بحثی در تلازم تحجر ستیزی و عدالت خواهی
اشاره:
انتخابات نهم ریاست جمهوری خصوصاً در مرحله دوم بركات زیادی برای انقلاب داشت كه یكی از آنها طرح همزمان عدالتخواهی و تحجرستیزی به عنوان 2 ركن اصلی انقلاب اسلامی بود. بعضی البته در این میان كوشیدند تا با مصادره «تحجرستیزی» شعار عدالتخواهی رقیب را آماج كنند. اینكه رئیسجمهور منتخب تا چه حد در عدالتخواهی موفق باشد مسئلهای است كه آینده روشن خواهد كرد اما اینكه مدعیان مبارزه با تحجر چه كارنامه و سابقهای در این زمینه دارند و اینكه چگونه میشود در سنگر كاپیتالیسم پز مقابله با مقدسمآبی ـ كه خود یكی از وجوه اسلام آمریكایی و دین منهای عدالت است ـ گرفت از عجایبی است كه از برخی مدعیان عدالتخواهی در انتخابات اخیر بروز كرد.
آنچه میخوانید پیادهشده گفتاری در جمع دانشجویان دانشگاه شاهرود در دیماه هزار و سیصد و هشتاد و یك است كه در جزوهای با عنوان «دین مظلوم؛ گفتاری در تلازم عدالتخواهی و تحجرستیزی» توسط بسیج دانشجویان آن دانشگاه منتشر شد.
فهم ارتباط این دو ركن اصلی انقلاب و پیشبرد همزمان و توأمان این دو از ضرورتهای همیشگی تفكر انقلاب اسلامی است و این گفتار گامی است اگر چه كوتاه و ناقص در این مسیر كه باید توسط اهل فن تصحیح و تكمیل شود.
بسم ا… الرحمن الرحیم
«ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الكافرین»
عنوان بحث عدالت است و چندی است كه در فضای كشور جرقههای این بحث زده شده و فعالیتها و حركتهایی از سوی برخی تشكلها و عناصر دانشگاهی دیده شده است.
ماجرای عدالت ماجرای جدیدی نیست و در كل تاریخ و در كل جهان و از جمله در تاریخ ایران و تاریخ بعد از انقلاب همیشه به عنوان یك دغدغه، به عنوان یك شعار حداقل در فضای كشور مطرح بوده است. فكر میكنم نكته مهمی كه بچههای امروز وقتی میخواهند وارد این بحث بشوند باید به آن توجه بكنند، رویكرد ما به بحث عدالتخواهی در این مقطع از تاریخ انقلاب است. با چه زاویهای و با چه مبنایی میخواهیم دم از عدالت بزنیم؟
همان طوری كه از دین سوء استفاده شده است، همان طوری كه از آزادی سوء استفاده شده است، همان طوری كه از هر شعار مقدس دیگری سوء استفاده شده است، امروز هم عدالت در جامعه ما به شدت در معرض سوء استفاده است و باید مواظب باشیم قبل از هر چیز به خود عدالت ظلم نشود و به عنوان یك ابزار سیاسی و بهانهای برای تصفیه حسابهای جناحی مورد سوء استفاده قرار نگیرد. چه كسانی میتوانند از معرض این سوء استفاده به دور بمانند؟ و با كسانی كه میخواهند سوء استفاده بكنند مقابله بكنند؟ كسانی كه برای حركتشان مبنا داشته باشند و بر اساس آن مبنا وارد ماجرا شوند. والّا اتفاقی كه میافتد همان چیزی است كه تا به حال بوده. چون همانطور كه گفتم بحث عدالت بحث جدیدی نیست.
بارها و بارها این بحث در جامعه ما داغ شده و بعد از مدتی فرو نشسته و بحث دیگری جایش را گرفته است. آخرینش همین ماجرای یك ماه قبل بود كه به دنبال اعتراض به حكم دادگاه همدان، یك عده تازه به یاد عدالت افتادند و در واكنش به یك حركت سیاسی، شروع كردند به بر پا كردن تجمعاتی تحت عنوان عدالتخواهی. هیچكس هم نبود كه از اینها سؤال كند كه شما قبل از این حكم اعدام و اعتراضات درست و غلطی كه به آن شد، كجا بودید؟
حتماً باید یك ماجرای سیاسی در جامعه پیش بیاید كه عدالت موضوعیت پیدا بكند؟! دیدید كه بعد از آن هم ماجرا خوابید و عدالتخواهی حضرات بعد از فرو نشستن آن ماجرای سیاسی، فروكش كرد. یكی از روزنامهها در گزارشی كه از راهپیمایی بعد از نماز جمعه داده بود نوشت: دیروز هزاران نمازگزار در حمایت از فرمایشات اخیر مقام معظم رهبری راجع به عدالتخواهی و حكم اعدام آقاجری؟! راهپیمایی كردند!
در بعضی بیانیههای پایانی تظاهرات عدالتخواهانه آمده بود: «همانطور كه مقام معظم رهبری فرمودند ما باید با مافیای قدرت و ثروت یعنی حزب شوم مشاركت و سازمان نامشروع مجاهدین انقلاب اسلامی مبارزه كنیم!»
بنابراین همانطور كه ماجرای عدالتخواهی ماجرای ممتدی است، سوء استفاده از عدالت هم یك قصه قدیمی دارد و كسانی كه امروز میخواهند با مبنای دینی و انقلابی و ولایتی وارد ماجرا بشوند باید ابتدا در مقابل این آفتها آگاه و بیمه بشوند وگرنه ابزار دست یك مشت سیاسیكار گندمنمای جوفروش خواهند شد.
حضرت امام در پیامی (25/10/67 ) ـ چند ماه قبل از رحلتشان ـ خطاب به رئیس وقت مركز اسناد انقلاب اسلامی میفرمایند: «از شما میخواهم هر چه میتوانید سعی و تلاش كنید تا هدف قیام مردم را مشخص كنید. چرا كه همیشه مورخین، اهداف انقلابها را در مسلخ خود یا اربابانشان ذبح میكنند. باید پایههای تاریخ انقلاب اسلامی ما چون خود انقلاب ما بر دوش پابرهنگان مغضوب قدرتها و ابرقدرتها باشد. شما باید نشان دهید كه چگونه مردم علیه ظلم و بیداد و تحجر و واپسگرایی قیام كردند و فكر اسلام ناب را جایگزین تفكر اسلام سلطنتی، اسلام سرمایهداری، اسلام التقاط و در یك كلمه اسلام آمریكایی كردند.»
امام مبنای انقلاب را قیام ملت بر علیه دو چیز میدانند: یكی ظلم و دیگری تحجر. سؤال اینجاست كه قیام بر علیه ظلم چه نسبتی با قیام بر علیه تحجر دارد؟ عدالتخواهی و تحجرستیزی چگونه دو بال انقلاب میشوند؟ چه ربط منطقیای بین این دو وجود دارد؟
بحث سختی است. چرا؟ به خاطر اینكه خصوصاً راجع به ماجرای تحجر ما با یك فقر شدید منابع مواجه هستیم. یعنی علیرغم تاكیدات صریح و اكیدی كه حضرت امام راجع به تحجر و متحجرین كرده بودند و خطر آنها را گوشزد كرده بودند، متأسفانه در این زمینه كاری انجام نشده. شاید بتوان گفت كاری كه انجام شده در حد صفر است. شما امروز یكی از آفتهای انقلاب مثلاً سكولاریزم یا لیبرالیزم را در نظر بگیرید. توی هر كتابخانهای که بروید یا دو تا تلفن بزنید، دهها كتاب و مقاله در ردّ لیبرالیزم و سكولاریزم به شما معرفی میكنند. همین نشریات تشكلهای اسلامی را ببینید. پر است از تحلیل ماجرای لیبرالیزم و اینكه رنسانس چه بود و از كجا شروع شد و به كجا رسید؟ اومانیسم این است و شخصیتهایش این است و چهرههایش این است و اهدافشان این است. در اردوها و طرحهایی كه گذاشته میشود، بچهها را میبرند و مفصل راجع به این قصهها توجیهشان میكنند. اما تحجر، چه در ذهن ما میآید؟ یك آدمی كه خیلی اهل تقید به مستحبات و واجبات و …. است!
