شما اینجا هستید   |

    عمومی : «جمهوریت» اسلامي و فرصت انتخابات| سخنرانی و پرسش و پاسخ در مجمع مطالبه مردمي مشهد

اشاره: اولين جلسه از سلسله جلسات مجمع مطالبه مردمي مشهد مقدس در ارتباط با انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي با سخنراني وحيد جليلي (مدير دفتر مطالعات جبهه فرهنگي انقلاب اسلامي و مدير مسئول و سردبير نشريه فرهنگي، تحليلي راه) با موضوع «فرصت انتخابات و بازخواني جمهوريت اسلامي» برگزار شد. در ابتداي اين جلسه كه صبح جمعه 18 آذر ماه 90 و در مسجد صنعتگران مشهد بر پا شده بود از مانيفست انتخاباتي مجمع مطالبه با عنوان «انتخابات آگاهانه» نيز رونمايي شد. سپس جلیلی به تبیین مبانی و جایگاه جمهوریت در اندیشه انقلاب اسلامی پرداخته و به چندی از پرسش‌های رایج این روزها درباره نسبت جبهه پایداری و جبهه متحد با مبانی انقلاب، عملکرد مجلس هشتم، فضای حاکم بر لیست‌بندی‌های انتخاباتی، نظارت بر عملکرد نمایندگان و شیوه حضور مستقل نیروهای حزب‌آللهی در انتخابات پاسخ گفت. متن کامل این سخنرانی و پرسش‌ها و پاسخ‌ها که در بخش “انتهای مطلب” نیز قابل دسترسی است، اکنون در دو قسمت از پیش چشم شما خواهد گذشت:

بخش اول/ سخنرانی

ـ حزب اللهي‌ ها و مهجوريتِ جمهوريت نظام

با اینکه نظامی که ولایت فقیه در رأس آن است، «جمهوری اسلامی» است، شاید یک صدم دغدغه، همت و تلاشی که برای تبیین ولایت وجود دارد برای تبیین جمهوریت نظام و تعاريف، ابعاد و ظرفيت هاي آن وجود ندارد. اما چرا جمهوریت نظام به معناي رجوع منظم و مداوم به آراي مردم در اداره جامعه چندان جایگاهی در مباحث نظری و گفتمانی ما پیدا نمی-کند؟ به نظر مي رسد چند علت نيروهاي حزب اللهي را از ورود به نظريه پردازي پيرامون جمهوريت نظام باز مي دارد:

يك: قرائت غلط از تئوري ولايت فقيه
یکی از دلایل؛ کج فهمی و تعصب های بی منطقی است که راجع به مفهوم ولایت فقیه در بین حزب اللهی ها رواج داده می‌شود. گویی اگر جمهوریت تبیین شود، جای ولایت فقیه را تنگ می کند! این بینش غلط که با قیافه های حق به جانب ترویج می شود، یکی از علل کم کاری ما در این حوزه است. در اين بينش ولايت چنان مفهوم ضيق و متصلبي است كه امكان تعاملش با هيچ مفهوم ديگري وجود ندارد و امتياز ولايت فقيه در اين است كه در خودش تمام مي شود. گويا امكان تعامل با هيچ نظريه ديگر يا جذب هيچ ساز و كار و ابزار ديگري را در خود ندارد.
از اين منظر «ولایت» و «جمهوریت» نسبتی نمی توانند با هم داشته باشند و كنار هم نشاندن شان توسط امام در «جمهوري اسلامي» فرماليته يا از روي اضطرار يا براي دوره گذار بوده است. وظيفه ما هم اين است كه اين دوره گذار را تسريع كنيم و هرچه زودتر امكان و زمينه لازم براي راحت شدن نظام از شر جمهوريت را فراهم بياوريم! يا لااقل به تبيين و تثبيتش كمكي نكنيم.

دو: بزرگ نمايي اشكالاتِ ساز و كارهاي جمهوريتي
دليل دیگری كه جمهوريت را از چشم ما مي اندازد، بزرگ کردن برخی پیامدهای نامطلوب احتمالي ساز و کارهای جمهوریتی است. می گویند این قدر از جمهوری حرف نزنید، اگر جمهوری را زیاد تحویل بگیرید در روزی که مردم به آن چیزی که شما خواستید رأی ندادند شما مجبور می شوید آن را تأیید کنید. مگر رأي مردم مي تواند نشانه حقانيت باشد؟! اگر مردم رأي دادند كه «خدا نيست» بايد به رأي مردم گردن بگذاريم؟!
جدا از مغالطه اي كه در اين شبهه هست (و در خود غرب هم هيچ گاه اكثريت مبناي حقيقت نيست و براي گزاره هاي اينچنيني انتخابات و رأي گيري ندارند) وقتی دقیق نگاه می کنیم حزب اللهی ها را در مواجهه با جمهوریت از ترس مرگ وادار به خودکشی می کنند. یعنی اینکه هم پول مي دهند، هم چوب را می خورند و هم پیاز را. يعني جمهوري را داريم و به آن عملاً گردن گذاشته ايم ولي از آن بتمامه استفاده نمي كنيم. از طرفي موقعی که نتیجه انتخاباتی به دلخواه ما نمی شود بالاخره آن را به رسمیت می شناسیم. کدام انتخابات بوده که نتيجه اش مخالف نظر حزب اللهي ها بوده باشد و آنها خواستار ابطال آن انتخابات شوند؟ در تاريخ سي و چند ساله انقلاب حتی یک نمونه هم سراغ نداریم. در طول این سی انتخابات سراسری، شما همیشه به ساز و کارهای جمهوريتي نظام گردن گذاشته اید (اگرچه به شدت با فرد يا نگاهي که رأی آورده مخالف باشید). یعنی از این مخالفت ضمنی با مبانی جمهوریتی در عمل هیچ استفاده ای نکرده اید. از آن طرف هم موجب شده هنگامي که امواج و افواج عظيم مردمي به شما رأی داده اند، نتوانید از ظرفیت ها و قابلیت های این اقبال عام به درستی استفاده کنید. آن موقع که دوم خردادی ها 20 میلیون رأی آوردند ما در دانشگاه در حال اثبات ولایت فقیه بودیم، موقعی هم که ما 24 میلیون رأی آوردیم، باز همچنان در حال اثبات ولایت فقیه بودیم! گویا هیچ اتفاقی نیافتاده است.
پس یک دلیل دیگر هم بزرگ کردن تهدیدهای احتمالی موجود در ساز و کارهاي جمهوریتی است. در حالی که اگر درست نگاه كنيم خود اينها هم مي تواند فرصتي براي بالابردن انگيزه هاي ما و جلوگيري از رخوت و ركود و تنبلي در ما باشد.

