یکی از مقامات برای مدرس پیغام فرستاد که پایت را از روی دُم ما بردار!
مدرس در جواب گفت: ایشان حدود دُمشان را مشخص کنند چون ما هر جا که پا گذاشتیم دم ایشان آنجا بود!
حالا حکایت ماست و آمریکا.
یک عده میگویند آمریکا را عصبانی نکنید!
ولی حاضر نیستند فهرست کنند سیاههی عصبانیتهای آمریکا را از ایران.
آمریکا از چه چیزی عصبانی میشود و به چه چیزی خشنود میشود؟
خوشبختانه در سالهای اخیر یکبار دیگر عدهای فرصت پیدا کردند که به قول خودشان «بهانه» را از دست آمریکا بگیرند و کارهایی که آمریکا را عصبانی میکند انجام ندهند!
به این هم اکتفا نکردند بلکه پیشتر رفتند و تلاش کردند آمریکا را از خودشان خشنود و راضی کنند.
تلاش کردند لبخند به لبهای آمریکا بیاورند.
و این لبخند را بهعنوان سوغات، بهعنوان دستاورد بهعنوان نتیجهی تدبیر خود به ملت تقدیم کردند.
و از ملت خواستند به تدبیری که لبخند بر لبهای دشمن مینشاند امیدوار باشند.
این خیلی تحقیرآمیز است که یک ملت مسیر حرکت خود را بر اساس خوشامد و بدآمد دشمنانش تنظیم کند.
این بههیچوجه تکریم یک ملت نیست که شما در ترسیم مسیر پیشرفت یک ملت، اخم و لبخند دشمنان او را محور قرار بدهید.
آمریکا چه وقتی خوشحال میشود؟
وقتی شما قلب رآکتور اراک را -که برایش سرمایهگذاریهای عظیم علمی و مالی و مادی و معنوی و حتی جانی کردهاید- به دست خودتان دربیاورید و جایش را با بتن پر کنید!
بله حتماً این رفتار لبخند رضایت را بر لبهای آمریکا مینشاند.
اما اگر به خاطر این لبخند –که آن را دستاورد بزرگ تلقی میکنید- عدهای را سوار بر ماشینهای آخرین سیستم به خیابانهای بالاشهر ریختید که دست افشانی و پایکوبی کنند و نابود کردن دستاوردهای دانشمندان کشور را جشن بگیرند لبخند دشمن دیگر فقط لبخند رضایت نیست بلکه پوزخند تمسخر است!
مسیری که در سه سال گذشته طی شده است مسیر تبدیل اخم دشمن به لبخند و سپس پوزخند است.
امیدواریم مقصد نهایی این دیپلماسی قهقههی دشمن نباشند.
دیپلماسی التماسی اخم آلماتی را به لبخند لوزان و لبخند لوزان را به پوزخند 99 درصدی سنا تبدیل کرد.
و منافع و هویت یک ملت بزرگ را مضحکهی یک کدخدای مستکبر کرد.
روز اول گفتند با ما نه به زبان تحریم که به زبان تکریم سخن بگویید غافل از آنکه کرامت؛ آن هم در ابعاد ملی چیزی نیست که بتوان با معامله یا با تقاضا از دشمن آن را احراز کرد.
کرامت را گدایی نمیشود کرد و این نقض غرض! است. کرامت یک امر درونی و ذاتی است و نه یک متاع تجاری که بشود در معامله آن هم با دشمن آن را به دست آورد.
درخواست تکریم از دشمن خود خلاف کرامت و عین تحقیر ملت خود است.
دیپلماسی التماسی ممکن است اخم را به لبخند تبدیل کند ولی مطمئن باشیم لبخند را به پوزخند تبدیل خواهد کرد.
کما اینکه کرد.
کسانی که میخواهند به قول خودشان ایرانی را به شهروندی جامعهی جهانی دربیاورند بهتر است ابتدا الزامات شهروندی جامعهی جهانی به کدخدایی آمریکا را تبیین کنند تا معلوم شود جناب کدخدا چه حقوقی را برای ایران و ایرانی قائل است.
باید مشخص کنند که آیا شهروندان ایرانی فراتر از حدودی که کدخدا تعیین میکند حقوقی دارند یا خیر؟
اگر ما حق پیشرفت علمی یک ملت را به لبخند بلکه پوزخند دشمنان او معامله کردیم چگونه میخواهیم از حقوق شهروندی داد سخن بدهیم.
اگر حق اعتراض و مقابله با دشمنیهای دشمنان از یک ملت سلب شد چه حق دیگری جای آن را پر خواهد کرد؟
نمیشود در نظام جهانی ،مناسبات روستایی را به رسمیت بشناسیم و منشور حقوق کدخدا بنویسیم و در داخل شهری بشویم و از حقوق شهروندی سخن بگوییم.
