نگاهی به فرصت ها و تهدیدهای هنر در جمهوری اسلامی
تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در اكثر عرصههای هنری بین دین و هنر تقابل و تباین وجود داشت. با وقوع انقلاب 2 اتفاق در این زمینه رخ داد:
1. هنر به مجموعه معارف و مفاهیم دینی متوجه و مشغول شد.
2. درهای جامعه متدینین به روی هنر باز شد و مرزهای ممتدی كه جامعه دینی را از آفات هنر در امان نگه میداشت برداشته شد و هنر مشروعیت پیدا كرد.
این اتفاق حاصل ظهور دینی در انقلاب بود كه با دین پیش از خود تفاوت داشت و با ویژگی های آرمانخواهی، عملگرایی، جامعهسازی و جهانیاندیشی شناخته میشد. دینی كه مهمترین حاملان آن امام خمینی(ره) و شاگردان و مریدان او همچون مطهری، بهشتی، خامنهای، چمران، آوینی و… بودند و البته شریعتی.
و البته پس از این آمیختگی مرزهای دین و هنر و متدینان و هنرمندان كماكان بخشی از هر دو جماعت بیرون از دایره مشترك باقی ماندند.
این حوزه مشترك دین و هنر از یك سو موجب تلفیق معارف دینی و رویكردهای هنری گردید و از دیگرسو با باز شدن مرزهای جامعه دینی به روی هنر رونق جدیدی در بازار هنر ایجاد كرد؛ یعنی هم در نرمافزار و هم در سختافزار؛ هم در تولید و هم در توزیع و مصرف هنر و آثار هنری اتفاقات مهمی روی داد.
برای در نظر آوردن اهمیت این اتفاق خوب است نگاهی به وضع هنر در حكومت دینی طالبان یا جوامعی چون عربستان و… بیندازیم و از آن سو فسادی را كه در هنر غرب و شرق رخ نموده در نظر آوریم. چالش بین هنر و دین جدا از پیشینهای تاریخی در روند جامعه بشری نیز به روشنی و كمال قابل ملاحظه است.
و انقلاب اسلامی یكی از معجزات و بركات خود را در این عرصه به رخ كشیده است.
توقع آن بود كه فصل مشترك پدید آمده گسترش یابد و به وجه غالب جامعه هنری تبدیل شود، یعنی هم عرصه هنر و هنرمندان با شاخص های دینِ انقلاب اسلامی تطبیق یابند و هم متدینان روز به روز احساس قرابت و ضرورت بیشتری نسبت به هنر و تولید و مصرف آثار هنری پیدا نمایند.
اما این اتفاق روی نداد و به مرور، حركتی ارتجاعی شكل گرفت.
با كمرنگ شدن شاخص های اصلی در تفكر دینیِ انقلاب اسلامی و جدی شدن مرزهای بین دین سنتی (و البته بدعتی!) قبل از انقلاب با سیاست، جامعه، آرمانخواهی، اعتراض و… كمكم نتایج نورانی انقلاب در عرصه هنر نیز كمسو و كمسوتر گردید و با تلاش مشترك هنرمندان بیدین و متدینان بیهنر اولاً گسترش آن وجه مشترك متوقف و سپس دینزدایی از هنر و هنرزدایی از دین آغاز شد.
تهاجم فرهنگی، خودباوری ناشی از انقلاب و جرئت بیرون رفتن از پارادایم های هنری بیگانه را گرفت. در این زمینه هم فضای دانشگاهی (هنر) كه هنوز مملو از متون، روش ها و اساتید غربزده بود و هم هنرمندان مجرب و حرفهای پیش از انقلاب و هم فضای پیرامونی هنر خصوصاً رسانهها، مطبوعات، جشنوارههای خارجی (و بعضاً داخلی) و… نقش مهمی را ایفا كردند. از دیگر سو هزاران پایگاه هنری انقلاب اسلامی كه در قالب گروه های سرود و تئاتر و ادبیات در مراكزی مثل مساجد شكل گرفته بود به مرور و با غلبه تفكر ارتجاعی و بازگشت بدعت های سنتینما از مساجد اخراج و به جای آنها برخی فعالیت های پیش از انقلاب … جایگزین گردید.
در این میان البته گروه جدیدی نیز ظهور كردند كه میتوانستند دین آرمانزدایی شده و قلابی دهه هفتاد را ـ كه به دلیل حذف عدالتخواهی از مركزیت آن و غلبه معنویتگرایی موهوم و بیآزار! ـ جذابیت خود را از دست داده و بوی نا گرفته بود،با یك هنر تصنعی و ریاكارانه جذب كنند.اینها كاسب كارانی بودند كه بخش زیادی از بودجه مبارزه با تهاجم فرهنگی را جذب و هنر دینی را نیز بدنام و بیآبرو كردند. از پایگاه های اصلی این جماعت برخی سازمان ها و نمادهای داخل نظام بود.
آنچه امروز و بیست و هشت سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی با آن روبهروییم چنین نمایی دارد:
1ـ گنجینهای از آثار هنری در زمینهها و ردههای مختلف كه نشاندهنده امكان تلفیق مبانی و غایات انقلاب اسلامی با هنر هستند و شبهات معطوف به تباین دین و هنر را عملاً پاسخ گفتهاند. ضمن آنكه از لحاظ استانداردهای هنری و معیارهای زیباشناختی نیز در رده خوب و بعضاً عالی (در فضای هنری ایران) ارزیابی میشوند.
این آثار شامل فیلم های سینمایی، نمایشنامه، داستان، شعر، كاریكاتور، تابلوهای نقاشی، موسیقی، خوشنویسی و… میباشند.