سه: جنگ رواني دروغين «روشنفكران هميشه اقليت» در دفاع از اكثريت!
علت سوم کم کاری ما در تبیین مبانی جمهوری، گرفتار شدن در دام غرب زده ها و روشنفکرهاست. بر خلاف دو علت اول كه عمدتاً توسط خودي ها يا چهره هاي ظاهرالصلاح اسلامي ترويج مي شود، در اين يكي روشنفكرها و ليبرال ها نقش اصلي را ايفا مي كنند. بی دقتي ما موجب شده که دور بخوریم. وقتی شما به تاریخ صد سال اخیر ایران نگاه می کنید، جریان های غیر اسلام گرا همیشه در اقلیت مطلق بوده اند. جریان های غرب زده هیچ وقت نتوانستند به ساز و کارهای جمهوریت در این کشور تن بدهند. از خود مشروطه بگيريد تا الان. با اینکه در مشروطه، انگلیسی ها خیلی دخالت کردند اما دیدند فایده ندارد و اگر ساز و کارهای جمهوریتي بخواهد تثبیت شود در نهایت انتخاب توده مردم، آنها و مهره هايشان نخواهند بود.
مشروطه درکمتر از 15 سال تبدیل به دیکتاتوری رضا خانی شد، یعنی هم روشنفکری داخلی و هم قدرت مداران خارجی، با استبداد راحت تر بودند. كافي است مراجعه كنيد به حرف های آقایان روشنفکر آن موقع در مدح رضاخان. تا مي رسيم به دهه بیست، در دهه 1320 تا یک مقدار آزادی نيم بندي پیدا شد و مردم انتخاب کردند، انتخاب های مردم سمت و سویی پیدا کرد که با منافع غربی ها مخالف بود. دوباره در سال 32 کودتا شد. هر جا که حضور جمهور مردم بوده، روشنفکرها به مردم خیانت کردند. جلال آل احمد کتابی نوشته به نام «در خدمت و خيانت روشنفكران» كه در مقدمه اش می گوید: من بهتم زد از این سکوت و بایکوت روشنفکری در ماجرای 15 خرداد 42 که دستانشان را با خون مردم شستند! تا مي رسيم به همين انتخابات اخير در سال 88 كه ديگر اوج رسوايي جريانات روشنفكري و لائيك و ليبرال در توهين به اكثريت و تنفر از رأي مردم و كمك خواستن از قدرت هاي خارجي براي مهار جمهوريت به نفع اقليت بود.
در خود انقلاب اسلامی، اینها خیلی سر و صدا داشتند، اما امام بلافاصله گفت: باید ساز و کارهای جمهوریتی باشد، اگر این ساز و کارها نباشد اینها می توانند کاه را کوه و کوه را کاه کنند. جالب است جریاناتی مثل منافقين که در نگاه اول فکر می-شد چه نفوذی دارند، وقتي انتخابات برگزار شد رأی نیاورند. مجاهدین خلق نیمی از فضای رسانه ای و تبلیغاتی كشور را در اختیار داشت و مسعود رجوی در تهران اصلاً رأی نیاورد. اين یعنی ما اگر از اکثریت و از ساز و کارهای جمهوریتی در یک نگاه بلند مدت دفاع کنیم، قطعاً این مطابق نظر غرب زده ها نخواهد بود. نمونه های متعدد آن در کشورهای مختلف آشكار شده است. در همین اتفاقات اخیر و در تونس، مصر و کشورهای اسلامي دیگر، یک سری جریان های غرب زده فکر می-کردند با چهار تا مانور تبلیغاتی رأی بیاورند، اما اسلام گراها رأی آوردند.
پس ترس از جمهوریت را غرب و غرب زده ها در دل مسلمان ها می کارند، برای اینکه به آنها اجازه ندهند در این عرصه به صورت فعال وارد شوند و از آن برای پیشبرد اهداف دینی خود به طور كامل استفاده کنند.

– چرا امام گفت: «جمهوري» اسلامي
چرا امام «جمهوری اسلامی» را تبلیغ کرد و قانون اساسی چنین ساختاری را برای نظام اسلامی تثبیت کرد؟ مطمئناً با فضای اول انقلاب، ساختارهای متفاوتی را می توانستیم برای نظام اسلامي پیش بینی کنیم، اما امام چرا «جمهوری» را انتخاب کرد؟ بعضی ها اعتقاد دارند که امام جمهوری را شر لازم می دانست و مجبور به پذیرش جمهوری شد. اما وقتی به بیان امام مراجعه می کنیم چنین دریافتی حاصل نمی شود. امام خیلی روی جمهوریت تأکید داشت و كوچكترين كلامي از امام كه دلالت بر چنين معنايي كند وجود ندارد. ولي در ردِ اين معنا جملات زيادي از امام را مي شود شاهدِ مثال آورد. به نظر مي رسد لااقل از سه جهت مي توان دلايل ترجيح جمهوريت براي ساختار نظام ديني ايران را توضيح داد: تاريخي، سياسي و تربيتي.