امام میگوید مبارزه با تحجر مبنای انقلاب اسلامی است آن وقت ما به یك چنین تصویر ساده و سطحی راجع به تحجر اكتفا میكنیم. یك ربط تحجر با ظلم این است كه خودش یك نوع ظلم است. ظلم به چه؟ ظلم به سوره. «العدل یضع الامور مواضعها». عدل هر چیزی را سر جای خودش مینشاند. تحجر چه كار میكند؟ تحجر اجزاء را از جای مناسب خودشان خارج میكند. نگاه متحجرانه به دین یعنی چه؟ یعنی شما جزئی از دین را بگیری و جزء دیگری را فراموش كنی. یا اینکه فراموش نكنی ولی ضریب مناسب را به آن ندهی. یعنی اگر با یك منكری مثل بدحجابی مواجه شدی شدید موضعگیری كنی، فریاد بزنی ولی اگر با یك منكری مثل غارت بیتالمال مواجه شدی، در مقابلش سكوت كنی. یا فوقش یك سری تكان بدهی. همین سورهای كه الان خواندند: «الذینهم عن صلوتهم ساهون» همین سوره میگوید «ولا یحض علی طعام المسكین» یك قرآن است، دو تا كه نیست! همان خدایی كه یك سری احكام فردی را برای ما فرستاده است، همان خدا گفته: «كونو شهداء للله قوامین بالقسط» قیام كنید برای عدالت. در همان قرآن است.
ما ادعای دینداری میكنیم، ادعای پیروی اهل بیت و اینها را میكنیم و عملمان این است! تحجر چیزی غیر از این نیست. تحجر به قول خود قرآن یعنی فرو كاستن دین در برخی از اجزایش: «نؤمن ببعض و نكفر ببعض». خارج كردن بعضی از اجزاء از ضریب مناسب خودش. یعنی عكس العمل در برابر برخی منكرات بسیار آرام و در برابر برخی دیگر بسیار تند. حاصلش چه میشود؟ یك دین قناس، یك دین كاریكاتوری! كاریكاتور چه میكند؟ یك جزئی را بسیار بزرگ میكند و یك سری از اجزا را از آن اندازه واقعی و حقیقی خودشان خارج میكند و این دین كاریكاتوری و این تفكر دینی قناس نمیتواند مبنای حكومت شود. با این دین نمیشود حكومت كرد. ولایتی كه ما به آن معتقدیم ولایت قرآنی است. «انما ولیكما… و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوه ویؤتون الزكوه و هم الراكعون.»
این آیه را همه شنیدهاید امیرالمؤمنین(ع) در حال نماز بودند سائلی وارد شد حضرت انگشترشان را در حالت نماز درآوردند و به او دادند. آیه نازل شد. ولایت مال علی است. اسم حضرت را هم نیاورد. صفتش را آورد. یعنی چه؟ یعنی ولایت و حكومت حق كسانی است كه دین را در جامعیتش دارند. ما اگر در آن مسجد بودیم و فقیری وارد میشد چه كار می كردیم؟ بهترین كار چیست؟ بهترین كار این است كه بلند شوی و نماز بخوانی! هم پیش وجدان خودت سرافكنده نیستی، هم پیش خدا!! خدایا من كه داشتم نماز میخواندم و ملت هم كه میگویند طفلك داشت نماز میخواند. مسئولیتی نداشت! صد و هشتاد درجه مقابل روش و منش علوی! منش علوی و منش ولایی درست برعكس این است. یعنی مسئولیت اجتماعی و احكام اجتماعی دین با احكام فردیاش دوش به دوش است و كسی حق ندارد به بهانه عبادت و معنویت از مسئولیت اجتماعی خود فرار كند. ولایت یعنی حفظ دین در جامعیتش. آن ائمهای كه ما دم از پیرویشان میزنیم ویژگیشان این بود.
آن حضرت فاطمه(س) كه از او دم میزنیم ویژگیشان این بود. ما از كدام دین داریم حرف میزنیم؟ ماجرای سوره انسان كه امیرالمؤمنین(ع) و حضرت فاطمه(س) و حسنین(ع) سه شب پشت سر هم روزه نذر گرفتهاند، شب اول مسكین، شب دوم یتیم، شب سوم اسیر میآیند و اینها افطار خودشان را به آنها میدهند و بعد چه میگویند: «انا نخاف من ربنا یوما عبوسا قمطریرا» ما میترسیم که این كار را نكنیم! امام حسن و امام حسین(ع) پنج و شش ساله، میگویند اگر ما اینها را گرسنه بگذاریم، از روز قیامت میترسیم كه چه بلایی سرمان بیاید. این یك دین، یك دین هم دین ما شیعههاست. وقتی عدالت مبنای دینی نداشته باشد و صرفاً معنای سیاسی و جناحی داشته باشد اتفاقی كه میافتد همین است که میبینید. یعنی اگر یك موضوع سیاسی در كشور به وجود آمد و ما بتوانیم از عدالت برای تحت شعاع قرار دادن آن استفاده بكنیم، عدالت موضوعیت پیدا میكند، اهمیت پیدا میكند، ارزش پیدا میكند. اما اگر فضای سیاسی آرام بود و نیازی به بازیهای سیاسی نبود، فراموش میشود. در صورتی كه آن نگاهی كه امیرالمؤمنین(ع) دارد اصلاً با این نگاه زمین تا آسمان فرق دارد. امام این همه به بسیجیها و حزب اللهیها راجع به متحجرین و تحجر تذكر داده است.
اصلاً جملهای از امام را بخوانم. متاسفانه چون ما به متن رجوع نمیكنیم، گاهی اوقات بعضی جملات برایمان خیلی جدیدند. امام در آذر 67 یك پیام میدهند كه باید بسیج دانشجو تشكیل بشود، بسیج دانشجو و طلبه. جملهشان این است كه «مملكتی كه مخالف با استكبار، پولپرستی و تجملگرایی و مقدسمآبی است، همه افرادش باید بسیجی باشند.» یعنی اصلاً مفهوم بسیجی بودن، تقابل و تضاد با تجملگرایی و مقدسمآبی است. عین جمله امام در آن پیام است كه: «بسیج لشكر مخلص خداست». هزاران بار این جمله توی تریبونهای مختلف گفته شده، روی در و دیوارهای مختلف نوشته شده ولی آن جمله دیگر را هیچ كسی نشنیده با اینكه توی یك پیاماند. چرا؟ چون آن «نومن ببعض و نكفر ببعض» كه ما راجع به قرآن و ائمه قائل شدیم، امام كه از آنها بالاتر نیست، در مورد امام هم همین ظلم را میتوانیم انجام بدهیم! تحجرگرایی و مقدسمآبی دینی یعنی چه؟ یعنی فرار از یك جزء دین به اجزای دیگرش. یعنی شما هر چه در واجبات و اجتماعیات كم میآوری، سعی كنی با مستحبات فردی جبرانش كنی. امر به معروف و نهی از منكر یك واجب است. آدمهایی كه به هیچ جا وصل نیستند، یقهشان را بگیریم كه تو چرا لباست اینجوری است و …؟!
امر به معروف و نهی از منكر وظیفهای معطوف به اصحاب قدرت است. هر چقدر ما امر به معروف و نهی از منكرمان قضا شد، به جایش نوافل را اضافه كردیم. مستحبات را اضافه كردیم. هی زیارت عاشورا، هی جمكران… آن امامی كه ما میشناسیم اینگونه نبود. نه اینكه اینها را انكار بكند، اینها جزء ارزشهای ماست. كما اینكه در تمام بزرگان میبینیم. یعنی اینكه از خود ائمه معصومین(ع) بگیریم تا حضرت امام كه شاگرد آنها بوده است، تقید به مستحبات و انجام نوافل داشتهاند. حاج احمد آقا نقل كرده بود امام در یك روز سه بار غسل مستحبی كردند. چون سه تا زیارت مفاتیح میخواستند بخوانند، برای هر كدامشان یك غسل كردند. اشتباه ما در این است كه تحجر را در كارهایی كه میكنند میبینیم نه در كارهایی كه نمیكنند.
