچه نتیجۀ حالی به حالی شدن شاعر است، زمینۀ حالی به حالی شدن مخاطب را هم فراهم می‌کند. شاعر انقلاب شعر می‌سراید تا انقلاب شود و هر انسانی با اتکا به توحید و نیروی الهی، از آنجایی که ایستاده است یک گام جلوتر رود.

در مسیر انقلاب یا رفتن از ظلمت به سوی نور و در نور به پیش شتافتن، ولایت جایگاهی محوری دارد. این جایگاه محوری در این آیه که می‌فرماید: «اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ» به خوبی مشهود است. بر اساس آیات قرآن، ولی خدا، رسول او و جریانی است که قرائت خاصی از دین دارد «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ». آنهایی که می‌خواهند پیوسته در حال حرکت به سمت نورهای قوی‌تر و شدیدتر باشند باید در مسیر ولایت قرار گیرند. مسیر ولایت بر اساس آنچه در قرآن بیان شده، مسیری است که دین را از منظر خاصی می‌فهمد. خداوند می‌فرماید: «وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ». مطابق این آیه، مسیر ولایت مسیری است که در آن بر جنبۀ اجتماعی دین نیز تأکید می‌شود. در این مسیر فقط جنبۀ عرفانی دین، آن هم به معنای گوشه‌نشینی و کناره‌گیری از اجتماع در نظر گرفته نمی‌شود، بلکه عرفان ولایت‌مداری هم اجتماعی است. نقطۀ اوج چنین عُرفایی امیرالمؤمنین(ع) است که خدا از او با صفاتش ــ نه اسمش ــ یاد کرده است. علی کسی است که به خدا و دین او ایمان دارد. این دین دینی نیست که برای پیروانش خانقاه و پستو بسازد و آنها را از جامعه منفک کند و به انزوا بکشاند، بلکه در آن معنویت و عبادت، جدا از اجتماع نیست و ولی او حتی در رکوع نمازش از مسئولیت اجتماعی غافل نمی‌ماند و در اوج معنویت به سمت حوزۀ اجتماعی می‌آید. معنویت شیعی و اسلام ناب و معنویت قرآنی، برخلاف بسیاری از معنویت‌ها که تخدیری و مسئولیت‌گریز هستند و انسان را در خلسه غرق می‌کنند تا او را از فعالیت باز دارند، عبادت را در کنار حضور در اجتماع قرار می‌دهد.

در قرآن در وصف مؤمنانی که در مسیر ولایت قرار گرفته‌اند چنین آمده است: «وَاﻟْﻤُﺆْﻣﻨُﻮنَ وَاﻟْﻤُﺆْﻣﻨَﺎتُ ﺑَﻌْﻀُﻬُمْ أَوْﻟﯿَﺎء ﺑَﻌْﺾٍ». این مؤمنان ولیِ همدیگر هستند و پیوسته یکدیگر را به معروف امر، و از منکر نهی می‌کنند. این امر به معروف و نهی از منکر متقابل است و مخصوص یک گروه خاص نیست. ویژگی جامعۀ ایمانی این است که همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند یا به تعبیر قرآن، که در سورۀ عصر آمده است، به همدیگر توصیه می‌نمایند. توصیه به معنای سفارش است. سفارش یکی از ویژگی‌های جامعۀ دینی و یکی از نشانه‌های به‌روز بودن (والعصر) است. فردی که می‌خواهد از نگاه قرآنی به‌روز باشد، باید در چرخۀ «تواصی» یا همان سفارش قرار گیرد. همان‌گونه که واژۀ «چرخه» آشکار می‌سازد، بودن در چرخۀ سفارش یا تواصی، به معنای توصیۀ یک‌طرفۀ صرف نیست؛ بلکه به معنای توصیۀ متقابل و سفارش متقابل به یکدیگر است. در این چرخه فرد، هم سفارش می‌گیرد و هم دیگران را سفارش می‌کند. خدا می‌فرماید: «انّ الانسان لفی خُسر»؛ یعنی بدون سفارش انسان دچار خسران می‌شود و سرمایه‌هایش را از دست می‌دهد.  کسی که داخل چرخۀ تواصی نباشد و بعد از ایمان به خدا و انجام دادن عمل صالح، گوش پذیرا برای سفارش پذیرفتن و زبان گویا برای سفارش کردن نداشته باشد، از نگاه قرآنی اصلاً زندگی‌اش بیهوده و در خسران است.

