*یا هادی من استهداه
*عجب سالی است سالی که با یا حسین تحویل شود. سال 1385 هجری شمسی.
*هزار و سیصد و هشتاد و پنج سال از عملیات استشهادی امیرالمومنین (ع) در شب هجرت پیامبراعظم صلی الله و علیه وآله و سلم گذشت.
*عرفان خونین شیعی با چله نشینی از عاشورا آغاز میشود. و سالی که با اربعین بیاغازد چند چله تا ظهور فاصله خواهد داشت؟
*یا هادی من استهداه
*هیجانی نشوند بعضی دوستان گیج که از رمالان و وقّاتان سراغ آن عقل کل و عدل تام را میگیرند. و چه گرم هم هست بازار این بازیها و دروغسازیها و قصهپردازیها.
و هر چه بیشتر در این مخفی باطنان ظهورطلب! مینگری کمتر اثری از عدل و عقل مییابی.
*” یاد ماندگار ” را چشم زدیم و عمرش چون گل کوتاه شد. گل همین پنج روز و شش باشد. و به شماره هفتم هم نرسید. پیش از این هم نیستان و صبح و کمان و مهر و نقد سینما و… را چشم زده بودیم. و پیش از آن صحیفه و خیلی های دیگر را. این را گفتیم که معلوم باشد که «شهیدان کهاند اینهمه خونین کفنان.»
و خدای نکرده ذهنتان جای بد نرود. مشکل از چشم شور ماست، به مدیریتهایتان دست نزنید.
*پیشاپیش و پساپس مسؤولیت تعطیلی و آوارگی و بیپناهی همه تحریریههای حزب اللهی را بهعهده میگیریم. از قاموس و صحیفه گرفته تا نیستان و کمان و این آخری: یاد ماندگار.
البته تا اطلاع ثانوی آخری. این چشم شور ما مگر میگذارد مدیریت مدبرانه فرهنگی کشور کارش را بکند؟
*یکی از روزنامهها ویژهنامهای در وَ کرده است مشحون از کاریکلماتورها و کاریکاتورهایی در نعت! آقای احمدینژاد و کابینه دولت کریمه. نمیدانم وقتی که ویژهنامه دولت جدید سوره از وزارت ارشاد تذکر جدی دریافت کند و پروندهاش به هیئت نظارت برود بر سر این بیچاره! چه خواهد آمد. ببینید و تماشا کنید.
*بعضی دوستان نگران شده بودند از مطلع بعدالتحریر قبلی و ماجرای بانگ جرس. ” اینقدر هست که بانگ جرسی میآید. ” و سوره نیز خود بانگ جرسی است خیلی ها را.
*در شماره قبلی اعتراضاتی کرده بودیم به یکی از نهادهای انقلابی به خاطر مشارکت در ساخت فیلمهای ضد انقلابی. مدیران محترم کمپلت درش آوردند با این توصیه که: ” مگر شما چقدر تخصص سینمایی دارید که فکر میکنید میتوانید ضد انقلابی بودن یک فیلم را تشخیص بدهید؟ ” عرضه داشتیم چند ترمی کارگردانی و فیلمنامهنویسی خواندهایم کافی نیست؟ جواب آمد: ” حاشا و کلّآ . به این بضاعت مزجات که نمیشود نظر قاطع داد. آمدیم و دیگری گفت که این فیلمها نه تنها ضد انقلابی نبوده که برعکس … ”
و قرار شد برای اینکه بیانصافی نشود نامهای به مسوولان محترم آن نهاد انقلابی بنویسیم و از آنها دعوت کنیم که توجیهات و توضیحاتشان را در این زمینه ارائه فرمایند. و اصلاً تشریف بیاورند در یک گفتوگو یا میزگرد شرکت کنند. نامه را فرستادیم. امیدواریم به سرنوشت بعضی نامههای دیگر دچار نشود.
*یک بار دیگر هم به تلفنهای اشتباهی سوره اشاره کرده بودم. چند روز قبل از عید گوشی را که برداشتیم از آن سوی خط چنین نصیحت شنیدیم: ” شما خجالت نمیکشید اینهمه گرمب گرمب راه انداختهاید؟ هر چه ما نجابت به خرج میدهیم و چیزی نمیگوییم دارید سقف را روی سرمان خراب میکنید. آقا ما مریض داریم ، بچه کوچک داریم. این چه طرز همسایهداری است…”
” ببخشید اینجا مجله سوره است. طبقه پایین ما هم دفتر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی است. شما؟ ”
” ببخشید. مثل اینکه اشتباه گرفتم. ببخشید…”
اما گرمب گرمب سوره بعضیها را خیلی اذیت میکند. و رویشان هم نمیشود زنگ بزنند. شایدهم شانشان و یا نجابتشان اقتضا نمیکند.
اتفاقاً ما هم رویمان نمیشود گرمب گرمب طبقات بالا دست را آنطور که باید و شاید جواب بدهیم. اگرچه سقف را روی سرمان آوار کنند.
*رفته بودم مسجدی به جلسهای. امام جماعت نشسته بود به تفسیر نامه مالک نهجالبلاغه و در اطرافش کودکان و میانسالان و پیران حلقهزنان. و او به شور و نور هرولهکنان در کوچههای آرمانشهر علوی. و از پیاش روان جماعت به شوق.
*و دوستی گفت: این پنجمین درس روزانهاش است. و همه به همین شور و به همین عمق و فضل. از اذان صبح آغاز میکند و چراغ مسجد هیچگاه خاموش نیست. میشناختمش. بیست سال پیش هم، چنین بود.