امام با این تعریف سادهانگارانه و سطحی كه ما از تحجر داریم، اولین متحجر عالم است! چرا؟ چون مقید به قیود شرعی، مقید به مستحبات بود و نماز شَبش ترك نمیشد. حال آنکه متحجرین در این فضا غرق میشوند و به یك اسلام راحتطلب میرسند. دیگر عدالتخواهی در كارشان نیست. دیگر در افتادن با ظلم در كارشان نیست. یك حدیث جالب آقای مطهری توی حماسه حسینی نقل كردهاند که خیلی شنیدنی است: (حماسه حسینی جلد 2 صفحه 196) «در آخر الزمان مردم ریاكاری پیدا میشوند كه هی آیه قرآن و دعا میخوانند و اظهار مقدسمآبی میكنند، یك مردم تازه به دوران رسیده احمقی هم هستند. (این جملات آقای مطهری است.)
تنها چیزی كه این مقدسمآبها به آن اعتنا ندارند، امر به معروف و نهی از منكر است (لا یحبون امرا بالمعروف و لا نهیا عن المنكر الا لدی امن الضرر) اینها تا مطمئن نشوند كه امر به معروف و نهی از منكر كوچكترین ضرری به ایشان نمیزند، به آن تن نمیدهند. (یطلبون لانفسهم الرخص المعازیر) دائم دنبال این هستند كه یك راه فراری برای امر به معروف و نهی از منكر نكردن پیدا كنند (یقبلون الی الصلاه والصیام و ما لا یكلفهم فی نفس و لا مال) دنبال آن عبادتهایی هستند نه به جان نه به مال و نه به حیثیتشان ضرری نرساند. مثل نماز و روزه! (كما رفضوا اسمی الفرائض فرائض و اشرفها) همانطوری كه عالیترین و شریفترین فریضهها را یعنی امر به معروف و نهی از منكر رها كردند (ان الامر بالمعروف و النهی عن المنكر فریضه عظیمه بها تقام الفرائض)»
ظلم به مسلمانان و ظلم به متدینان، از ظلم به اسلام و دین آغاز میشود. ما امروز بیش از اینكه به قرائت دینی از عدالت محتاج باشیم، به یك قرائت عادلانه از دین محتاجیم. یعنی دین را عادلانه قرائت كنیم. یعنی همه اجزای دین را ببینیم. نه اینكه صرفاً برخی از احكام فردی و عبادیاش را ببینیم و بعد انبوه دستورهای اجتماعی و مسئولیتهای اجتماعی كه خدا بر دوش مسلمانان گذاشته را فراموش بكنیم. اینها را باید با ضریب درستشان طرح بكنیم. جهتگیری نماز امیرالمؤمنین(ع) و معنویت امیرالمؤمنین و فاطمه الزهرا(س) یك جهتگیری فردی، مجرد، منتزع و رهبانیتی نیست. فاطمه زهرا(س) كه حتی در دعاهایش این را رعایت میكند.
یكی از فرزندانش از خواب بیدار شد، دید كه مادرش دارد دعا میكند. هی منتظر شد. بعد گفت مادر چرا فقط همسایهها را دعا میكنی؟ فرمود (الجار ثم الدار) یعنی حتی توی خلوت معنوی هم یك نگاه اجتماعی دارند. دقیقاً بر عكس آنچه كه ما خیلیهایمان داریم دنبال میكنیم! از فعالترین مروجان سكولاریزم در كشور، امروز بسیاری از بچههایی هستند كه ادعایشان طرفداری از اسلام و انقلاب و اینهاست و تابلوشان این است كه ما مخالف سكولاریزم هستیم. سكولاریزم یعنی چه؟ میگویند این سكولارهای فلان فلان شده میگویند كه حجاب را نباید سفت و سخت بگیریم. باید اجازه داد تا هر كس طبق نظر خودش عمل بكند. ماهواره باید آزاد باشد و … فقط همین!
سكولاریزم صرفاً به معنای عمل به احكام فردی دین نیست. شما اگر احكام اجتماعی دین را در عمل انكار كردی، سكولار و مروج سكولاریزمی. وقتی آمدی تابلوی دین، انقلاب، حزب ا…، ولایت را در دست گرفتی و بعد صرفاً در برابر برخی از مسائل سیاسی یا منكرات فرهنگی موضعگیری كنی و در برابر بسیاری مشكلات و معضلات عظیم اجتماعی و اقتصادی خاموش و ساكت بمانی، مردم به این نتیجه میرسند كه دین یعنی همین. یعنی برای جامعه، برای شكاف طبقاتی، برای رهایی دختران ایلامی از فقر، هیچ فریادی نداری. در صورتی كه امیرالمؤمنین(ع) وقتی حكومت را در دست میگیرد، میفرماید (لو لا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر و ما اخذ ا… علی العلماء الا یقاروا علی كظه ظالم و لا سغب مظلوم) اصلاً فلسفه حكومتش را این بیان میكند كه من حكومت را به دست گرفتم كه ظالمی سیر نخوابد و در كنار او مظلومین گرسنه باشند.
اصلاً فلسفه حكومت این است. بنابراین ورود به عدالتخواهی در شرایطی كه ما داریم و با این انحرافاتی كه در تفكر انقلاب اسلامی متأسفانه اتفاق افتاده، بدون آسیبشناسی تفكر اسلامی و تفكر انقلاب اسلامی ممكن نیست. یعنی ما باید بدانیم انقلاب از كجا شروع شد، پرچمدار كدام اسلام بود، از همان سال 41 تا سال 57، تا بیاییم به این مقطع فعلی برسیم. باید برای ورود به این ماجرا مبنا داشته باشیم. اگر می خواهیم مبارزه با فقر، فساد و تبعیض بكنیم، یكی از مهمترین تبعیضها، همین تبعیض است كه داریم در دین به فرع میرویم. «نؤمن ببعض و نكفر ببعض» تبعیض یعنی چه؟ تبعیض یعنی اینكه پای یك سری از احكام شدیداً بایستیم و حق یك سری دیگر از احكام را ادا نكنیم. فساد یعنی چه؟ یكی از مصادیق فساد، فساد فكری است. فساد فكری یعنی شما یك مجموعه منسجمی توی ذهنت نباشد. دین برای شما یك كشكول باشد نه یك مجموعه منسجم و منظمی كه معنویتش با عدالتش ارتباط دارد.
عدالتخواهیاش با معنویتش ارتباط دارد و اینها همه به هم پیوستهاند. اگر غیر از این باشد، میشود فساد. خوب حالا بالفرض كه این مبنا را قبول كردیم، حالا چه باید بكنیم؟ عملكرد ما با آنهایی كه این مبانی را قبول ندارند، چه فرقی میكند؟ باید سمینار بگذاریم؟ باید بیانیه بدهیم؟ باید كلاس بگذاریم؟ باید چه كار بكنیم؟ اصل اول رجوع به مبانی انقلاب است. یعنی همین صحیفه نور جلد 21 را در كنار همه چیزهایی كه میخوانیم، یك دور بخوانیم. لااقل همین پیام امام به روحانیت در اسفند 67 ـ سه چهار ماه قبل از فوتشان ـ را بخوانیم و بعد در اجزایی از دین كه توی این فضای فعلی خیلی مورد توجه قرار نمیگیرد، دقت کنیم. ببینیم تحت پوشش دین چه ظلمی دارد به دین صورت میگیرد.
ببینید آن روزهایی كه ما خیلی وقتمان را گذاشتیم برای اردوی امامزاده فلان، چه بسیار آدمهایی بودند در همین شهر و كشور كه نیاز داشتند به كمك ما و فریاد زدن ما برای یاری رساندن به آنها و ما خاموش بودیم. آنهایی كه میخواهند در جنگهای سیاسی پیروز باشند و غلبه كنند بر دشمن، به این راحتی نیست كه بلافاصله بگویند «وانصرنا علی القوم الكافرین» در قرآن نگاه كنید، هر جا «وانصرنا علی القوم الكافرین» آمده، سه چهار تا دعای دیگر آمده. سه چهار تا قید و شرط دارد «ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الكافرین». یعنی اول باید گناهان خودمان را به یاد بیاوریم، سكوتهای خودمان را به یاد بیاوریم، افراط و تفریط خودمان را به یاد بیاوریم و خودمان را بازسازی بكنیم و آسیبشناسی بكنیم و به مبانی و اصول برسیم و در آن اصولمان ثابت قدم باشیم و بعد بگوییم خدایا «و انصرنا علی القوم الكافرین».