يك: تجربه تاريخي تأسيس نظام هاي ديني و انقلابي در جهان معاصر
اگر به تحولات اجتماعی و سیاسی کشورهای مختلف در طول 100 الی 150 سال گذشته نگاهی بیاندازیم، می بینیم در کشورهای اسلامی کم نبوده اند نهضت هايی دینی كه مبتنی بر رهبری دینی به پیروزی رسیدند. متأسفانه نگاه تاریخی ما ضعیف است. در طي دو دهه گذشته غلبه بحث هاي صرفاً فلسفي در تبيين يا دفاع از حكومت ديني باعث لاغر شدن رويكرد تاريخي در فهم و تبيين جمهوري اسلامي شده است.
در قرن نوزده میلادی و در سال 1859 در سودان «نهضت متمهدین» به رهبری مهدی سودانی، دماری از انگلیسی ها درمی آورد و چنان آنها را به فلاکت می نشاند که تعجب آور است. نیروهایي مخلص، فداکار و متدین به رهبری مهدی سودانی وارد صحنه می شوند. بعضی ها گفتند او خودش را به عنوان زمينه ساز نهضت حضرت مهدی(عج) معرفی کرد و بعضي گفته اند كه خودش را مهدي موعود معرفي كرد. شعارها کاملاً دینی بود، در یک روز چند هزار انگلیسی را می کشند و حكومت ديني تأسيس مي كنند ولي بعد از گذشت چند سال انگلیسی ها دوباره برمی گردند. در ليبي يك نهضت كاملاً ديني به رهبري سنوسي ها شكل مي گيرد و به تأسيس حكومت ديني به رهبري يك عالم ديني هم مي انجامد اما فرجام خوشي پيدا نمي كند و از ائتلاف با غربي ها سر در مي آورد. در مصر، کودتایی می شود که اسم آن را انقلاب گذاشتند. نجيب و بعد ناصر زمام امور را دست می گیرند. ناصر علمدار مبارزه با اسرائیل می شود و بسيار هم محبوب است. ناصر می میرد و نفر بعدی انور سادات است، درست 180 درجه برعکس ناصر. او کسی است که با اسرائیلی ها ائتلاف می کند، در حالي كه مردم همان مردم اند اما حق قانوني براي مشاركت ندارند!
امام اين تجربيات تاريخي را مد نظر داشت و در تأسيس جمهوري اسلامي صرفاً نگاه فلسفي و نظري نداشت و بي اعتنايي به تجربيات تاريخي امت اسلامي و غرق شدن در مباحث انتزاعي را افتخار نمي دانست. جالب است بدانيد كه امام پس از زنداني شدن در 15 خرداد 42 حق داشتن كتاب در سلول را نداشت. بعد از مدتي كه به ايشان اجازه مطالعه مي دهند، ايشان دو كتاب را پيغام مي دهد كه برايش بفرستند. يكي «مستدرك الوسايل» است و دومي «تاريخ مشروطه» كسروي كه امام بعدها نيز از اين كتاب ذكري مي كند. امام با آسيب شناسي نهضت هاي ديني و نوع رهبري ديني قيام هاي قبلي به اينجا رسید كه برای حفظ و استمرار پیروزی ها باید یک رابطه دو طرفه، مستمر و رسمي بین نظام دینی و حضور مردم تعریف شود. یکی از چیزهایی که مشاهده می شود این است که ما فکر می کنیم رابطه «ولایت فقیه» و «جمهوری» رابطه یک طرفه است؛ صرفاً از ثمرات ولایت فقیه حرف می زنیم. در حالی که ولایت فقیه و جمهوریت خدمات متقابلي با هم دارند. ولایت فقیه در تثبیت خود مدیون جمهوریت نظام است. در واقع خدمتی که جمهوریت و رویکرد حکیمانه امام در انتخاب دقیق یک چنین نظامی برای ساختار جمهوری اسلامی انجام داد، به تثبیت رهبری دینی در جامعه انجامیده است. امام با آن نگاه تاریخی اش به اینجا رسیده بود که اگر انقلاب ها بخواهند ادامه پیدا کنند، لازمه اش حضور واقعی مردم در صحنه و ارتباط تنگاتنگ و همیشگی آنها با رهبری دینی در اداره نظام است.
برنامه نداشتن براي حفظ حضور منظم و قانوني مردم در صحنه و واگذاري تمام مسئوليت و اختيارات حكومت به رهبري و اتكاي صرف به محبوبيت و مشروعيت ديني يا انقلابي او، فرجام هاي تلخي را براي بعضي از قيام هاي اسلامي معاصر رقم زده بود. بايد مشاركت واقعي مردم در انجام تكليف «امر به معروف و نهي از منكر» و دخالت در سرنوشت جامعه اسلامي نهادينه و تثبيت مي شد و تضمين هاي قانوني لازم را پيدا مي كرد تا با بالا گرفتن رقابت هاي نخبگاني خواص براي امتيازگيري از رهبري؛ ظرفيت هاي ديگري براي مقابله با زياده خواهي هاي خواص و انحرافات و ترفندهايشان در اختيار رهبري باشد، وگرنه خواص اهل حق در همين انقلاب هم نشان دادند كه براي منحرف كردن نظام و تغيير ماهيتش و تنها گذاشتن و زير فشار قرار دادن رهبري استعداد و آمادگي بسيار شگرفي دارند. از همان روزهاي اول نهضت، امام تجربه عميقي نسبت به رفتارهاي توده و نخبگان پيدا كرد. امام مي ديد بسياري نخبگانِ عالم و فاضلي كه بايد علي القاعده حرف و آرمان امام را بهتر از ديگران مي فهميدند چگونه او را تنها گذاشتند و حتي به مقابله و مانع تراشي در راه نهضت او پرداختند و به قول شهيد آيت الله سعيدي آن جماعت نخبگاني همه بلا استثناء! او را تنها گذاشتند و در همان حال توده-هايي كه شايد گاهي با نظر استخفاف به آنها نگاه مي شد مردانه تا پاي جان به ميدان آمدند و از كارگران فصلي آذربايجاني در پيشواي ورامين تا طيب حاج رضايي در ميدان بار تهران خود را فداي امام كردند.
امام زخم خنجر نخبگان و طعم شيرين خلوص و وفاداري توده ها و جمهور مردم را در عمق جان خود داشت و جمهوريت را تثبيت كرد تا پاسخي درخور به وفاداري اثبات شده اين ملت كه آنها را بهتر از امت اسلامي در دوره پيامبر و اميرالمؤمنين مي دانست داده باشد. بنابراين يك زاويه ديد نسبتاً مهجور به مسأله جمهوريت؛ ديدن تباين و گاه تقابلش با فضاهاي نخبگاني سياسي، فكري، رسانه اي و… است.
ماجراي فتنه 88 چشم ما را به رذائل عميق بسياري از جريان هاي نخبگاني باز كرد و آمادگي شان براي تحقير توده ها و زير پا گذاشتن بديهي ترين قواعد اخلاقي، منطقي و قانوني و كمين كردنشان براي خوردن حق و رأي جمهور مردم با كمك قدرت هاي خارجي را علي رغم همه ادعاهاي گزافشان آشكار كرد. و اگر قاعده نظام بر جمهوريت نبود، ولي فقيه كه با يك لشكركشي و همگرايي نخبگاني در خدمت بيگانه – كه از قم تا تل آويو نيرو داشت – رو به رو شده بود، چه بسا تنها و بي تکیه گاه مي ماند.

دو: مزاياي سياسي جمهوريت
جدای از نگاه تاریخی به تجربه موفق جمهوری اسلامی در حفظ انقلاب اسلامی و مقایسه اش با تجربیات جهان اسلام و تاريخ معاصر ایران، یکی از مزایاي ساختار جمهوریتی این است که امکان جبران اشتباهات را به شما می دهد. شما وقتی رأی می دهید محدود به یک دوره مشخصی است. اولاٌ و ثانیاً ذیل یک سری ضوابطی و ثوابتی است. یکی از اشتباهاتی که در تبیین جمهوریت می کنیم این است که فکر می کنیم جمهوریت صرفاً عرصه ایجاد تغییر است، درحالی که هر رأی که در جمهوریت داده می شود، در واقع دو رأی است. یعنی هر رأی یک پیوست دارد، از یک طرف رأیی است به ثوابت آن نظام و از طرف دیگر رأیی است برای ایجاد تغییراتی در دل آن نظام و تعیین متغیرها. در این ساختار که اگر درست پاسداری شود برکات آن آشکار می شود، پیوست هر رأی شما قانون اساسی جمهوری اسلامی است. یعنی هر رأیی که در صندوق می اندازید، مثل این است که یک بار دیگر رأي به قانون اساسی را در صندوق انداخته اید. يعني آقای رئیس جمهور، آقای شورای شهر، آقای نماینده مجلس ما به شما برای یک دوره مشخص ذیل این نظام مشخص رأی می دهیم، يعني رأی به ثوابت نظام در عین تعیین متغیرهای نظام.
مهم این است که شما اجازه ندهید اين ساختار فرو بریزد و کسی بتواند از ساختار جمهوریت بالا برود و بعد نردبان را بیاندازد. این جریان باید دائمی باشد. به قول اقتصاددان ها در لانگ ران و در افق بلند مدت منافع آن بر هزینه هایش می-چربد. آقای بنی صدر با 11 میلیون از 14 میلیون رأی، رئیس جمهور می شود، بسیار محبوبیت دارد. امکان یک تجربه فراهم می شود. در عرض یک سال و نیم همان ساز و کارهای جمهوریتي از طریق مجلس فعال می شود و رأی به عدم کفایت او داده می شود. ما این تجربیات را از سر گذرانده ایم، يا مثلاً مجلس ششم را گذرانده ایم. اگر شما مبانی جمهوری اسلامی را محکم بچسبید و از رأی مردم دفاع کنید، در بلند مدت این به نفع شما است. ملت به یکی رأی می دهند و به او دل می بندند، فکر می کنند چه خواهد شد. اين فرآيند در بلند مدت توده ها را کم کم به یک پختگی می رساند که برای سامان یافتن امور جامعه صرفِ یک انتخاب، کفایت نمی کند. ممكن است فرد منتخب حتی تا روز آخری که از مسئولیت خداحافظی می کند محبوب شما باشد، اما امور اجتماعی آن طور که شما می خواستید سامان پیدا نکرده باشد. اين فرآيند این پیام را به تو منتقل می کند که برای رسیدن به یک جامعه ایده آل و برای رفع مشکلات کشور، صرفاً یک یا دو انتخاب کفایت نمی کند، همه باید تلاش کنند که به آن جامعه ایده آل نزدیک تر شويم. بنابراين نگاه واقع بینانه تري در مردم شكل مي گيرد.
«جمهوريت» حق شريك شدن در تصميمات است كه اتفاقاً بار «ولي» را سبك مي كند. چون «ولي» قرار نيست حكومت را فقط با طاقت خودش پيش ببرد. جمهوريت يعني: مردم خودتان تصميم بگيريد و خودتان هم پاي تبعاتش بايستيد. «ولي» هم اصل «انتخاب» را محافظت مي كند كه بتوانيد اگر اشتباه كرديد جبران كنيد و اگر درست انتخاب كرديد راه را ادامه دهيد.
یک نکته بسیار مهم دیگر که کمتر به آن توجه می شود و باید به عنوان یک سئوال خیلی جدی برای ما مطرح باشد، این است که: چرا آن اعتماد و خوش بینی که در امام و آقا نسبت به مردم موج می زند، در خیلی از ماها كه خودمان را حزب اللهي می دانیم نیست؟! شما در کلمات و بيانات امام و رهبری جستجو کنید، هر موقع از مردم حرف می زنند خوش بینی بسیار عمیقی در آنها وجود دارد. این خوش بینی در بسیاری از مجامع اصول گرا وجود ندارد، چرا؟! این سوء ظنی که به ساز و کارهای جمهوریتی داریم، موجب می شود اولاً نتوانیم از ظرفیت های آن برای آرمان های خودمان درست استفاده کنیم و ثانیاً زمينه را برای جریانات سیاسی کار و باند باز فراهم مي كند تا با همین نوع فضاسازی ها، نگاه اصیل و فرصت محور به جمهوریت را کنار بزنند و با یک نگاه تهدید محور به جمهوری و سوءظن نسبت به انتخابات و مردم، آب را گل آلود كرده و ماهی خودشان را صید کنند.