شعر امروز از دل وارد شدن در چرخۀ تواصی شکل می‌گیرد. شاید به یک معنا نشود شعر را سفارش داد، ولی می‌شود آن انقلابی را که باعث پیدایی شعر می‌شود سفارش داد. به عبارت دیگر می‌شود یکدیگر را به انقلاب کردن یا منقلب شدن سفارش کرد؛ می‌شود دست یکدیگر را گرفت و صحنه‌ها و معارفی را به هم نشان داد که جان‌های ما را دگرگون می‌کند و در آن انقلابی به سوی نور به راه می‌اندازد. این چرخۀ تواصی هیچ‌گاه پایان نمی‌پذیرد؛ زیرا کمال، بی‌نهایت است و چشمۀ جوشانی از مضامین وجود دارد که انسان را به کشف و یافتن خود فرا می‌خواند. با توجه به همین معنا می‌توان گفت احسن‌الحال امری نسبی است و هر روز و هر لحظه می‌توان بهتر از دیروز بود. ابتنا به معارف دینی برای ما فضای ذهنی و احساس خلاقانه‌ای پدید می‌آورد که در آن هر روز در حال پیشرفت هستیم و هیچ حدی برای رسیدن و متوقف شدن نداریم.

از زاویۀ قرآنی، شاعران شعر انقلاب اسلامی باید پیوسته در چرخۀ تواصی به حق و از اهل انتصار، دادخواهی، و مبارزه با ظلم باشند. اگر این گونه شد، آن موقع ما جزء استثنائات شاعری قرار خواهیم گرفت و با نگاهی که به نور و ولایت خدا داریم، به بهبود دائمی حیات فردی و اجتماعی کمک خواهیم کرد. بر اساس آنچه در تفاسیر سورۀ شعرا آمده است، آن «انتصار»ی که برای شعرا به عنوان یک صفت برتر ذکر شده صرفاً یک دادخواهی شخصی نیست؛ بلکه کمک به جریان عمومی عدالت‌خواهی جهانی و تاریخی، دفاع از حقوق همۀ انسان‌ها و محکم کردن زنجیرۀ مؤمنان در نبرد دائمی حق و باطل است. «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنيَانٌ مَّرْصُوصٌ» یعنی خداوند می‌فرماید من دوست دارم شما بازو به بازو باشید، زنجیره‌ای عمل کنید و صف‌هایتان محکم باشد. پیش از این نیز آمده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مِالا تَفْعَلُونَ». این عبارت در آیۀ آخر سورۀ شعرا نیز آمده است. قرآن کریم وقتی شعرای دورۀ جاهلی را وصف می‌کند می‌فرماید: «وَ أَنهُمْ یَقُولُونَ مَا لا یَفْعَلُونَ»؛ پس شعرای جبهۀ حق آنهایی هستند که بین قول و فعلشان فاصله نیست. وقتی بین قول و فعل فرد فاصله نباشد او در فردیت خود جان یکپارچه‌ای خواهد داشت. این یکپارچگی در فضای اجتماعی به شکل وحدت و ائتلاف عمومی تجلی می‌کند؛ اما اگر تک تک افراد متخلق نباشند و ادعاهایی بکنند که در عمل به آنها ملتزم نباشند، زنجیرۀ اتصال بین جامعۀ ایمانی از هم گسسته می‌شود.

با توجه به آنچه گفته شد، باید دربارۀ معارف قرآنی مربوط به شعر و هنر انقلابی به شکل کاربردی تأمل، تفکر و تحقیق کرد. شاعران جوان باید این موضوع را برای خود مشخص کنند که در طول عمرشان چه مسیری را می‌خواهند دنبال کنند. این تعیین مسیر باید هم بعد فنی، هنری و تکنیکی را شامل شود و هم بعد اجتماعی، فکری و معرفتی را.