بعضیها فكر میكنند فلسفه حكومت مبارزه با دشمنان است. مثل این است كه شما یك خانه بخرید بگویند چرا خانه خریدی؟ بگویید به خاطر اینكه شبها بر سر پشت بامش بایستم و اگر دزدی آمد بزنم! بله مقابله با دزد هم یكی از لوازم داشتن خانه هست ولی خانه برای این است كه از آن استفاده كنی در آن به آرامش برسی. امام در آن پیام به بسیج دانشجویی میفرمایند كه اگر تفكر بسیجی در كشوری طنینانداز شد چشم طمع دشمنان از آن دور خواهد گردید وگرنه هر لحظه باید منتظر حادثه بود. یك عده اصلا استراتژیشان، استراتژی انتظار حادثه است یعنی به جای اینكه بیایند آن تفكر را محقق كنند در جامعه آن عدالت معنوی را و معنویت عادلانه را در جامعه رواج بدهند و محقق كنند و در راهش به اصطلاح امروزیها چالش كنند مبارزه بكنند.
نشستهاند كه یك روزی اگر كسی به آنها حمله كرد با آن مقابله كنند. در حالیكه «الملك یبقی مع الكفر ولایبقی مع الظلم» نمیشود شما از یك طرف با سكوت خودت كمك بكنی به اینكه موریانهها پایههای نظام را بخورند و از طرف دیگر ادعای دفاع از نظام را داشته باشی.
خاك بر سر آن حكومتی كه با سكوت در برابر ظلم پایههایش مستحكم شود. بدبخت آن نظامی كه با موضع نگرفتن در برابر فساد، فقر و تبعیض امكان ادامه حیات برایش فراهم شود. اینگونه هم نیست كه ما بگوییم كه باید یك امكانات فراوانی در اختیار ما باشد كه در راه عدالت كار بكنیم، مطمئن باشید از شما كارهای بزرگ بر میآید كما اینكه در اول انقلاب این اتفاق افتاد نه تنها ایران را بلكه تمام دنیا را به هم ریختند جوانان ایرانی. از همین دانشگاهها بود كه آن موج عظیم عدالتخواهی در كشور راه افتاد، بعد از پیروزی انقلاب فقط جلوهاش انتقاد و نفی و سلب و اینها نبود.
جهاد سازندگی را دانشجویان تشكیل دادند. نهضت سوادآموزی را دانشجوها تشكیل دادند. سپاه را دانشجویان تشكیل دادند. چون رسیدند به اینكه دین یعنی این. رسیدند به اینكه «دین همه دین است» و تلاش كردند و نتایجش را هم دیدند و هنوز هم كه هنوز است میگویند یاد آن سالها بخیر!
پرسش ها:
در مورد بحث عدالت اجتماعی و حكومت اسلامی، خوب همه به موضوع به هر شكلی واقف هستند. حال نگاهی هم به حكومت خودمان بیندازیم و جایگاه رهبری و سه قوه را در این مملكت ارزیابی كنیم. ببینیم كه حالا این واقعیت كه امروز در جامعه ما و در حكومت اسلامی ما رهبری مثل یك شخص تنهایی مانده كه نزدیكترین زیردستانش هم به حرفش گوش نمیدهند و مطلبی هم كه شما گفتید كه باید به صورت مطالبات عمومی در بیاید، یك واقعیتی است.
حالا تحلیل شما درباره عملكرد سه قوه به خصوص قوه قضاییه ـ كه به هر حال جایگاه ویژهای در بحث عدالت و قضاوت دارد ـ چیست؟ و آیا فكر نمیكنید قوه قضاییه به وظیفه اصلی خودش عمل میكند یا دارد كوتاهی میكند و اینكه یك سری پروندههایی كه مقام معظم رهبری میفرمایند اینها را رها كنید و بروید آن دانه درشتها را بگیرید. آیا واقعاً این دانهدرشتها رو میشوند. بالاخره اینكه یك سری دستهایی پشت صحنه است و یك سری آقازادهها كه حالا پدرانشان در رأس حكومت پستهای كلیدی را گرفتند و این مانع از این میشود كه این پروندهها رو بشود؟ اگر تحلیلی داشته باشید متشكرم.
یك مقدمهای را اول عرض كنیم، خیلی مهم است كه ماجرای عدالت و بحث عدالت برای ما یك بحث مبنایی و اصولی باشد. من مخالف بحثهای موردی و مقطعی درباره عدالت نیستم و درباره صحبتم راجع به آن سؤالی كه برادرم عرض كردند آنچه كه به ذهنم بیاید عرض میكنم ولی این را همیشه به یادمان باشد كه مفهوم عدالت خیلی فراتر از اینهاست. مثلاً برخورد با پرونده المكاسب یا پرونده پتروپارس.
عدالت در دین دو معنا دارد. یك معنا دو وجه دارد. شما ببینید امام جماعت میگویند باید چه باشد. باید عادل باشد. عادل را چه معنا میكنند، یعنی كسی در مسائل فردیاش واجبات را انجام دهد و محرمات را ترك كند. عادل یكبار یك مخالفش فاسق است و یك مخالفش ظالم و عدالت فردی با عدالت اجتماعی دوش به دوش هم هستند.
این نكته همیشه یادمان باشد موقعی كه از عدالت میخواهیم بحث كنیم حتی در سیاسیترین بحثها و حتی در زمانی كه پرشورترین حملات را هم به فلان منكر ظالمانهای كه در فلان بخش از نظام وجود دارد میكنیم، مبنای ما یك مبنای دینی است نه یك مبنای سیاسی و مقطعی و موردی و تلاش ما اصلاً برای تحقق عدالت و تلاش ما در مبارزه با ظلم باید دقیقاً همان احساسی را به ما بدهد كه یك نماز باحال میدهد. اگر اینگونه شد، میتوانیم امیدوار باشیم كه چون داریم عدالت واقعی را و عدالت قرآنی را دنبال میكنیم به نتیجه هم برسد.
این را به عنوان یك آسیب مطرح كردم چون كسانی كه بخواهند وارد این ماجرا شوند ناچار از چالش با قدرتمندان و اصحاب زر و زور و تزویر خواهند بود و لاجرم با بعضی بازیهای سیاسی و جنگهای زرگری سیاسی ممكن است آلوده شوند و باید پیشاپیش موضع خود را برای ورود به عدالت محكم كنند و با مبانی جلو بیایند كه در ازدحام عدالتخواهیهای ژورنالیستی و عدالتخواهیهای سیاسیكارانه غرق نشوند، باز اگر سؤال دیگری بود كه به این قصه ربط داشت این را سعی میكنم بیشتر بشكافم.
اما راجع به سؤالی كه فرمودید: ببینید شما مطرح میكنید یك عیبی را كه در بخشی از نظام وجود دارد، مثلاً در مجلس یا قوه مجریه یا حالا قوه قضاییه. در قوه قضاییه ما یك سری معایب داریم مطمئناً، از جمله بعضی از مواردی كه برادرمان گفتند.
ما امروز برای علاج «معایب» نظام ابتدا باید «نواقص» نظام را برطرف كنیم. یعنی اگر شما میبینید كه در قوه قضاییه فلان مشكل وجود دارد، فلان بخش دارد سیاسی عمل میكند یا به اندازه كافی همت ندارد برای مبارزه با ظلم، این ناشی از یك نقصی است كه در نظام ما وجود دارد و آن هم اینكه مطالبات افكار عمومی روی آن فشار نمیآورد و این بحثی كه مطرح میكنند كه رهبری مثلاً در فلان جا حرفشان روی زمین ماند و كسی تحویل نگرفته حالا در قوه قضاییه یا در قوای دیگر.