سه: قابليت هاي ارزشي جمهوريت
بايد توجه داشته باشيم ديني كه انقلاب اسلامي عرضه مي كند تفاوت هاي جدي با قرائت هاي «روشنفكري» و «طالباني» دارد. از جمله مهم ترين ويژگي هاي اسلامِ انقلابي، مردمي بودن آن است. از نگاه امام خميني، اسلام يك دين عميقاً مردمي، فراگير و همه شمول است و نه اشرافي، نخبگاني و محصور شده در زاويه هاي معنوي يا متكي به قدرت هاي خودسر و بي انعطاف. اسلامِ امام به تبعيت از اهل بيت «رضي العامه» (خشنودي مردم) را فداي «سخط الخاصه» (خشم خواص) نمي كند و اجازه طبقاتي شدن جامعه را نمي دهد. معرفت ديني حقيقي و نمايندگان واقعي آن در اين مكتب هميشه علمدار مبارزه با «كظه ظالم و سغب مظلوم» (شكم بارگي ستمگران و گرسنگي مظلومان) و پاسدار توازن اجتماعي اند. اين نگاه مساوي به حقوق آحاد مسلمين ريشه در متن مكتب دارد. اصلاً در حكومت اسلامي مردم هدف و اصل اند و «ولي» بايد خودش را فداي هدايت و رشد و اعتلاي توحيدي آحاد مردم كند، چرا كه هدف دين رشد آحاد مردم است. تمام ائمه ما خودشان را فداي هدايت مردم كردند.
جدای از اینها جمهوریت قابلیت های خوبی دارد برای اینکه بعضی از مفاهیم عمیق ما در این ظرف ارائه شود. اگر ما ولایی هستیم و می خواهیم برای ولایت کار کنیم، راهش این نیست که جمهوریت را تضعیف کنیم. راهش این نیست که صرفاً و صرفاً از مبانی مشروعیت ولایت فقیه صحبت کنیم، راهش این است که ما همزمان و توأمان «ولایت فقیه» و «جمهوریت» را در نظر و عمل خودمان تبیین کنیم. نظام ولایت فقیه یعنی چه؟ ولی فقیه کیست و چگونه در رأس جامعه قرار می گیرد؟ نظام ولایت فقیه یعنی انتخاب اصلح، يعني کسی باید اداره جامعه را بر عهده بگیرد که صلاحیت های حقیقی داشته باشد. جایگاه های حقوقی باید در اختیار صاحبان صلاحیت های حقیقی قرار بگیرد، شرایط برای رهبری مشخص است. یک عده کارشناس باید دقت کنند که او را بیابند، باید ببینند اصلح کیست و او را در آن جایگاه حقوقی قرار بدهند. ساز و کار انتخاباتی که می خواهد ذیل ولایت باشد هم باید به این اصل وفادار باشد. نمی شود بگوییم رأس يك نظام باید بر اساس صلاحیت های حقیقی انتخاب شود اما باقی مراتب آن بر اساس مصلحت ها و صلاحیت های باندی و جناحی مشخص شود! این گزاره دو گانگی در نظام ایجاد می کند. بعد مي بينيد یک عده تحت عنوان طرفداري از ولایت دقیقاً خلاف مبانی ولایی نظام عَلَم برمی دارند و هر کس مخالف آنها باشد با او مقابله می کنند! یعنی 180 درجه مقابل مبانی ولایت می ایستند و منتقدین خودشان را هم ضد ولایت فقیه معرفی می کنند!
ولایت یعنی رعایت اولویت ها. «ولی» کسی است که اولاً خودش بر اساس اولویت شناخته می شود (چون بالاترین رتبه را در کسب صلاحیت های حقیقی احراز می کند) و ثانیاً اولویت ها را مشخص می کند و تلاش می کند جامعه اولویت هایش را پیدا کند. اگر ما می خواهیم کار ولایی انجام بدهیم باید تلاش کنیم ساز و کارهای جمهوریتی نظام به این سمت بروند و انتخابات ها بر اساس صلاحیت های حقیقی باشد.
مگر ما رهبری را بر اساس چانه زنی فلان گروه سیاسی با دیگری تعیین می کنیم؟! همان ساز و کار و مبانی باید در فضای جمهوریت نظام پیاده شود. متأسفانه نگاه تهدید محور به انتخابات و به جمهوریت، به مرور تبدیل به یک جریان برانداز می شود. حضرت علی(ع) جریان های برانداز نظام دینی را در حديثي تبیین می کند، نظام دینی این گونه براندازی می شود: «یستدل علی ادبار الدول باربع: تضييع الاصول و التمسك بالفروع و تقدیم الاراذل و تأخیر الافاضل». يعني جا به جا كردن اصل و فرع و پيش انداختن آدمهاي بي صلاحيت و منزوي كردن آدم هاي با صلاحيت تر مقدمه برافتادن نظام هاست. آن موقع یک عده با این رویکرد می گویند: به ما رأی بدهید که براندازها رأی نیاورند! شما خودتان براندازید، شما خودتان تلاش می کنید اصلح رأی نیاورد و معیار در انتخابات مصلحت قبایل سیاسی باشد، نه مصلحت مردم. مصلحت مردم در صلاحیت و اصلحیت حقیقی داشتن منتخبان است. شما مفهوم ولایت (به معنای رعایت اولویت ها) را خدشه دار می کنيد. حدیث داریم: ملعون است کسی که ببيند فردي بهتر از او وجود دارد و جایگاهی را اشغال کند. این چه صالحی است که اصلحی را حذف می کند تا خودش بالا برود؟! این آدم صالح است یا فاسد؟ یا مفسد؟
نکته مهم دیگر در نزدیک کردن مفهوم «ولایت» و «جمهوری» توجه به معنای دیگر ولایت است. ولايت به معنای دوستی، به معنای ارتباط بین آحاد جامعه ایمانی و دینی است. ولایت به معنای برادری افراد جامعه است. شما وقتی وارد ساز و کار جمهوریتی می شوید می توانید این گونه نگاه کنید که: برادر من! من در انتخابات شرکت می کنم، ممکن است کسی که من می خواهم انتخاب نشود، اما من به رأی تو احترام می گذارم و متقابلاً تو هم همين طور باش. شما در ابتداي ورود به ساز و کار های جمهوریتی در واقع احترام به رأي برادر هموطنت را اعلام مي كني و نتيجه را پيشاپيش مي پذيري. هر کسی وارد انتخابات می شود باید با یک خوش بینی نسبت به نتیجه انتخابات وارد شود، اگر این رویکرد وجود داشته باشد، انتخابات را خیلی متفاوت می کند. انتخابات عرصه ای برای مهربان تر شدن مردم نسبت به هم مي شود. انتخابات مي-تواند ولایت افقی را در بین آحاد مردم گسترش دهد. آقا بارها فرمودند: ولایت به معنای عام ، یک شبکه عظیم اجتماعی و معنوی بين آحاد مردم شکل می دهد و در یک هرمی به ولایت می رسد. یعنی ولایت یک فضای فرهنگی هم دارد. صرفاً یک مفهوم سیاسی خشکِ مکانیکی نیست.
برخي مي گويند جمهوریت شکلی است که با خودش یک سری پیامدها را به همراه دارد، اين درست است. باید آگاه بود و با بصيرت با آن مواجه شد. شما در ورود به ساز و کارهای نظام، بسته به اینکه با چه رویکردی وارد شوید، می توانید آن را مصادره کنید و از قابلیت های آن برای فضای مطلوب خود استفاده کنید. اما اگر از يك سال قبل از انتخابات بگویید: یک گلوله بهمن دارد به سمت امت حزب الله نزدیک می شود، ما باید حزب الله را نجات دهیم، این نگرش بیمار باعث می شود که صد مورد بیمارگونه دیگر هم کنارش بیاید. رقابت های عجیب و غریب، ترورهای شخصيتي عجیب، تبدیل کردن انتخابات به عرصه ای برای تروریسم سياسي و حذف رقباي اصلح و مواردي از اين قبيل. چاره اش در این است که خوش-بینی نسبت به جمهوریت و برکات جمهوریت، رواج پیدا کند. از اين منظر نظام جمهوری يك نظام تربیتی است و آدم ها باید در آن حق داشته باشند تجربه و اشتباه کنند و از تجربیات خود درس بگیرند. تا آحاد افراد رشد کنند و به تبع آن جامعه هم رشد کند.