نیازها و ضرورت‌های شعر انقلاب

کارکرد شعر انقلاب اسلامی دگرگونی حال شاعر و مخاطب شعر در مسیر حوّل حالنا الی احسن الحال است. برای قرارگیری اعضای جامعه در این مسیر به شعر انقلابی نیاز است، اما این شعر چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟ بسیاری از شاعرانی که در زمرۀ شاعران انقلاب اسلامی قرار می‌گیرند به قالب غزل گرایش دارند و این قالب را برای بیان مضامین خود مناسب تشخیص می‌دهند. گرچه غزل جایگاه خاصی در تاریخ شعر فارسی و انقلاب دارد، قریحۀ شعری در شاخه‌ها و قالب‌های بسیار متنوع و متعددی می‌تواند به کار گرفته شود و اگر همان درخششی که شاعران انقلاب در عرصۀ غزل داشته‌اند در عرصه‌های دیگر هم پیدا شود، اتفاقات بسیار خوبی روی خواهد داد. از میان عرصه‌هایی که نیازمند نگاه و توجه شاعران انقلاب هستند می‌توان به شعر کودک اشاره کرد. این عرصه‌ میلیون‌ها مخاطب دارد، اما شاعران انقلاب چندان توجهی به آن نمی‌کنند و جریانی جدی که برای شعر کودک برنامه داشته باشد مشاهده نمی‌شود. حال آنکه اگر نگاه حوّل حالنا در مرکز توجه شاعران باشد و آنها به دنبال تحول جامعه و هر روز بهتر از دیروز شدن آن باشند، باید از فضاهای تربیتی کودکان و نوجوانان غفلت نکنند.

کار در عرصه‌های مغفول‌مانده نیازمند برنامه‌ریزی است، اما این سخن به معنای سفارش دادن شعر و سرایش آن در یک ساعت یا یک روز نیست. شعر سفارشی اصلاً شعر نیست. بزرگان ما در عرصۀ شعر برای سرایش یک شعر وقت بسیار می‌گذاشتند. با یک ساعت وقت گذاشتن نمی‌توان شعر سرود. شرط موفقیت در تمامی عرصه‌ها، به‌ویژه در عرصۀ شاعری، جهاد و کوشش است. در این صورت است که فرد می‌تواند راه‌های گوناگون و نو و افق‌های جدید در حیات فکری، هنری و اجتماعی را بیابد. در قرآن نیز آمده است: «الَّذينَ جاهَدوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا». اگر فردی قریحۀ شاعری داشته باشد، باید از آن کار بکشد تا آن قریحه به جوش آید و در قالب شعر نمود یابد.

بعضی از شاعران که بر قالب غزل تأکید می‌ورزند در بیان علت اینکه پایشان را از این قالب فراتر نمی‌گذارند به آغاز شاعری‌شان اشاره می‌کنند و می‌گویند چون سرایش شعر را در این قالب آغاز کرده‌اند، فقط می‌توانند شاعری را در همان قالب ادامه دهند. این در حالی است که اگر آنها قریحۀ خود را به کار گیرند، در قالب‌های دیگر نیز خواهند توانست شعر بگویند و گرچه استعداد شاعری و این معدن قریحه را با غزل کشف کرده‌اند، می‌توانند رگه‌های دیگر این معدن را نیز بیابند.

یکی از عرصه‌هایی که شعر انقلاب در آن می‌تواند غوغا به پا کند شعر طنز است. تناقض‌هایی که امروز در عالم رخ داده است می‌تواند همچون مواد اولیه به کار شاعر طنزپرداز بیاید، اما شاعران انقلاب این عرصه را کم‌شأن می‌شمرند و به سرایش شعر طنز اقبال چندانی نشان نمی‌دهند. برای تحول در عرصۀ شعر طنز انقلاب به شاعرانی نیاز است که مصمم و با عزم راسخ به این عرصه روی آورند. تأکید بر شعر طنز به دلیل مخاطبان بسیار آن است که طرف قیاس با مخاطبان غزل نیست. با توجه به این تعداد، زمانی که شاعران انقلاب به غزل روی آورند و به عرصۀ طنز توجهی نکنند، مخاطبان بسیار خود در عرصۀ طنز را از دست می‌دهند.