من میخواهم بگویم اصلاً اینها را بگذارید كنار. شما چه انتظاری دارید از آنها، وقتی كه بندهای كه خودم را بسیجی و حزب اللهی و ولایتی میدانم، اعتنایی به حرفهای رهبری نمیكنم چه انتظاری دارم از آن آقایی كه توی مصدر یك قدرتی است (حالا یك منافعی دارد یا یك مشكلاتی برایش پیش میآید اگر بخواهد در راه عدالت كار كند) كه او سرباز محض رهبری باشد در حالیكه بنده اسمم هم بسیجی است و حزباللهی و ولایتی است، كاملاً یك نگاه ابزار انگارانه به رهبری دارم صرفاً در بعضی از مواقع رهبری حرفی میزند حاضرم بیایم جلو. همین پیامی كه اول جلسه خوانده شد از رهبری، من سؤال میكنم از شما اگر ایشان به جای این پیام پنج جمله، دو دقیقه در سخنرانیشان، در پیامشان با همین شدت در مورد بدحجابی پیام میدادند چه اتفاقی میافتاد؟! غیر این است كه چقدر از قم بیانیه صادر میشد؟ چقدر از ائمه جمعه این فریاد را بازتاب میدادند؟ چقدر ما بچهبسیجیها توی میدان میریختیم؟ كما اینكه یك دورهای همین كار را كردیم. پس بنابراین غریب ماندن بحث عدالت صرفاً به كسانی كه قدرت دستشان هست و امكانات در دستشان هست محدود نمیشود و سكوت در برابر بیعدالتی یك فرهنگ شده است كه از من دانشجوی یك لاقبا را در بر میگیرد تا برسد به بالا، ما بیاییم همین محیطهای خودمان را علاج كنیم و از این به اصطلاح قناسی در بیاوریم و از این شكل كاریكاتوری خارج شویم.
با همه حرفهای رهبری یكسان برخورد كنیم، نه اینكه موقعی كه میگوید اعتكاف، اعتكاف دانشجویی، شدید استقبال میشود جای سوزن انداختن نیست، دهها هزار نفر، صدها هزار نفر استقبال میكنند ولی وقتی كه با صریحترین تعابیر تقاضا میكند و دست نیاز به سوی دانشجویان و جوانها دراز میكند كه در این قصه بیایند كمك كنند، یك هزارم آن هم واكنش و بازتاب نمیبیند. پس مبارزه ما هم باید با آسیبشناسی جدی از این مبارزه باشد كه ما بیاییم اول چه كسانی را آماج كنیم؟ اگر خودمان را تثبیت كردیم آن موقع میتوانیم این نقص نظام را بر طرف كنیم این بصیرت باید برای ما ایجاد شود، و به دنبالش یك بدنه اجتماعی برای پشتیبانی این آرمانها فراهم شود آن جامعه مدنی اسلامی به اصطلاح شكل بگیرد تا بعد آن موقع رهبری اگر حرفی زد روی زمین نماند مصداقش فرق نمیكند كه ماجرای آقاجری باشد یا نمیدانم ماجرای مفاسد اجتماعی باشد.
شما چه تحلیلی درباره پرونده المكاسب و پتروپارس دارید؟ نظر شما درباره حكم آقاجری و سخنرانی ایشان چیست؟ چطور میتوان تحجرزدایی كرد، از سویی بهانه به دشمن دین و انقلاب نداد چراكه تقدم و اولویتی به نظر بنده ندارند و به خاطر اینكه این عمل عدالتخواهی مورد غرض دشمن و فریبخوردهها قرار نگیرد. فكر نمیكنید كه سطح فكری جوانان ما به علت مبارزه با كنترل قدرت زیاد منسجم نیست، یعنی با اینكه مشكل را میشناسند راهكار را نمیدانند. حال برای بهبود وضع موجود چه باید كرد؟
در این ماجرا كه چگونه میتوان با تحجر مبارزه كرد و بهانه هم به دست كسی نداد، این باید در عمل اتفاق بیفتد. باز عرض میكنم این پروژه نیست یكی از مشكلات عمدهای كه ما در این چندین سال اخیر داشتیم نگاه پروژهای به انجام تكالیف بوده است، یك نوع نگاه مهندسی كه آقا ما در صورتی حاضریم وارد این میدان شویم كه پیشاپیش تمام محاسبات را انجام داده باشیم. اولش را بدانیم چیست. آخرش را بدانیم چیست. فراز و فرودهایش را بدانیم چیست. نتیجهاش بدانیم چیست.
تمام اینها مشخص شده باشد و بعد ما شروع كنیم: در حالیكه مبارزه، وارد شدن به یكسری شرایط متغیر است و اصلاً ارزش آن هم به همین است اگر یك چیزی باشد كه شما پیشاپیش همه چیزش را محاسبه كرده باشید وارد آن شوید دیگر ارزشی ندارد. ارزش در تربیت نفسانی شما ندارد. مبارزه یعنی تا آنجایی كه شما فهمیدید به یك بینشی رسیدید وارد ماجرا شوید «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» متأسفانه ما در مقاطعی شدیداً شتابزده و عملزده عمل كردیم.
بعد، دوره افراط بعدی شروع شد كه خوب حالا همه بروند دنبال مبانی فكری معرفتشناختی، اپستیمولوژیك از این جور چیزها، یعنی كاملاً از عمل بیاییم بیرون، بین فكر و عمل، بین هدایت، بین بینش و عمل، یك رابطه است. یك رابطه متقابل است. یك تعادل است. هدایت اصلاً طبق بینش قرآنی ما صرفاً با گرفتن یكسری دیتا (داده) انجام نمیشود و اتفاق نمیافتد. هدایت قرآن مال متقین است. «ذلك الكتاب لا ریب فیه هدی للمتقین» قرآنی كه هیچ مشكلی در آن نیست و بزرگترین كتاب عالم است برای چه كسانی هدایت است؟ برای همه؟! نه! برای كسانی كه تقوا پیشه كنند، اهل تقوا باشند.
تقوا یعنی چه؟ باز خود قرآن گفته: «افغیرا… تتقون؟!» از غیر خدا تقوا پیشه میكنید؟! تقوا فقط پروای از خدا و ترس از خدا نیست. تقوا یعنی نترسیدن از غیر خدا. اگر كسی میخواهد ببیند كه چقدر تقوا دارد ببیند كه چقدر از غیر خدا نمیترسد. غیر خدا هم هر كسی است كه خدا نیست، آنهایی كه میگویند راهكار بدهید. میخواهم بگویم این است راهش، راهكار با كار به دست میآید. باید وارد میدان شوید، «الذین یبلغون رسالات ا… و یخشونه و لا یخشون احداً الا ا… و كفی باا… حسیبا» كسی كه با این زاویه وارد مبارزه شود و آماده باشد با چیزهایی كه به محاسبه نمیآید درگیر شود. لحظه به لحظه و نو به نو برای شما میدان امتحان جدید است. اصلاً امتحان یعنی همین كه سؤالها را از پیش ندانی اگر سؤالها را از پیش بدانی فایده ندارد، باید در آن حدی كه احساس مسئولیت میكنی وارد میدان شوی و چالش كنی و توی مسیر پخته شوی و مراقبه هم داشته باشی. آن موقع اگر اشتباه و خطایی هم مرتكب شوی و بهانهای هم به دست كسی دادهای به قول این دوستمان خدا جبران میكند.
چه بسیار سكوتها را كه به ما تحمیل كردند از ترس اشتباه كردن.رهبری در سال 72 سخنرانی داشتند در جمع دانشجویان. گفتند چرا دانشجویان این قدر راكدند؟ گفتند تحلیل كنید هر چند غلط و بعد یك عده آمدند و گفتند: نه آقا تحلیل نكنید هر چند درست. بگذارید برایتان بولتن میفرستیم همانها را بخوانید، یعنی ما را از ترس اشتباه از عمل باز داشتند و منزوی كردند. پس رسیدن به راهكار و شفافیت در این ماجرا و مشخص شدن مرزها، اینها با عمل به دست میآید. «ان تتقوا ا… یجعل لكم فرقانا» اگر تقوا پیشه كنید خدا به شما فرقان میدهد یعنی قوه فرق گذاشتن، متمایز كردن مرزها از هم، خوب را از بد تشخیص دادن، بد را از بدتر، خوب را از خوبتر.
تقوا به معنی اعم آن یعنی واقعیتها را آنگونه كه هستند ببینی و نترسی از اینكه واقعیت را ببینی، و اگر نه اگر مرتب ترسیدی كه اگر این واقعیت را ببینم، اگر این حرف را بزنم، اگر چشمم را به فلان ظلم باز كنم، این را ممكن است فلانی ناراحت شود، آن یكی را فلانی ممكن است برایم پرونده بسازد، فلان تهمت را ممكن است به من بزنند. اینها همه مصادیق بیتقوایی است.
بیتقوایی صرفاً در انجام بعضی از گناهان خاص نیست، به این ترتیب شما نگاه میكنید برخی از بعضی گناهان كاملاً مصون و معصوم هستند. دنبالش هم نمیروند، اصلاً طرفش هم نمیروند ولی جزء بیتقواترین مردماند. چون این تقواهای دیگر را ندارند هزار ترس و واهمه و پروا از هزار تا آدم را دارند، بیتقوا هستند. در حین اینكه در جامعه معروفاند به متقی، تقوا برای خودش در دین تعریف دارد و دارای یك مفهوم وسیع است.