بخش دوم/ پرسش و پاسخ

س- به نظر شما رفتار سیاسی حزب الله باید در این انتخابات چه تفاوت ها و چه شباهت هايی با انتخابات گذشته داشته باشد؟

ج- قاعدتاً هر انتخاباتی که پیش می رویم، یک مقدار تجارب مان بیشتر می شود، در همین مشهد تجربيات گران‌بهايي در چند انتخابات اخير به دست آمده است و البته هزينه هاي هنگفتي هم داده ايم. يادمان نرود در انتخابات مجلس پنجم همين دوستان بعضي نهادها و مراكز با قيافه هاي ظاهرالصلاح براي چه كساني تبليغ كردند و موجب به مجلس رفتن بعضی کسانی شدند كه الان كسي حتي نامشان را هم به ياد نمي آورد. الان در خارج و داخل مشغول بيزنس و تجارت هستند و همين مكانيسم هاي فاسد جناح راست در بستن ليست هاي انتخاباتي از مستضعف ترين آدمها و محله هاي اين شهر براي آنها رأي جمع كرد و گفت: «اين ليست آقاست!» و ما حتي در يك صحنه هم اينها را در دفاع از ولايت حاضر نديديم! فرهنگ سياسي حزب الله را به فساد كشيدند و ادعاي ولايتمداري هم مي كنند و هر كه مخالف با مبانی ضدولایی آنها باشد را به ضديت با ولايت فقيه متهم مي كنند!
در حالي كه در همين مشهد، ما سابقه به مجلس فرستادن ديالمه ها را داشتيم. دیالمه وقتی نماینده مردم شد، نماینده پتانسیل های واقعی حزب الله بود. نماینده باید این گونه باشد، نه اینکه ما به شخص نگاه کنیم و هیچ فضیلتی در او نبینیم و بعد به ما بگويند اگر ولايي هستيد بايد چشم و گوش بسته به اين آدم هاي بي صلاحيت يا كم صلاحيت رأي بدهيد! در حالي كه ولايي بودن يعني دلبستگي به كسي كه صلاحيت حقيقي و آن هم در بالاترين حد را دارد. مگر مي شود در تشخيص ولي؛ اصلحيت، افقهيت و اشجعيت ملاك باشد و در تعيين نماينده مجلس تمام مباني ولايي را كنار بگذاريم و همه چيز را به مطامع و اهواء قبايل سياسي كه بعضاً كارنامه سياهشان پيش روي ماست واگذار كنيم؟!
دیالمه کسی بود که قبل از اینکه بخواهد جایگاه حقوقی و اعتباري نمايندگي مردم را احرازکند، در واقعيت و با صلاحیت-های حقيقي خود آن را احراز کرده بود و نماياننده ظرفيت هاي فكري و روحي و معنوي و اجتماعي و فرهنگي حزب الله بود. آينه توانايي هاي جريان حزب اللهي بود و بعد در انتخابات با رأي مردم فقط اين نمايندگي رسميت پيدا مي كرد و قانوني هم مي شد. اما شما می بینید که بعضی از نماینده ها هیچ کاری نکرده اند. کدام يك از پتانسیل اجتماعی حزب الله را نمایان کرده اند؟ نماينده و نماياننده فضايل ملت نيستند ولي به لطف سرسپردگي به فلان جناح و جبهه در انتخابات مطرح مي شوند و برايشان تبليغ مي شود. شما باید مَظهر و مُظهر قابلیت های در حال حاضر حزب الله باشید. امروز بیست سال پیش نیست، امروز ظرفیت های خوب حزب اللهی و مردمي در عرصه های مختلف داریم، از فرهنگی و هنری و فكري گرفته تا اجتماعي و اقتصادي و مديريتي و علمي. نماینده باید نمایاننده اینها باشد. در طي اين سالها نسل جديدي از عناصر حزب اللهي توانا، متخصص، مردمي و ولايي شكل گرفته اند كه متأسفانه فساد سياسي موجود در برخي مدعيان اصولگرايي اجازه ظهور و بروز به اينها را نمي دهد. مكانيسم هاي فاسد ليست بندي براي انتخابات در بسياري اوقات اجازه استفاده ملت از عصاره فضائل خودش را نمي دهد و گاه عصاره قبائل سياست جايگزين عصاره فضائل ملت مي شود.
تجربیات قبلی را مرور کنیم: در انتخابات مجلس دوم یک عده شروع کردند به بحث کردن که اصلاً لازم است انتخابات برگزار شود؟! چرا مردم خودشان را برای انتخابات زحمت بدهند؟! علما یک لیستی بدهند و ملت هم به همان ها رأی بدهند و مجلس هم این گونه راه اندازی شود. امام در آن موقع می گوید: موقعی که ما مبارزه را شروع کردیم، یک عده راه افتادند و گفتند: مجتهد را چه به دخالت در سیاست، حالا که پیروز شدیم مي گويند مردم را چه دخالت به سیاست! امام می گوید: این حرف از حرف اولی خطرناک تر است. جامعه مدرسین قصد داشت برای همه شهرهای ایران لیست بدهد، اما امام گفت فقط برای قم لیست بدهید.
لیست های فست فودی ندهید، این فست فودهای انتخاباتی که در مشهد ارائه می شود بعضی وقت ها با رأی حزب الله آدم هایی را وارد مجلس می کنند که خودشان به شرش در می مانند، درحالی که از قبل خيلي ها می دانستند که این اتفاق می افتد، می گفتند: این سمومی را که شما در ساندویچ انتخاباتی به خورد حزب الله می دهید اثرات آن بعدها آشکار خواهد شد و حداقلِ آن این است که هاضمه سیاسی مردم را خراب مي كند. کسی که صبحِ انتخابات بلند شود و بگوید که لیست کجاست؟! اسم ها را هم به زور بلد باشد و برود رأي بدهد، اين به تكليف اسلامي و ملي و انقلابيش عمل نكرده. امام می-خواهد انتخابات یک عرصه ای باشد که مردم زحمت بکشند، بگردند و چهار تا حرف بشنوند تا در مسیر این جست و جو رشد کنند. در انتخابات مجلس ششم در مشهد دوستان بر اساس آيه «فبشر عبادي الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه»، «مجمع تبشیر» را تشکیل داده بودند. با این مبانی كانديداهاي مختلف را دعوت مي كردند كه بيايند اول كارنامه و بعد برنامه شان را ارائه كنند تا امكان ارزيابي و مقايسه درست براي مردم فراهم شود. در انتخابات جدید باید درس هاي انتخابات قبلي را در بعد سلبی و ایجابی یاد گرفت، تروریست هاي سياسي كه ليست ساندويچي «هوالمطلوب» را در مشهد مي بندند باید درباره کارنامه رفتار سياسي خودشان جواب دهند. باید در مساجد به چالش کشیده شوند که: شما همان کسانی هستید که آنهایی را حذف کردید که کوچک ترین برتری بر آنها نه در ساده زیستی، نه در اخلاص، نه در ولايت پذيري، نه در تخصص و نه در تجربه نداشتید و آنها را با شعار ولایت فقیه و «لیست آقا»! حذف کردید. این بزرگ ترین ظلم به ولایت فقیه است. جریان های فرعونی سیاسی باعث می شود كه امکان رو آمدن چهره های حزب الله به وجود نیاید، اگر هم اين امكان به وجود بيايد تلاش می کنند آنها را ترور سياسي کنند. شهید دیالمه را ترور می کنند، قداست شهید در جامعه ادامه پیدا می کند، اما ضرر ترورهای خاموشِ سیاسی بیش از ترورهای منافقین است. اين گونه ترور؛ یعنی محروم کردن جامعه از نیروهای اصلح، متخصص، دلسوز و ولایی با بهانه هاي مسخره باندي و جناحي.
از همین حالا باید دوستان بدانند که اگر این شیوه فاسد و مفسد را بخواهند در پیش بگیرند، مقابل آنها سکوت نمی کنیم، زیرا نتایج آن را می بینیم. معنا ندارد که بعد از گذشت سی و چند سال از انقلاب، یک عده پشت درهای بسته بنشینند و با معادلاتي فاسد و مفسد بخواهند یک سری آدم های بي صلاحيت يا كم صلاحيت را به حزب الله تحمیل کنند و بخواهند كه فقط براي اينها تبليغ كنيد و به اينها رأي بدهيد و به بقيه اگر چه اصلح بي اعتنايي كنيد كه يا اصلاً رغبتي به كانديدا شدن پيدا نكنند يا اگر نامزد شدند مردم متوجه آنها نشوند و رأي نياورند. این در بعد سلبی است.
در بعد ایجابی، ترویج فرهنگ درست انتخاباتی است. جدای از اینکه به کاندیدای مورد نظر برسید یا نه، اصل اول این است که انتخابات به مثابه یک فرصت برای حزب الله باشد، حتي اگر در انتخابات شکست بخوریم، این یک توفیق و فرصت است. ما کی در انتخابات شکست می خوریم؟ ما کی نیروی خوب به مردم معرفی کردیم و مردم به او رأی ندادند؟ ما موقعی در انتخابات شکست می خوریم که آدم درست و حسابی به مردم معرفی نکنیم، آدم نداشته باشیم. ملت نگاه می کنند که این چندان فضیلتی به آن یکی ندارد، اگر آدم هایی که صلاحیت های حقیقی نداشته باشند به مردم ارائه نکنیم، شكست مي خوريم. دوم، ممكن است آدمش را داشته باشیم اما سازو کارهای مناسب برای معرفی او را پیشنهاد نداده باشیم، يا تلاش و همت لازم را براي معرفي درست او به مردم به خرج نداده باشيم. نتوانسته باشيم شوق لازم را در مردم براي شركت در انتخابات و رأي دادن به او ايجاد كنيم. خودمان را بايد متهم كنيم نه مردم را. حتی شکست هم می تواند کلی برای ما فرصت ایجاد کند، كه بازنگري كنيم آیا ارتباط ما با مردم ضعیف شده است؟ آيا كار نكرديم؟ ابتكار نداشتيم؟ دير شروع كرديم؟ بد عمل كرديم؟ و… ، امام جمهوريت را نهادينه كرد كه حزب الله تنبل و تن پرور نشود، از توده مردم فاصله نگيرد و بداند بايد بتواند آحاد مردم را توجيه و اقناع كند.