چه خوب است که در عمل به مدعیان کدخدایی دنیا اثبات بکنیم که پای حقوق شهروندانمان ایستادهایم.
چرا آمریکا و هوادارانش از تفکر انقلابی میترسند و میخواهند آن را تخریب کنند؟
چون با تفکر انقلابی منافع و حقوق و سرمایههای یک ملت بهپای لبخند دشمنان ریخته نمیشود.
تفکر انقلابی ابایی ندارد که اگر پیشرفت یک ملت به عصبانیت یک قدرت زیادهخواه و مستکبر منجر میشود به قول شهید بهشتی بگوید: آمریکا از ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر. این تعبیر روشن و مطمئن خداوند در قرآن کریم است:
«قل موتوا بغیظکم»
مرگ بر آمریکا ترجمهی دقیق و امروزی همین آیهی شریفه است. چرا چون غیظ و خشم دشمن نتیجهی طبیعی رشد و رویش و پیشرفت شماست.
هیچ مستکبری از پیشرفت هیچ الگوی مستقل و بیرون از سلطه خود خوشحال نمیشود. بلکه به خشم میآید.
اگر کسانی بخواهند جلو این عصبانیت را که به تعبیر قرآن بسیار طبیعی و مطابق ذات و ماهیت شیطانی مستکبران است بگیرند نمیتوانند صرفاً با معلول مقابله کنند بلکه باید علت را از میان بردارند.
علت چیست؟ پیشرفت و رشد و رویش یک ملت.
و متأسفانه امروز با جریانی مواجه هستیم که به دنبال ریشهکن کردن علت خشم دشمن است.
اخم دشمن به لبخند تبدیل نمیشود مگر اینکه شما از رشد درونزا و پیشرفت بر اساس ظرفیتهای عظیم داخلی منصرف بشوید.
سقف تواناییهای ملتی را که در بسیاری از رشتهها به مرزهای علم رسیده ( جزء هشت کشور هستهای جهان شده در بیوتکنولوژی و نانو تکنولوژی و صنایع هوا-فضا جزء ده پانزده کشور اول دنیاست) آبگوشت بزباش تعریف بکنید! حتی برای آشپزی از اتریش آدم بیاورید! ملت خودتان را تحقیر کنید تا شاید دشمن لبخند بزند.
دشمن را مطمئن کنیم که ما نه فقط در هستهای و هوا-فضا که در آشپزی هم کدخدایی دیگران و ناتوانی خودمان را پذیرفتهایم تا مگر از غیظ او کم شود!
به دشمن گفتید با ملت ما به زبان تکریم سخن بگو ولی خودتان به زبان تحقیر با ملتتان سخن گفتید و کرامت ملت و مسئولان را خدشهدار کردید.
گفتید آب خوردن این مردم منوط به اراده آمریکا است.گفتید سطح تواناییهای نخبگان این کشور آبگوشت بزباش است.کفتید باید از چین مدیر وارد کنیم. کرامت ملت را مخدوش و کار و تلاش و همت را تعطیل کردید.
در هر معاملهای ابتدا باید مشخص کرد که چه چیزی قابل معامله نیست!
«مکاسب محرمه» از مهمترین ابواب فقه است.
دیپلماسی این نیست که شما پای میز مذاکره اعلام کنید آمادهی هرگونه معاملهای هستید و هیچ خط قرمزی ندارید یا حاضرید از خط قرمزهای خود عدول کنید.
اگر طوری رفتار کردید که دشمن حس کرد شما هیچچیز غیرقابل معاملهای ندارید معلوم است که او به ارزشمندترین داشتههای شما طمع خواهد کرد.
اگر شما به دشمن با رفتارتان با لبخندتان با جنس موضعگیریتان نشان دادید که آمادهی گذشتن از خط قرمزها هستید و هیچچیز غیرقابل معاملهای ندارید اولین گام را برای شکست برداشتهاید و خودتان را در سراشیبی سقوط و خسارتهای غیرقابلجبران قرار دادهاید.
اولین گام در هر دیپلماسی صحیح و موفق این است که «حدود» معامله را مشخص و تثبیت کنید.
اگر «حدود» کدخدا را معلوم نکنید نخواهید توانست از حقوق شهروندانتان دفاع کنید.
اگر ما حق کدخدایی برای آمریکا قائل شدیم حق شهروندی هموطنانمان را نقض کردهایم.
پذیرش نظام کدخدا-رعیتی صرفاً در فضای بینالمللی باقی نمیماند و به داخل کشور هم کشیده میشود.
دولت رسماً اعلام میکند که طبق ضوابط قانونی هزاران نفر بالای ده بیست میلیون تومان حقوق میگرفتهاند. حقوقهای نجومی ترجمه پذیرش کدخدا-رعیتی ِ جهانی در مناسبات داخل کشور است.