سلام علیكم. اگر مسئله كفایت رهبری را نتوانیم هنگام بحث با كسانی كه مسئله ولایت برایشان حل نشده جا بیندازیم به عنوان یكی از شروطی كه رهبر باید داشته باشد، به عنوان كسی كه خود را شیعه میداند به رهبر آن جامعه دارد ظلم میشود. همین مسئلهای كه امروز مطرح شد توسط شما و بعضی از دوستان كه حرف رهبری خریداری ندارد و شاید در بین بعضی از كسانی كه حتی از نزدیكان ایشان هستند مطرح میشود از طرف كسانی كه مخالف ولایتاند یا هنوز برایشان جا نیفتاده میگویند كه رهبری كفایت و تدبیر داشته باشد پس باید بتواند اوضاع را طوری تدبیر كند كه زیر دستهایش از او حساب ببرند.
این مسئله چیزی است كه من نمیتوانم مجاب كنم افراد را در عین حال كه برای خودم افتاده.
دوم در مورد مسئله امر به معروف و نهی از منكر كه باز هم به عنوان یكی از مصادیق عدالت در جامعه مطرح شد، موضوع این است كه من در بعضی از كتب خواندهام كه یكی از شرایطی كه امر به معروف و نهی از منكر واجب میشود در جامعه این است كه خطر آبرویی یا جانی یا مالی برای فرد نداشته باشد، حال یكی از دلایلی كه مردم، افراد و جوانها از امر به معروف و نهی از منكر خودداری میكنند یكی این است كه نمیدانند كجا معروفی باید انجام شود و نمیشود و كجا منكری انجام میشود و از طرفی احساس میكنند كه اینگونه ضررها ممكن است به آنها وارد شود باز در این زمینه توضیحی بفرمایید.
راجع به بحث اول میگویید كه ما با بعضی از كسانی كه بحث ولایت برایشان حل نشده بحث میكنیم، اصلاً با آنها بحث نكنید اصلاً بگذارید آنها در آن تفكرشان بمانند. شما میخواهید طرف خود را مجاب كنید كه رهبری خیلی خوب است باكفایت است و… بسیار خوب كه چه بشود، كه به یك اعتقاد برسد در پستوی ذهنش؟ یك ذهنیتی این گونه به رهبری داشته باشد؟ ما میخواهیم رهبری را اثبات كنیم كه بعد چه شود كه بعد كاری محقق شود بعد بگوییم كه خوب حالا تو هم باید از این رهبری پیروی كنی.
وقتی كه منی كه دارم دفاع میكنم صرفاً حاضرم از رهبری دفاع كنم دیگر پیرو نمیخواهم باشم. وقتی كه خود من كه مدعی این حرف هستم بارها و بارها رهبری پیام صریح داده و من هیچ دغدغهای برای احقاق آنها نداشتهام دیگر از كسی كه بخواهد به واسطه من به رهبری معتقد شود چه انتظاری میشود داشت؟ میخواهم بگویم مرحلهای كار كنید. شما هزار بار هم بخواهید رهبری را اثبات كنید كه از بالاست یا از پایین است، مشروعیت این جوری است و فلان است و فلان وقتی كه دارد میبیند كسانی كه مدعی حمایت از رهبری هستند عملشان و موضعشان، موضعگیری سیاسیكارانه است، شما هم هر چقدر اثبات بكن برای این آدم، فایده ندارد استدلال نظری. دین بیشتر از استدلال به الگو نیاز دارد. اصلاً این بحثها و شبهات كی مطرح میشود؟ موقعی كه ما به جای اینكه بیاییم صحبتهای رهبری را در راه تحققش تلاش كنیم هی داریم توی این مباحث نظری حركت میكنیم دانشجویی كه بیاید از تابلوی مثلاً بسیج دانشجویی رد بشود ببیند در سال دو بار مثلاً بیانیه میدهد یكبار علیه پتروپارس، یكبار علیه مثلاً عباس عبدی، خب در او چه ذهنیتی شكل میگیرد؟
واقعاً هم نمیشود ازش انتظار داشت. حالا هر چقدر هم كه شما بیا كلاس نظری بگذار، ولایت فقیه را برایش اثبات كن. ولی وقتی كه بیاید از كنار برد شما بگذرد مواضع شما را ببیند، ببیند «هر» جا ظلمی بود در مقابلش ایستادید، هر جا كه فسادی بود بدون توجه به اینكه به كدام جناح وابسته است حرفتان را زدید چه چپش چه راستش چه هر كدامش، اصلاً دیگر نیازی ندارید شما بخواهید مبانیتان را… شما بیایید نتایج آن مبانی را نشان بدهید و محقق بكنید. یكی از بدبختیهای ما این است كه همهاش در مباحث نظری داریم حركت میكنیم.
وقتی كه ما در این چیزها كم میآوریم قاعدتاً این شبهات ایجاد میشود. بعد ما شروع میكنیم این شبهات را جواب دادن. خب این شبهات را هر چند از لحاظ استدلالی بتوانی طرف را قانع كنی، در عمل باز دلش قانع نمیشود، ممكن است مخش را بتوانی بزنی و هیچ راه فراری برایش نگذاری. همین كه میگویید خیلی خوب رهبری یك شرایطی فراهم بكند كه مسئولین ازش اگر كفایت داشته باشد … خب رهبری دارد تلاش میكند شرایط را فراهم كند.
چه موقع یك مسئولی میآید از رهبری اطاعت كند؟ فقط اینكه بترسد كه آقا را عزلش كنند یا نصبش كنند؟ چند نفر را بردارند چند نفر را به جایشان بگذارند؟ چند بار این عزل و نصبها اتفاق بیفتد؟ رهبری میخواهد شرایط را فراهم كند میگوید خیلی خب! منِ آقا یك پیام میدهم ببینید صد تا تشكل دانشجویی به دنبالش میآیند.
خب قاعدتاً آقای امام جمعهای كه میخواهد برود سخنرانی كند میگوید نه! پس رهبری یك جایگاهی دارد در این كشور. من مثال بزنم برای دوستان. نیمه شعبان امسال، رهبری در سخنرانیاش شدید به اشرافیت و تجملگرایی در سطوح حكومتی حمله كرد.
یكی از بحثهای جدی كه ایشان مطرح كرد، گفت: حتی ثروتاندوزی حلال برای مسئولین حكومتی مجاز نیست. خیلی بحث مهمی بود. سهشنبه نیمه شعبان همین امسال. جمعهاش نمازهای جمعه را بروید ببینید. بازتابهایش را از تلكس خبرگزاری ببینید. این حرف رهبری در كل نماز جمعههای كشور بایكوت شد. با اینكه ائمه جمعه كارشان این است كه اگر آقا راجع به فلان قضیه مثلاً اعتكاف صحبت كردند ایشان نیز در مورد سخنان آقا سخنرانی كنند به عنوان مثال هفته گذشته با راهنماییهای آقا، اعتكاف برقرار شد همه استقبال كردند. فلان شد بهمان شد.
این هفته آقای آیت ا… {…} امام جمعه تهران بود كه كوچكترین اشارهای به این حرف نكرد. چهارشنبه هفته بعدش همین پیام جنبش دانشجویی صادر شد. جمعهاش آقای رفسنجانی خطبههای نماز جمعه تهران را خواند به این پیام كه بسیار مهم بود و اصلاً مقطع تاریخ بود در بحث عدالتخواهی هیچ اشارهای نكرد و هیچ كدام از بچه حزباللهیها یقه ایشان را نگرفتند، كه آقا چرا سكوت كردی؟
در مشهد از من سؤال كردند به نظر شما دلیل سكوت مثلاً حضرات چه بود. بعد از سخنرانی رهبری چرا این حرف را بایكوت كردند. گفتم دلیل سكوت آنها سكوت ماست. خب اینها وقتی میبینند به همین راحتی میتوانند با رهبری برخورد كنند بگویند آقا ما شما را در بعضی از مواضع قبولت داریم یا حمایتت میكنیم، اگر راجع به نظارت استصوابی حرف بزنی ما میآییم حمایتت میكنیم اگر راجع به فلان حرف بزنی حمایتت میكنیم، ولی راجع به این قصه، ما هیچ، یك كلمه لام تا كام حرف نمیزنیم، هیچكس هم نمیآید یقه ما را بگیرد و بگوید چرا حرف رهبری را پیگیری نكردید. متأسفانه اینها را نمیبینیم. این نواقص نظام باید برطرف شود و رهبری دارد تلاش میكند نقص نظام را برطرف كند یعنی امت را به صحنه بیاورد. یعنی مردم به عنوان یك كلیت پویا و زنده در مجموعه حكومت حضور داشته باشند و این آرمانها در جامعه بتپد.