سرودن شعر طنز انقلاب به معنای آن است که نباید آن نگاه انقلابی فراموش شود. تأکید بر تعداد بالای مخاطب نیز به دلیل آن است که امکان تحول جامعه به سمت احسن‌الحال بیشتر است. برای رساندن پیام به مخاطب باید از قالبی استفاده کرد که بتواند او را جذب کند. در جامعۀ ما قالب طنز نسبت به غزل جذاب‌تر است. این جذابیت فقط مختص طنز نیست و قالب‌های دیگر حتی تک بیت نیز مخاطبانی دارد و در تاریخ ادبیات ما از جایگاهی خاص برخوردار بوده است.

اهمیت مخاطب و جذابیت داشتن شعر برای او در شعر انقلاب به اندازه‌ای است که بدون آن، شعر اعتبار انقلابی بودن خود را از دست می‌دهد. شعر انقلابی شعری است که حتی پشت کامیون‌ها نوشته شود نه آنکه فقط در جلسه‌ای خوانده شود و صرفاً منتقدان و تعدادی شاعر آن را بپسندند. البته معنا و پیام شعر را نباید فدای تعداد مخاطب کرد و برای جذب مخاطب بیشتر، سطح شعر را پایین آورد. پیام و معنا در شعر انقلاب کمتر از مضمون نیست. در این شعر، شاعری و استانداردهای فن شعر باید در تراز خوب و پذیرفته‌ای باشد.

اهمیت سرایش ترانه نیز کمتر از شعر طنز و غزل نیست. از بزرگانی که در این عرصه طبع آزمایی کرده و موفق بوده‌اند می‌توان از قیصر امین‌پور و علی معلم یاد کرد. اهمیت این عرصه از اینجا ناشی می‌‌شود که با پخش آن تعداد بسیاری مخاطب آن را می‌شنوند. مخاطبان شعر چاپ شده از این نظر به پای مخاطبان ترانه نمی‌رسند. البته این سخن به معنای کم اهمیت بودن شعر چاپی نیست و هر کدام از آنها برای خود شأنی دارند. نگاه احسن الحالی که به آن اشاره شد، در حوزۀ ترانه نیز باید لحاظ شود؛ وگرنه در آن با لغزش‌ها و دشواری‌هایی روبه‌رو خواهیم شد.

شعر سپید، مستزاد، رباعی و شط، که می‌توان آن را نوعی شعر به شمار آورد ــ شعری که سرایشش دشوار است ــ از قالب‌هایی هستند که توجه شاعران انقلاب را می‌طلبند. رباعی زمانی قالبی مرده شمرده می‌شد و اگر تلاش‌های قیصر امین‌پور و حسن حسینی در این عرصه نبود، رباعی زنده نمی‌شد. در نسل‌های جدید هم می‌توان به تلاش‌های آقایان عرفان‌پور، هادی فردوسی و صفربیگی اشاره کرد که گرچه فراز و فرودهایی داشته‌اند، دستاورد آنها درکل مثبت بوده است.

در کنار استفاده از قالب‌های متنوع موجود، ضرورت دارد که شاعران انقلاب در صدد کشف قالب‌های جدید نیز برآیند. بسیاری از قالب‌های شعری کنونی در زمان‌های گذشته وجود نداشته‌اند و در دوره‌ای از تاریخ پدید آمده‌اند. این موضوع نشان می‌دهد که در دورۀ ما هم امکان کشف قالب‌های جدید وجود دارد و نمی‌توان با کامل خواندن قالب‌های موجود از کشف در این عرصه دست کشید. در این کشف سلوک شاعر بسیار رهگشاست. احمد عزیزی می‌خواست حرف‌هایی بزند که به خاطر قرار گرفتن در شرایط اجتماعی، بیان آنها در قالب‌های موجود ممکن نبود. او می‌دید که بعضی از این حرف‌ها را به غیر از این زبان نمی‌شود گفت؛ بنابراین آن زبان ایجاد شد.