س- در انتخابات پيش رو، بحث جبهه پایداری مطرح شده و برخي سوداگران سياست به بهانه هاي مختلف می خواهند آنها را حذف کنند. نظر شما در اين مورد چيست؟

ج- البته هر گروه سیاسی که وارد صحنه می شود باید در عمل امتحان خودش را پس بدهد. چه جبهه پایداری باشد، چه جبهه ايستادگي يا جبهه متحد و يا هر اسم و عنوان ديگري. آن چیزی که مهم است این است كه اول از همه باید اصول را شفاف کنیم و بعد بر طبق آن بررسی کنیم که رفتار اينها با آن اصول تطبیق دارد یا خیر، حالا می خواهد جبهه پایداری باشد می خواهد هفت به اضافه هشت باشد یا 25 به اضافه 46، حواسمان باشد در دعواهای سیاسی ما نامها را نمی بینیم، بلکه رفتارها را می بینیم و تعارف با هیچ کس نباید داشته باشیم. هر کسی با هر ادعایی که به میدان می آید، ما باید اصول خودمان را داشته باشیم و او باید نسبت خودش را با این اصول مشخص کند؛ باید شاخص داشته باشیم، ادعاها همه باید فعل گذشته و ماضی داشته باشد. در نگاه اجمالي قاعدتاً جبهه پایداری به ما نزدیک تر است، اما نباید تعارف داشته باشیم، باید دقیق کارنامه ها بررسی شود و البته در نهایت انتخابات يك عرصه نسبی است و در بين كانديداهاي موجود بايد ببينيم كدام در عمل به اصول و مباني نزديكتر هستند. لیستی رأی دادن هم چندان به نظرم عاقلانه نیست و در هر لیستی ممکن است مخلص ها و قالتاق هایی کنار هم باشند. باید بر اساس شاخص ها گلچین کرد.
در مورد وحدت هم به ما گفته اند: «واعتصموا بحبل الله جميعا و لاتفرقوا»؛‌ يعني توصيه شده ايم به وحدت حول محور «حبل الله»، چنگ زدن به ريسمان خدا و نه طناب پوسيده فلان قبيله ي سياسي که عملكردش را بارها امتحان كرده ايم و آخرينش هم همين فتنه گذشته است. جبهه پایداری هم باید در عمل امتحان پس بدهد و مواظب باشد به بعضي خطاها و اشتباهات رقبايش دچار نشود. بعضی از كساني كه به اينها نزديك شده اند تا همين ديروز آغشته به همان مفاسد سياسي بودند كه جبهه متحد هم در معرض آن بوده و هست. به صرف عوض كردن نام كه ما يادمان نمي رود آقاي فلاني در مشهد با امكاناتي كه در اختيار داشت چه خيمه شب بازي‌اي راه انداخت و چگونه عليه نيروهاي حزب اللهي و به نفع گزينه-ي كارگزاران با تمام وجود وارد شد و به شكلي غيرقانوني و غيراخلاقي بخش مهمي از بدنه حزب اللهي مشهد را وادار به حمايت از نوچه هاي آقاي رفسنجاني كرد. حالا امروز اسمش را عوض كند و بگويد من به جبهه پايداري پيوستم یا از جبهه متحد جدا شدم یا برعکس. سر ما را كه كلاه نمي تواند بگذارد. ما مي دانيم كه ذاتش كه فرق نكرده، دوباره هم امكاني دستش بيفتد از رقيب امروزش بدتر عمل خواهد كرد و دوباره مشغول ترويج همان فرهنگ فاسد سياسي بعضی جناح راستي ها در انتخابات خواهد شد. كسي كه از سردمداران فساد سياسي بوده، نمي تواند يك باره سردمدار اصلاح و مبارزه با همان مفاسد بشود. این آقا و امثال او اگر چه از لحاظ شخصي و فردي و خانوادگي آدمهاي خيلي خوبي هم باشند (كه هستند) اما باید راجع به گذشته خودشان توضیح بدهند. تا علناً و رسماً از مفاسد سياسي گذشته شان توبه نكنند و از بچه حزب اللهي ها به خاطر گناهان كبيره سياسي شان عذرخواهي نكنند نبايد انتظار داشته باشند صرفاً با عوض كردن نام و فاصله گرفتن از فلان جبهه و نزديك شدن به فلان جبهه ي ديگر تغيير ماهيتشان را بپذيريم.