بعضیها حالیشان نشده كه در انقلاب چه اتفاقی افتاد. اسلام سلطنتی رفته به جایش اسلام ناب آمده. تفاوتهای این دو تا چیست؟ اسلام سلطنتی یعنی همین، یعنی بنده به عنوان فرد هیچ مسئولیتی ندارم. شاه بنشیند برای بنده اهداف اجتماعی و فلان را دنبال كند. اسلام انقلابی این نیست. اسلام انقلابی یعنی اینكه من باید همواره در خدمت رهبری نظام باشم و تلاش بكنم كه این آرمان محقق بشود. نه اینكه من بروم در پستوی مسائل فردی و اخلاقی و مستحبات فلان. بعد بگویم رهبری تو برو با حكومتت كارت را انجام بده.
در مورد امر به معروف و نهی از منكر كه فرمودید كدام معروف، كدام منكر، باز هم من عرض میكنم كه معروف و منكرها روشن است. حجابها جلوی چشم ما را گرفته، شما روزنامه كه میخوانید به جای اینكه صفحات سیاسی را بخوانید به جای اینكه تیتر اول را بخوانید بروید صفحه حوادث را بخوانید. میفهمید كه منكر یعنی چه. در صفحه حوادث… یكی از مهمترین مشكلات ما الان فساد رسانهای است و ظلم رسانهای است، كه در كشور وجود دارد. یعنی اگر چهار تا دختر ایلامی از فرط فقر خودكشی كنند این خبرش درج میشود در روزنامهها، ولی در صفحه حوادث آن گوشه. بعد همان روز تیتر یك روزنامه راستی این است كه حزب مشاركت فلان كرد و تیتر یك روزنامه چپی این است كه مثلاً جامعه روحانیت مبارز فلان كرد. این خبرها را هم میآورند. ولی نه در ضریب درست خودشان در حالیكه این باید تیتر یك بشود.
وقتی كه عدالت مبنای دینی نداشته باشد و صرفاً مبنای سیاسی و جناحی داشته باشد اتفاقی كه میافتد همین است كه تاكنون افتاده است. یعنی اگر یك موضوع سیاسی در كشور به وجود آمد كه ما میتوانستیم از موضوع عدالت برای تحتالشعاع قرار دادن آن سوء استفاده بكنیم عدالت موضوعیت پیدا میكند و ارزش و اهمیت پیدا میكند و اگر فضای سیاسی آرام بود نیازی به بازیهای سیاسی به این شكل نبود؛ فراموش میشود كما اینكه شده است.
اگر از ما در مورد كارنامه عدالتخواهیمان سؤال كنند چه خواهیم گفت؟ پارسال مثلاً یك سخنرانی برگزار كردیم؛ این ترم یك بیانیه دادیم و قرار است ترم آینده هم فلان كار را بكنیم. این یك بیلان كار سیاسی است. عدالتخواهی دینی مثل نماز است و جزء لاینفك زندگی روزمره مؤمن است و با تعطیلی بین دو ترم و نوروز و تابستان تعطیل نمیشود.
وقتی قرائت عادلانه از دین نداشته باشیم آن هم به ضد خودش تبدیل میشود. ولایت به ضد خودش تبدیل میشود. ولایتی كه پاسدار اسلام اجتماعی است و عهدهدار حفظ جامعیت دین است تبدیل میشود به یك مفهومی كه موظف است كه صرفاً احكام فردی را پاسداری كند در جامعه، كه نگذارد شراب بخورند نگذارد فلان بكنند، مثل حكومت عربستان. اسمش هم ولایت است، آن ولایتی كه بعضی از ماها توهم كردیم، و در تضاد است با آن ولایت امام و رهبری. امر به معروف و نهی از منكرمان هم یكدفعه میبینیم اینجوری میشود امر به معروف و نهی از منكر الكی كه نگفتهاند «و ما اعمال البر كلها و الجهاد فیسبیلا… عند الامر بالمعروف و النهی عن المنكر الا كنفثه فی بحر لجی» این حدیثی بود كه آقا سال 71 در سخنرانی امر به معروف و نهی از منكرشان خواندند.
تمام كارهای خوب را جهاد فیسبیلا… را اینها را همه را جمع كنی در كنار امر به معروف و نهی از منكر بگذاری مثل یك قطرهای است در برابر دریایی. چرا این همه ضریب گرفته توی دین این مسئله؟ به خاطر خطراتی كه دارد، به خاطر زحماتی كه دارد وگرنه اگر قرار است بنده به یك مشكلی اعتراض بكنم بعد مثلاً برایم یك زحمتی ایجاد بشود از آن اعتراض صرفنظر كنم خب این نشان میدهد كه من اهل این كار نیستم، اصلاً ما وارد این میدان میشویم برای اینكه ساخته بشویم نه فقط برای اینكه بسازیم. اصلاً این درگیریها این چالشها لازمه كار است.
باید وارد ماجرا بشوی، باید ضربه ببینی، یك جایی صحبت میكردند میگفتند كه ما اگر این كار را بكنیم كه مثلاً كمیته انظباطی با ما برخورد میكند. گفتیم بابا تو اگر زمان امام حسین(ع) بودی چه كار میكردی!؟ كمیته انظباطی برخورد میكند؟! بنابراین ارزش قصه به این است كه خطر دارد. بله و «افضل الاعمال كلمه حق او عدل عند امام جائر». باز در همین امر به معروف و نهی از منكر هم مراتب دارد كه عالیترینش آن حرف حقی است كه در برابر آدم قدرتمندی زده بشود. «انا هدیناه السبیل اما شاكراً و اما كفوراً.» خدا گفته این عرصه است میخواهی رشد كنی، میخواهی ثواب كنی، (با هر ادبیاتی كه بگویی) دو دو تا چهارتا. این راهش است.
ما از عدالت و عدالتخواهی دم میزنیم به طوری كه شما میبینید حتی كوچكترین عدالتی بین طبقات وجود ندارد و هر چیزی بر اساس پارتی و پول میباشد. هرجا كه میرویم سؤال از پول و پارتی میباشد. لطفاً جواب دهید كه چگونه میتوانیم عدالت را اجرا كنیم؟
ببینید یك نكته دیگر باز همین است كه ما اگر امروز داریم دم از عدالت میزنیم دم از مبارزه با ظلم و فقر و فساد و تبعیض میزنیم نگاهمان یك نگاه صد درصد امیدوارانه است و با امید و با یك افق خیلی روشنی داریم به ماجرا نگاه میكنیم. این هم یكی از آسیبشناسیهایی است كه در قصه ورود به عدالت وجود دارد. نظام جمهوری اسلامی یك نظامی است كه هنوز 25 سال ازش گذشته در عین اینكه با معایب متعدد و نواقص متعدد روبهروست اما عزم نیروهای مخلص و پاكی مثل همین خود شماها كه تعدادشان هم كم نیست این میتواند نظام را به سرمنزل مقصود برساند. فقط این را باید باور كنیم و وارد بشویم، اگر بخواهیم صرفاً نقد كنیم. نقد هم نه تازه صرفاً نق بزنیم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.
تا موقعی هم كه ما رهبری را داریم اگر امت و امام به همدیگر وصل شوند، نمیخواهم بگویم همه چیزها را تأیید كنیم و بگویم هیچكس دیگر هیچ نقصی نداشته توی قصه و همه چیز سر جای خودش بوده، ولی بالاخره باید شروع كرد و كار كرد. بله، توی ادارات ما رشوه میگیرند، بله، فساد هست، تبعیض هست، بنده هم شما هم میدانید، همه هم میدانند ولی هنوز راه مبارزه با اینها بسته نشده. آن چیزی كه ما باید نگرانش باشیم در نظام فساد نیست، فساد در همه نظامها وجود دارد، آن چیزی كه باید نگرانش باشیم مبارزه نكردن با فساد است، سكوت در برابر فساد است.