افزون بر بحث‌‌های تکنیکی، آنچه اهمیت دارد بحث‌های معرفتی است. همان گونه که حافظ نخست حافظ کل قرآن بوده، همان گونه که مولوی استاد فقه و معارف دینی بوده و همان گونه که سعدی شاگرد نظامیه بوده، شعرای ما نیز باید اهل فضل باشند. در تاریخ ادبیات ایران، فضل اهمیت بسیاری دارد و شاعرانی که شعر فارسی را به این قله رساندند همگی افرادی فرهیخته و فاضل بوده‌اند. اگر تأملات ادبی و مطالعات تاریخی با ذوق شاعرانه و شور انقلابی درآمیخته شوند، پدیده‌ای شعری را به ارمغان خواهند آورد که گران‌‌بها و درخور ستایش است.

در مقطع اول انقلاب قالب رباعی احیا شد و نیز قالب جدید شطحیات پدید آمد. در حال حاضر نیز شعر انقلاب می‌تواند تجدید مطلع کند، به شرط آنکه شاعران جوان انقلاب قدر خود را بدانند و در بازی‌های بچه‌گانۀ محافل شعری متعارف غرق نشوند و به معنای واقعی کلمه انقلابی باشند. در این صورت است که هم در هنر تحول ایجاد خواهد شد و هم شاعران از لحاظ فردی رشد خواهند کرد. این گونه افراد هستند که می‌توانند مانند پیامبران، که پس از دریافت پیام الهی، از بالای کوه به سوی مردم می‌آمدند، به سمت جامعه‌شان بروند و دغدغه‌های اجتماعی را در کانون توجه قرار دهند. عده‌ای از شاعران صحبت دربارۀ ترازوی بقال محلشان را مسخره می‌دانند، اما آقای مبین در یکی از اشعارش گفته بود:

به حقش می‌رسد هر سفره‌ای که حق او نان نیست

دگر بی مشتری ماند ترازویی که میزان نیست

این یک تک‌بیت است که در آن به مسائل اجتماعی توجه شده است. شاعر انقلابی در ادامۀ خط انبیایی خودش باید چنین نگاهی داشته باشد و با تمام وجودش در اجتماع حاضر باشد و مسائل آن را با گوشت و پوست احساس کند و حتی غصه بخورد که معارف دینی در فلان حد به قشری خاص نرسیده است. اگر این احساس وجود داشته باشد، خدا هم او را یاری خواهد کرد «إن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ».

سازماندهی شعر انقلاب

در شعر انقلاب مخاطب بسیار اهمیت دارد. این هنر نیست که شاعر شعرش را در گوشۀ خانه بگذارد و بگوید بالاخره در چندین دهه یا سدۀ دیگر مخاطب خود را خواهد یافت. پیغمبر خدا، که وحی بر او نازل می‌شد، طبیب دوار بالطبه بود و برای ابلاغ کلام خدا به مکه، مدینه و طائف می‌رفت و حتی در شرایطی که خاکروبه بر سر مبارکشان خالی می‌کردند و سنگ به او می‌زدند از این کار دست بر نمی‌داشت. شاعران انقلاب که نسبت به پیامبر حقایق نازلی را دریافت می‌کنند نبایید منفعلانه عمل کنند. هنر انقلاب به یک معنا مال هنرمند نیست و شعر انقلابی به شاعر تعلق ندارد. «وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ»؛ این از آن جمله نعمت‌هایی است که باید آشکار شود و شاعر موظف است که آن را به مخاطب برساند.

در حال حاضر ما در عرصه‌هایی همچون شعر کودک مخاطب بسیاری داریم که به محض پیدایی و سرایش شعر در آنها، مخاطب آن را خواهد شنید؛ چون این عرصه‌ها دچار نوعی خلأ هستند. در گام بعد، سازماندهی اجتماعی است که اهمیت دارد. سرایش شعر پیش از سخنرانی‌ها در مساجد و محافل دیگر و شعار ساختن برای راهپیمایی‌ها از جمله اقداماتی است که در این زمینه می‌توان انجام داد. شعارهای اول انقلاب، چه در مضمون و چه در ریتم و موسیقی، شعر بود. برای مثال در دورۀ موشک‌باران، رژیم صدام با موشک «الحسین» تهران را هدف قرار می‌داد. آقای مرتضایی‌فر فردی بود که در همان زمان این شعر یا شعار را گفت:

موشک صدام که بود الیزید

ملت ایران کند به آن خنده شدید

این شعر در میان مردم دهان به دهان می‌چرخید و باعث خندۀ آنها می‌شد. افزون بر این، بعضی از اوزان عروضی به‌کاررفته در شعارهای انقلابی بی‌سابقه است. با اینکه مشخص نیست چه کسی این شعارها را گفته است، بعضی از آنها اوزان جدیدی دارند که نمونۀ آنها اصلاً در تاریخ ادبیات یافت نمی‌شود. نو بودن این اوزان به دلیل نگرش جدیدی بود که نسبت به جهان شکل گرفت و درک جدیدی از مناسبات انسان، حکومت و جامعه را پدید آورد. این تلقی در جان هنرمند به خلق اثر هنری جدیدی منجر شد.

ما اکنون در میدان جنگ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بین‌المللی قرار داریم. یکی از هنرهایی که از قدیم‌الایام در جنگ‌ها حضور پررنگی داشته رجز بوده است. برای نمونه قیصر امین‌پور منظومۀ «ظهر روز دهم» را براساس رجزی که نوجوان سپاه سیدالشهدا در کربلا گفته ــ یعنی «امیری حسین فنعم الامیر» ــ سروده است. به نظر من این تک‌مصراع آنقدر اهمیت دارد که همۀ تاریخ ادبیات شیعی می‌تواند ذیل آن قرار بگیرد. در جنگ کنونی جای خالی این گونه رجزخوانی‌ها احساس می‌شود. تنها کاری که جنبۀ رجزخوانی دارد ترانۀ آقای زمانی دربارۀ تحریم است که در فضای مجازی و اینترنت پخش شد و با استقبال بسیار نیز مواجه گردید. این جای خالی به دلیل آن است که بسیاری از شاعران سرودن چنین اشعاری را سیاسی و سفارشی و در نتیجه دون شأن خود می‌دانند.

در بحث سازماندهی شعر شیعی انقلابی باید به شعر آیینی توجه شود. توجه به این شعر و کار کردن در این حوزه ما را از مخاطبان بسیاری بهره‌مند خواهد ساخت که فرای مرزهای سیاسی ما قرار دارند. در کابل تعداد شیعیان بسیار کم است و حداکثر به 20 تا 30 درصد می‌رسد، اما در ایام محرم کل فضای این شهر شیعی است، حتی در محل‌های سنی‌نشین. در شهرهای ایران نیز در این ایام حدود پنجاه میلیون نفر به بیرون از منازل خود می‌آیند و در مراسم عزاداری حسینی شرکت می‌کنند. در چنین همایش عظیمی که تشیع به ما هدیه داده است شاعر باید جایگاه خود را پیدا کند. این فرصت عظیمی است که برای هنر انقلاب و به‌ویژه شعر آن فراهم شده است. همان گونه که در قرآن آمده است: «لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا»، این چنین فضای مهیایی تکلیف بزرگی را بر عهدۀ شاعر انقلاب قرار می‌دهد؛ زیرا در این ایام گوش جان عزاداران آمادۀ شنیدن معارف است و شاعر متعهد با استفاده از این فضا می‌تواند پیام خود را منتقل کند. در چنین فضایی که مخاطب آمادۀ شنیدن است و اتفاقاً زبان شعر را بیشتر می‌پسندد، اگر شاعر چشمش را ببندد و به این دل خوش کند که یک غزل آوانگارد یا عاشقانه سروده، قطعاً در ادای تکلیف خود کوتاهی کرده است. این سخن به معنای انکار اهمیت این گونه اشعار نیست، اما در بحث سازماندهی، یافتن مخاطب و انتقال پیام انقلابی به او بسیار مهم است.