و دیدم ده برابر ما کار میکند و یکدهم ما هم گلایه نمیکند.
اینها چراغ انقلاب را روشن نگه داشتهاند و ما و مدیران پرشیاسوار جمهوری اسلامی فکر میکنیم عددی هستیم در محاسبات عالم و ما اگر نباشیم سقف آرمانها یا ستون مصلحتهای نظام خمینی بنیاد ترک برخواهد داشت! زهی خیال باطل.
*این شماره مصاحبه ای داریم با یکی از دوستان نزدیک آوینی. جناب مهدی همایونفر، که اگرچه بسیار نزدیک بوده است به او ، کمتر حرف زده است از او. و دیدیم چه حرفها از سید شهیدان اهل قلم که همچنان مکتوم است و مغفول. و هنوز بسیاریش را ابا دارند دوستان [و نیز دشمنان!] از مطرح کردن.
*همچنین است خطابه حضرت سعید قاسمی در مراسم سیزدهمین شهادت آوینی و یزدانپرست.
دوستانی که راهکار میطلبند: بسم الله.
*افغانستان همین نزدیکی است. چه جغرافیایی نگاه کنیم چه تاریخی. آمریکاییها و فرانسویها و آلمانیها و … اما خود را از ما به خراسان بزرگ نزدیکتر میدانند و پرکردهاند کابل و هرات و مزار شریف و بلخ و غزنین و … را از حضور فعال اجتماعی و فرهنگیشان.
دراین شماره سعی کردهایم لااقل به اندازهای که رئال مادرید و منچستر یونایتد و بارسلونا را می شناسیم و دغدغه وضعیتشان در جدول را داریم به این آشنای غریب نزدیک شویم.
*از عراق و فلسطین و تونس و مصر و پاکستان و … هم خبرهایی داریم و گزارشهایی و مقالاتی.
*هله رعد است هلا برق به پا خواهد خاست.
امت واحده از شرق به پا خواهد خاست” ؟ ”
*باید تلاش کنیم این علامت سوال روز به روز کمرنگتر شود.
*نمایشگاه مطبوعات فرصت خوبی است برای دوستانی که میخواهند نظری راجع به سوره بدهند.
*پژواک فراز و فرود دارد. تا التماس نکنیم آبی گرم نمیشود. بعضی بیست و چهار شماره سوره را خواندهاند و دریغ از یک پیشنهاد یا انتقاد یا حتی ناسزا. هر چه وسایل ارتباطی بیشتر و دردسترستر میشود ارتباط کمتر میشود. نامه که نمینویسید. ایمیل که نمیزنید. تماس تلفنی که نمیگیرید. فاکس که نمیکنید. لااقل با “دود” پیام بفرستید! نکند منتظرید سوره با ” دود ” پیام بفرستد؟!
*از قرار معلوم حتی اگر سرویس تلهپاتی سوره را هم راه بیندازیم خبری نخواهد شد.
*یکی از دوستان تعریف میکرد از مدیر یک نهاد فرهنگی که روز اول سال را به بازدید از کارمندان در محل کارشان اختصاص داده بود، میگفت بازدید ایشان از واحد ما مجموعاً سی و چهار ثانیه و نه دهم ثانیه طول کشید. یعنی از ورود تا دیدهبوسی تا خداحافظی. احتمالاً ایشان داشتهاند رکورد میزده اند. کم باری نیست تحمل رودررویی با زیردستان. میگفت احتمالاً ایشان را معرفی میکنیم به شبکه 3 برای دور بعدی ” مردان آهنین ” !
*از آقای میرزایی صاحب موتورسازی سر کوچه چهارم بیست متری طلاب مشهد هم متشکریم که در کنار گریس و آچار و شمع و … بساطی برای عرضه محصولات جبهه فرهنگی انقلاب و از جمله سوره پهن کرده است. اگر قرار باشد جامعه را به عرصه فرهنگ بکشانیم آیا نباید فرهنگ را هم به کوچه پسکوچهها و میان مردم بکشانیم؟
اصلاً این خودش نوعی مبارزه عملی با سکولاریسم و مرزکشی بین ساحتهای مختلف حیات آدمی نیست؟
نمیشود بعضی محصولات فرهنگی را در لبنیاتی و نانوایی و مکانیکی و سبزی فروشی و اتوشویی و … توزیع کرد؟
*دوستی دعوت شده بود به کاری برای جایی. و دعوتکننده گفته بود که بله میخواهیم ان شاء الله کار فرهنگی کنیم و … .
و این برادر توضیح داده بود که کار فرهنگی زمانبر است و صبر میطلبد و نگاه بلند و آیندهنگر و … و طرف درآمده بود که تا انتخابات شوراها به نتیجه میرسد؟ و جواب شنیده بود که: خیر! سردرگریبان کرده و برآورده بود که: ” تا انتخابات ریاست جمهوری چطور؟! ”
*اینطوری میشود که بعضیها هم که عشق کار فرهنگی دارند متاسفانه نا امید میشوند.
*آمریکا هم که دارد زیاد شاخ و شانه میکشد.
گویا مگسهای آمریکایی دوباره هوس طبس به سرشان افتاده. جبهه فرهنگی انقلاب جانی خواهد گرفت از جنگی دیگر با سلاله شیطان.
” قل هل تربص بنا الا احدی الحسنیین؟ ”
*ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین
* بعد التحریر سوره، دوره چهارم، شماره 24، خرداد 1384