به خاطر شرایط مختلف مقطع تاریخی كه كشور ما الان در آن قرار گرفته زمینه برای فساد زیاد شده. ولی این به این معنا نیست كه راه اصلاح بسته است و این را هم بگویم یك پروسه است. «الذین جاهدوا فینا لنهدینم سبلنا»، باید وارد شد و تا آن حدی كه بصیرتمان و جرئتمان به ما امكان میدهد باید تلاش كرد و این مسیر اصلاح خواهد شد وگرنه صرفاً با یك نگاه منفیبافانه بخواهیم بنشینیم، هی نگاه كنیم به فسادها كفایت نمیكند.
شما این نقطه قوت را هم ببینید كه میشود كار كرد. هنوز میشود داد زد، میشود حرف زد، میشود آگاهیهایی را گسترش داد و میشود تلاش كرد كه یك فرهنگی شكل بگیرد، به قول آن آقا، فشار از پایین چانهزنی از بالا. پس فسادها را ببینید و باهاش مبارزه كنید. سكوت نكنید در مقابلش.
چرا با وجود اینكه حكومت، حكومت اسلامی است و سرداران ما امروزه از كسانی هستند كه از پیشگامان این انقلاب بودند و عمدتاً مذهبی و گاهاً روحانی هستند با این حال شاه هدف نظام اسلامی در نظام، به خصوص در زندگی دولتمردان به ظاهر علوی هستند آیا این به خاطر كوتاهی ماست یا شكل چیز دیگری است؟
به همان دلیل كه در حكومت امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) هم ما با فساد مواجه بودیم ولی این دلیل نمیشود كه اگر یك آدمی زمانی آدم خوبی بوده اهل مبارزه بوده اهل تقوا بوده این در مسیر به انحراف كشیده نشود. به همان دلیل كه عثمان بن حنیف اهل تجملگرایی شد آیتا… فلان ما هم به همان دلیل.به همان دلیل كه عبیدا…ابن عباس پسر عموی پیامبر بود او را تنها گذاشت و به معاویه پیوست یعنی نگاهتان به حكومت یك نگاه مطلق نباشد. به خود امیرالمؤمنین(ع) نگاه بكنید خیلی از حكام را عزل و نصب كرد. خودش هم عزل كرد. ما میتوانیم بگوییم شما كه معصوم بودید شما كه كل طبیعه و ماوراءالطبیعه را میدیدید چه جوری آمدی حاضر شدی فلانی را بگذاری فرماندار مدائن، یا فلان را بگذاری فرماندار بحرین؟ بعد آن طور … شما نهجالبلاغه را نگاه بكنید، این یك فرایند است.محمدبنابیبكر از خواص اصحاب امیرالمؤمنین(ع) بود. بعداً به طرز فجیعی در راه ایشان شهید شد، مالك اشتر میرفت مصر چه كار كند میرفت چون حضرت، محمد ابن ابی بكر را عزل كرده بودند و مالك اشتر را به جایش نصب كرده بودند. یا همین عثمانبنحنیف، عزلش هم نكرد. حضرت بهش تشر زد یا كمیل. شما بخوانید زندگی كمیل را، كه دعای كمیل به او القا شده، چه نامه شدید و غلیظی، حضرت بهش داده است. این روزی است كه باید همه عوامل دست به دست هم بدهند تا اولاً افراد دچار فساد نشوند.به قول شما اینهایی كه كلی آدمهای موجهی بودند به فساد كشیده نشوند و بعد، از آن طرف تلاش بكنند برای اینكه روز به روز وضعیت بدتر نشود و بهتر شود. گفتم خیلی از فسادهایی كه در ردههای بالای حكومت است به دلیل ركودها و سكوتهایی است كه در ردههای پایین است. یعنی فلان حاج آقایی را كه شما دعوت كردهاید اینجا ممكن است 15 سؤال راجع به آقاجری یا مثلاً ولایت از بالا است یا پایین یا كلی مباحث نظری كرده باشیم ولی چهارتا مسئله عینی و عملی را در زندگی عملیاش سؤال نكرده باشید، كه حاج آقا این ماشین چند میلیونی چه توجیهی دارد؟خب وقتی كه اینها آمدند در همین مجامع ما، از این آدمها حضور پیدا كردند، دیدند فقط یكسری سؤالات سیاسی یا نظری برایشان مطرح میشود. اصلاً كسی كار ندارد، بارها این مثال را زدم. مثلاً طرف در مجلس بلند میشود در دفاع از ولایت، اسلام، نمیدانم فلانی شروع میكند یقه خودش را جر میدهد آقا ما نخواهیم گذاشت اسلام را در این كشور زمین بزنند. آقا ما جلوی شما را خواهیم گرفت.
نمیگذاریم شما به رهبری ضربه بزنید و … نفر بعدی میآید پشت تریبون میگوید كه ما نخواهیم گذاشت شما آزادی مردم را بگیرید. بعد از جلسه هر دو سوار پژو پرشیای دزدیشان میشوند میروند توی فلان محله بالاشهر كنار هم همسایه هستند. با همدیگر زندگی میكنند. سالی چند بار با هم عمره میروند و اروپا میروند و… با خانواده. بعد من و شما هم بنشینیم یك عدهای برای یك طرفش كف میزنیم یك عده هم نشستیم برای یك طرف دیگرش صلوات میفرستیم. دعوتشان هم میكنیم اینجا بیایند توی مشابه این جلسات با همدیگر مناظره میكنند. یك جنگ زرگری راه میاندازند. ما هم كیف میكنیم. یك عده ناراحت میشوند. یك عده خوشحال میشوند و یك نفر از آنها سؤال نمیكند! و هیچكس اشكالات مشترك را هدف نمیگیرد و هر كدام از جناحها به استناد اشكال اختصاصی جناح مقابل اشكالات خود را سعی میكند كه بپوشاند.این دو تا یكسری اشكالات مشترك دارند. توی رانتخواری، توی تبعیض، توی فساد، توی عدم مبارزه با ظلم. اینها دیگر به چپ و راست منحصر نیست. اینها را هدف بگیرید تا حضرات بفهمند كه نمیتوانند با جنگ زرگری ملت را سر كار بگذارند. آن موقع ببینند جواب میدهد یا نمیدهد؟ آن موقع حكومت به سمت اسلامیتر شدن میرود یا نمیرود؟
وقت ما مثل اینكه تمام شد. تشكر میكنم از دوستان كه تشریف آوردند و تحمل كردند حرفهای بنده را و امیدوارم كه كسانی كه این مباحث را دنبال میكنند صرفاً به یك سری بحثهای نظری اكتفا نكنند و هركس به هر اندازهای كه به آگاهی میرسد مسئولیت هم دارد اگر فرمود «لایكلف … نفساً الا وسعها» پس به اندازه وسعی كه شما دارید تكلیف برایتان هست در برابر ظلمی كه دارد به خیلیها توی جامعه میشود در برابر گرسنگی كه خیلیها دارند میكشند در برابر خرد شدن خیلیها زیر بار مظالم اقتصادی و سیاسی و …. من و شما هم مسئول هستیم. اینها باید به یك دغدغه برای ما تبدیل شود و این در عمل ما و در عینیت زندگی ما بروز پیدا بكند اگر این شد میتوانیم امیدوار باشیم به نصرت الهی «ان تنصروا… ینصركم» «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» «ان تتقوا… یجعل لكم فرقانا» همه گزارهها شرطی است. اگر این شد آن موقع و «كفی بالله حسیبا» اون موقع شما میتوانید به محاسبات خدایی ایمان بیاوری و رویش حساب كنی. «یرزق من حیث لایحتسب». یعنی میتوانی روی چیزهایی حساب بكنی كه اصلاً توی محاسبات عادی و مادی نمیآید. یعنی میتوانی مطمئن باشی كه خدا یاریات میكند.
* سخنرانی در جمع دانشجویان دانشگاه شاهرود، دیماه 1381، سوره، دوره چهارم شماره 18، مرداد ماه 1384، این متن اول بار در جزوهای با عنوان «دین مظلوم؛ گفتاری در تلازم عدالتخواهی و تحجرستیزی» توسط بسیج دانشجویان آن دانشگاه منتشر شده بود.