س- خوب است این مباحث در حوزه علوم انسانی دنبال شود، به عنوان پروژه ای در جنبش نرم افزاری. لطفاً بگوييد نوع نگاه و برخورد معصومین(ع) نسبت به جمهویت چگونه بوده است؟ یعنی جایگاه جمهوریت در دوران معصومین(ع) کجا بوده است؟

ج- این یکی از آن مغالطاتي است که در حال حاضر در تضعيف جمهوريت به كار گرفته مي شود. امام در وصیت نامه اش می گوید: ملت ایران از ملت های صدر اسلام جلوتر است. بالاخره بعد از 1400 سال یک جامعه این چنینی شکل گرفته، حالا ما مدام بر سرش بزنیم؟: «نه آقا این مردم فاسدند، دموکراسی چیست؟ در اسلام كي انتخابات برگزار شده؟ مردم پررو می شوند و… »، این نگاه سوء ظن است. در حالی که این ملت، ملتی است که ده ها هزار از فرزندان خود را به نائب امام زمان تقديم کردند. این ملت، ملتی است که 9 دی در صحنه می آید، در 22 بهمن در صحنه می آید، در انتخابات با درصدهاي بالا شرکت می کنند، شکلی که نائب امام زمان برای ساختار نظام پيشنهاد داده و مردم هم پذيرفته اند جمهوري است. او دست ياري به سمت من دراز كرده و مي گويد: «اعينوني»؛ مي گويد در صحنه مشاركت حضور داشته باش. بيا در چارچوب نظام اسلامي رأي بده و در تعيين متغيرها، فعال حضور داشته باش. حضور و نصرتت را اثبات كن؛ وگرنه «لو لا حضور الحاضر و قيام الحجه بوجود الناصر…». نائب امام زمان؛ جمهوری را شکل نظام دینی ما قرار داد. من مقلد هستم و فقیه من، جواب این را داده است. او مسلط به متون و منابع است. او می گوید: امروز پای جمهوری اسلامی بایستید. مرجع من کسی است که علي رغم تمام مسائل پای جمهوریت نظام می ایستد، چه در دوم خرداد 76 و چه در 22 خرداد 88، چه در انتخاب بني صدر چه در انتخاب رجايي. این مرجع من است، نائب امام زمان من این است، ما به این قرائت معتقدیم.

س- لطف کنید راجع به عمکرد مجلس هشتم بگویید، ارزيابي شما از مجلس اصول گرا چيست؟

ج- دو مجلس اخير را اصول گراها گرفتند. یک مشکلی که ما داریم این است که اگر بخواهیم کارنامه مجلس را ارزیابی کنیم باید ببینیم مجلس یعنی چه؟ اول باید بفهمیم نماينده مجلس یعنی چه؟ بعد سراغ کارنامه نماینده برویم. وقتی من نمی دانم مثلاً کتابخانه چیست، نمی توانم مسئول کتابخانه را ارزیابی کنم. پس اصل اول برای ارزیابی کارنامه نماینده های مجلس، این است که ببینیم مجلس به چه معناست.
یکی از دوستان نقل مي كرد كه جمعي از كانديداها در مشهد براي جلب حمايت مرحوم آيت الله فلسفي پيش ايشان آمده بودند، و برای جلب حمایت ایشان (كه مشهور به سنتي بودن و دغدغه هاي خاص سنتي بود) گفتند: آقا این وهابي ها خيلي فعال شده اند…، ما به مجلس برویم و جلوی اینها را بگیریم، این تلویزیون دائم مزقون پخش مي كند، اينها خلاف شرع است و…، مي گفت آقاي فلسفي خوب گوش كرد و بعد گفت: من ديروز در روزنامه خواندم که پرداخت های معاملات خارجی ایران به یورو است و دریافت ها به دلار، این را می خواهید چه کار کنید، براي اين هم فكري كرده ايد؟ می گفت: اینها رنگشان پرید، فکر می کردند می توانند با اين عالم فقیه بازی کنند و شرمنده شدند. ما به نگاه های این گونه نیاز داریم که از این سؤالات درستِ فارغ از فضاي سياست زده مطرح کنند. اخیراٌ با یکی از دوستان رشته حقوق صحبت کردم، از مشکلات قانونی کشور حرف های عجیبی مي زد، می گفت: بعضي بندهاي قانون تجارت مال زمان رضاخان است، هنوز جریمه فلان جرم 35 ریال است!، متأسفانه خیلی از این مباحث کارشناسی در مجلس مغفول می ماند. چون ما مجلس را بيشتر به فراكسيون هايش مي شناسيم تا كميسيون هايش! بيشتر به بحث هاي سياسي مي شناسيم تا بحث هاي تخصصي و كارشناسي. حتي بعضي نماينده هاي معروف را نمي دانيم عضو كدام كميسيون هستند و در زمينه كميسيون تخصصي شان توقع و مطالبه اي از آنها نداريم، چون نمي دانيم کمیسیون های مجلس هر کدام چه اختیاراتی دارند و حوزه تكاليفشان چه عرصه وسيعي از مسايل اقتصادي و اجتماعي و حقوقي و فرهنگي و معيشتي مردم را در بر مي گيرد.
و مجلس از اين منظر کویتِ جمهوری اسلامی است! یعنی بالاترین اختیارات و کمترین مسئولیت ها، یعنی در جمهوری اسلامی بر رهبری نظارت می شود، بر نماینده مجلس نظارت نمی شود. در يك دوره اي رئيس سازمان بازرسي كل كشور مي گفت: رابطه بین نماینده ها و دولت غوغا است، نوع تقاضاهاي نمايندگان از دستگاههاي مختلف و كارسازي دستگاهها براي آنها تحت نظارت هيچ كس نيست. یک نفر می گفت: من بیست سال در وزارت بازرگانی مدیر کل بودم، چه دولت چپی و چه راستی، به مجالس مختلف رفت و آمد کردم، او می گفت: محال بود که نماینده ای از وزیر بازرگانی تقاضایی کند و رد شود. حالا می خواهد هم جناح باشند یا از دو جناح مختلف. می گفت: بارها پاراف می شد که اقدام شود و هیچ ردی باقی نمی ماند. در انتخابات مجلس ششم، یکي از کاندیدای مشهد پیشنهاد کرد: دبیرخانه ای باشد که هیچ نماینده مجلسی حق نداشته باشد مستقیم با هیچ مسئول دولتی مکاتبه کند و فقط باید با سربرگ مجلس برای او نامه بیاید و سر ماه هم همه اينها اعلام علني شود. این قانونِ کوچک جلوی فسادهاي احتمالي بزرگي را مي تواند بگيرد. روزی که وزرای آقای خاتمی می خواستند رأی بیاورند، من خودم در مجلس بودم. جلوی چشم خود من، یکی از وزرا نوشت و امضاء كرد كه: اینجانب قول می دهم که در صورت انتخاب، این کار را برای آقای فلانی نماینده شهرستان فلان انجام دهم، البته يك كار عام المنفعه براي آن شهرستان بود. این را من عینی دیدم. نه اين كه در دولت هاي ديگر نبوده …، پس برای ارزیابی مجلس، باید ببینیم چه تعاملاتی وجود دارد؟ نماينده مجلس چه نفوذی دارد؟
یکی از کارهایی که در انتخابات مجلس باید انجام شود این است که مردم ارزش رأی خودشان را بفهمند، ملت اگر بدانند این چه ارزشی دارد دیگر با یک بازی تبلیغاتی فریب نمی خورند و می گویند این رأی ده میلیارد می ارزد. به قول يكي از دوستان باید قیمت رأی مردم را بالا ببرید. خوب است یک گروه هايی تشکیل شوند و قبل از انتخابات وظیفه خودشان را تبیین اصل مجلس بدانند. از حالا شروع کنند و هر شب به یک مسجد بروند: به نام خدا، ما می خواهیم ده دقیقه درباره اهميت مجلس توضیح بدهیم، در روستاها بروند و بگویند: کمیسیون کشاورزی مجلس یعنی چه، این کارها را انجام داده، این مشکلات را می تواند حل کند و…، به کاندیداها کاری نداشته باشند، ده ها تیم پارتیزانی دو- سه نفره تشکیل بدهند و به مساجد بروند و جايگاه مجلس را براي مردم تبیین کنند.