2. مجموعهای از نیروهای زبده هنری كه نوعاً محصول شرایط سال های اولیه پیروزی انقلاب بوده و جایگاه تثبیتشدهای در هنر كشور در حوزه های های مختلف شعر، ادبیات، سینما، تجسمی، موسیقی و… دارند.
3. مجموعه وسیعی از هنر روشنفكری ـ كه التزامی به مبانی و غایات انقلاب اسلامی ندارند ـ و توانستهاند ضمن بازسازی خود پس از ضربات معنوی و مادی سال های اول انقلاب به بازتولید نسل جدیدی از هنر روشنفكری بپردازند كه از سوی فضای «فكری» و «رسانه»ای روشنفكری سكولار نیز مورد حمایت فعال و هدفمند قرار دارند و بعضاً از كمك محافل و جشنوارههای خارجی و تبلیغات بینالمللی نیز برخوردارند. این مجموعه طرفداران جدی در بین مدیران فرهنگی كشور نیز داشته و توانستهاند بسیاری از امكانات دستگاه های هنری و فرهنگی را نیز جذب كنند.
4. مجموعه وسیعی از كاسبكاران و حرفهایهای هنر كه مهمترین كاركرد هنر را امرار معاش، پول در آوردن و رانتخواری میدانند و شاید بشود به این جریان عنوان «هنر پروژهای» داد كه برای بخش خصوصی درآمد و برای بخش دولتی بیلان كار تولید میكند و از صدا و سیما تا سازمان تبلیغات تا روابط عمومی هایِ دستگاه های دولتی تا معاونت های فرهنگی بسیاری مراكز بودجهخوار، مورد طمع این جریان است.
5. طراحی هدفمند در داخل و خارج برای تقویت هنر سكولار (و متعهد به سكولاریزم) و تضعیف هنر انقلاب اسلامی كه از طریق فضاسازی (شامل: مسئلهسازی، چهرهسازی و كادرسازی) به بازتولید نسل های قبلی هنر غیر اسلامی (اعم از لیبرال و چپ و ملی و…) مشغول است و بسیاری دستگاه های برنامهریز و خصوصاً مدیریت های اجرایی فرهنگی را نیز منفعل و مرعوب و همراه ساخته است.
از مهمترین مراقبت های این جریان تأكید بر بیطرفی، التزام به «هنر برای هنر» و «سیاسی نبودن»! و داشتن دغدغههای هنری و حرفهای محض! میباشد.
چه باید كرد؟
1. رفع گسل هنر ـ تفكر و هنرمندان ـ متفكران در عرصهفكر و هنر انقلاب اسلامی.
متأسفانه از آن پیوستگی كه بین محافل فكری سكولار با هنرمندان همسو برقرار است در این سو خبری نیست و هنر انقلاب اسلامی، درچالش با خلأها و برخی مفاسد موجود در نظام دچار هم خلأ فكری و فقر مسئله و هم سرگردانی و ابهام شده است.
نظریهپردازان انقلاب نوعاً در حوزه سیاست حرف میزنند و توجهی به نیازهای نظری و فكری نوبهنو هنرمندان انقلاب ندارند. اصولاً هیچ پیوند جدی و مستمری هم بین این طائفه برقرار نیست. بعضی از مشهورترین نظریهپردازان امروز انقلاب اسلامی از نام بردن 2 داستاننویس یا 5 شاعر یا 5 فیلمساز حزباللهی ناتواناند.
2. جلوگیری از تقلیل هنر انقلاب اسلامی به ورژنهای قلابی آن.
نظام ارزیابی در بسیاری از دستگاه های فرهنگی با تعریف ناقص دین و تقلیل آن به ظواهر شرعی یا حالات معنوی فردی (و حذف سمت و سوی غایی و آرمانی دین در جامعه) موجب جولان «هنر پروژهای» در عرصه رسمی نظام به عنوان هنر انقلاب اسلامی شده است. در این تعریف آثاری دینی و قابل قبول یا تحسین دانسته میشود كه در ذیل اسلام عربستان و مالزی تولید شود و نه الزاماً در ذیل تفكر اجتماعی و سیاسی انقلاب اسلامی. اصلاح این نگاه در دستگاه هایی كه بودجههای متعنابه فرهنگی در اختیار دارند امر ضروری است.
3. بازسازی رابطه «جریان هنر انقلاب اسلامی» با بقیه مراكز و عناصر و جریان های ذیل نظام و انقلاب و تبدیل جزیرههای فرهنگی به یك زنجیره متعادل با ارتباطی فعال و پویا بین حلقههای مختلف.
متأسفانه بسیاری از ظرفیت های نظام كه میتواند در خدمت هنر انقلاب قرار گیرد دریغ میشود. ائمه جمعه نسبت و رابطهای با قویترین نیروها و آثار هنر انقلاب ندارند. تشكیلات عظیم بسیج از شبكه بسیار وسیع خود برای توزیع و ترویج آثار هنر انقلاب استفادهای نمیكند؛ ظرفیت های رسانهای مانند مطبوعات و صدا و سیما بسیار پایینتر از نقطه بهینه عمل میكنند ـ همه اینها گاه به تبدیل هنر به «شرّ لازم» كه از آن باید در حد «اكل میته» استفاد كرد میانجامد و موضع نظام و حزباللهی ها نسبت به هنر را صبغه نوعاً سلبی ،انتقادی و حذفی میبخشد. در حالی كه ظرفیت های ایجابی بسیاری بلااستفاده مانده است.
4. توجه جدی به كاهش «رویش» و افزایش «ریزش» در جریان هنر انقلاب اسلامی و برنامهریزی فعال و پیگیر برای آسیبشناسی این عرصه و تلاش برای ظهور نسل جدید هنر انقلاب اسلامی.
* سرمقاله سوره، دوره چهارم، شماره 23، بهمن ماه 1384