سلاح هنر برای هنر

هنر برای هنر و اهمیت نداشتن مخاطب شعاری است که مخالفان انقلاب و شعر آن سال‌هاست آن را تکرار می‌کنند. این تکرارها در ناخودآگاه و خودآگاه بسیاری از شعرای انقلاب هم تأثیر گذاشته و آنها را به این باور رسانده که سرایش شعر سیاسی خیانت به شعر، و کاری بر خلاف روحیۀ شاعری است. اما در جریان فتنۀ 1388 بسیاری از کسانی که در گذشته شعار هنر برای هنر را سر می‌دادند برای قربانی یا به اصطلاح شهید خودشان شعر سرودند. آنها که تا به آن زمان برای شهدای جنگ تحمیلی حتی یک بیت شعر نگفته بودند، با استفاده از جریان سیاسی پدیدآمده به شعر سیاسی روی آوردند و از شهید خود سخن گفتند. کانون نویسندگان در بیانیه‌ای که به مناسبت مرگ قیصر امین‌پودر صادر نمود او را به گونه‌ای معرفی کرد که شاعر شایان توجهی نبوده و بیلبوردهای شهرداری است که می‌کوشد وی را بزرگ عرصۀ شعر جلوه دهد. بعد از مرگ قیصر به ما می‌گویند معیارهای سیاسی را در ارزیابی های هنری نیاورید. این شاعر بزرگ در دیداری که برخی از دوستان حضور داشته اند قریب به این مضمون گفته است که فیلمش هم موجود است، مظلومانه می‌گوید: «طرف برای دختر همسایه‌شان شعر گفته، و پشیمان نیست، اما می‌گویند ما که برای امام(ره) شعر گفته‌ایم باید پشیمان باشیم!».

آنهایی که شعار هنر برای هنر را مطرح کردند متوجه شده بودند که در جامعه جریان جدیدی با شعارها و ایده‌های نویی پدید آمده است. آنها که می‌دیدند جامعه پذیرای این ایده‌ها و شعارهای نو است با این شعارها کوشیدند هنرمندان انقلاب را خلع سلاح کنند و رابطۀ آنها را با مخاطبانشان قطع نمایند. نظریه‌پردازی‌های آنها در واقع برای فضاسازی این قطع ارتباط بود. ماجرای فتنه نشان داد که هر چه اینها می‌گویند و می‌بافند فقط برای اغفال هنرمندان انقلاب است و خود در عمل ذره‌ای به این نظریه‌ها باور ندارند. آنها در این زمان از حوزه‌های مهمی همچون شعرسازی و ترانه‌گویی غفلت نکردند و در این عرصه‌ها بسیار فعال عمل کردند.

سخن پایانی

آنچه در حال حاضر در حوزۀ شعر انقلاب اسلامی اهمیتی اساسی دارد تلاش برای از دست نرفتن فرصت‌های عظیمی است که در اختیار هنرمند انقلابی قرار دارد. شما شاعران باید چشم‌های تیزبین داشته باشید تا حوزه‌هایی را که از درک شعر انقلاب محروم و خالی مانده است پیدا کنید. در این زمینه حتی نباید لالایی را هم نادیده گرفت. امیدوارم که ان‌شاءالله دوستان این همت را داشته باشند که گنجینۀ بزرگ و استعداد مبارکی را که خدا در وجود آنها نهاده است رشد دهند و با سلوک انقلابی و معرفتی درست، کمک کنند تا شعر در مویرگ‌های جامعه نفوذ کند. اگر ما دچار عادت‌ها نشویم و جرئت خلاف عادت عمل کردن را پیدا کنیم، به قول شاعر فلک را سقف بگشاییم و طرحی نو دراندازیم. ما نه در محتوا با کمبود مواجهیم نه در مخاطب و همه چیز آماده است برای طرح نو و بالا بردن جایگاه ایران در عرصه‌های گوناگون. اگر ما در هنر دچار انفعال و انقباض شویم، این بیماری به تمام ساحات اجتماعی ما سرایت می‌کند. کارکرد هنر این است که جان‌ها را بزرگ کند. این کار بزرگی است که بر عهدۀ شما هنرمندان قرار دارد و ادای آن با عزم راسخ و خدایی شدن، ممکن است.

تگ های مطلب :
دسته بندی : عمومی
به اشتراک بگذارید : | | |