س- تکلیف حزب الله براي شکل نگرفتن حاکمیت به نفع غرب زده ها چیست؟

ج- اولاً که اگر هم، چنين نيروهايي رأي بياورند بالاخره در یک چارچوبی، رأی می آورند، از بنی صدر که بدتر نمی شود. در این مشهد چه استقبالی از او شد، در عرض یک سال و نیم نسخه او پیچیده شد. زیرا بچه حزب اللهي ها کار می کردند. ما فکر می کنیم برگه رأي یعنی برگه مرخصی از تکالیف سیاسی و اجتماعی! رأي بدهيم و برويم پي كارمان، این گونه نیست. دوره خاتمی 8 سال طول كشيد، ملت نگاه می کردند که شما به اندازه ادعای خودتان آدم رو نمی کنید. بعد یک آدم رو کردید و به او رأی دادند.

س- آیا می توان سیستم حزبی را با ولایت فقیه جمع کرد؟

ج- ولی فقیه خودش مؤسس حزب بوده، حزب جمهوري اسلامي را آقای خامنه ای و دوستانشان تأسیس کردند. همان زمان بعضي علما مخالف بودند. ولي حزب تأسيس شد و در آن مقطع بركاتي هم داشت. آقا در کرمانشاه تبیین خوبی راجع به مفهوم تحزب انجام دادند. آن بحث را ببينيد.

س- چه کار می توان کرد که فتنه 88 تکرار نشود؟

ج- فتنه سنت خدا است و فرار ندارد. از فتنه نباید فرار کرد، غربال خوبی است و باعث می شود نقاط ضعف و قدرت خود را بشناسید. مهم این است که شما مبانی خود را بشناسید و آمادگي هاي فكري و روحي و اجتماعي لازم براي مواجهه درست با فتنه گران و فتنه گري هايشان را در خود ايجاد كنيد.

س- صلاحیت های کاندیداها را چگونه تشخیص دهیم؟
ج- اولاً باید صلاحیت را تعریف کنید، ممکن است یک آدمی را شما بسیار دوست داشته باشید اما نسبتی با مجلس نداشته باشد و به درد آن جايگاه نخورد. پس یک سر مفهوم صلاحیت به ویژگی های مجلس برمي گردد. ثانیاً باید گذشته شخص را بررسی کنید، آیا اگر سنش به جبهه می خورده در جبهه بوده یا نه؟ اگر در اداره ای بوده، چگونه عمل کرده؟ در مقاطع مختلف در حد وسعش چه حركاتي انجام داده؟ حساسیت های لازم را داشته؟ در هر جايي كه بوده فاسد بوده يا صالح؟ صالح بوده يا مصلح؟ با چه كساني دمخور بوده و هست؟ با آدمهاي مخلص و دلسوز يا با آدمهاي قالتاق و فرصت طلب؟ چقدر اهل هزينه دادن بوده؟ در مواقع لازم اهل برخورد است يا اهل رودربايسي و تعارف؟ در فتنه چه موضعي داشته؟ فعال يا منفعل؟ آدم شناسيش در چه حدي است؟ راحت مي شود سرش را كلاه گذاشت؟ رياكار را از مخلص تشخيص مي دهد؟ تحليل گر است يا تحليل گير؟ دهن بين است يا اهل تأمل؟ محافظه كار و بي جرأت است يا دقيق و جسور؟ مهارت و تخصص هم دارد يا فقط كلي باف است و اهل شعار؟ اهل لابي و زد و بند است يا آزاده و مستقل؟ در كارنامه اش نمونه اي از فداكاري و از خود گذشتگي در صحنه هاي مختلف يافت مي شود؟ خانواده اش چه تيپي هستند؟ مثل آدم زندگي مي كنند يا دنبال الاف و الوف اند؟ اشرافي و تجمل گراست يا ساده زيست و مردمي؟ دنبال پيشرفت خودش است يا دنبال تكليف؟ دنيا را چقدر مي شناسد؟ جمهوري اسلامي و ظرفيت و فرصت هايش را چقدر مي شناسد؟ تهديد محور است يا فرصت محور؟ بخيل و تنگ نظر و حسود است يا بلند نظر و با ظرفيت؟ خود شيفته و خود محور و پرحرف است يا با شخصيت و متواضع و شنوا؟ و …

س- به نظر من باید ساز و کاری در مجلس چیده شود که مسائل مدام بررسی شود و به اطلاع عموم مردم برسد. یعنی نباید فقط در انتخابات باشد، آیا می توان کمیسیونی از بچه حزب اللهي ها تشکیل داد که به عملکرد نماینده ها بپردازند؟ برای فضای امن چهار ساله مجلس چه کار باید کرد؟ در مجلس هشتم یک سری اتفاقات افتاد…

ج- ما از مجموعه صدها مصوبه اي که مجلس هشتم داشته، به دو سه مورد آن حساس می شویم و آن هم به خاطر این است که در موردش سر و صدا می شود ، من می گویم به این فکر باشیم که صدها مورد دیگر چه بوده؟ یک نفر با هزار ترفند وارد مجلس می شود و چهار سال خیالش راحت می شود که کسی به او گیر نمی دهد. شما می توانید برای هر کدام از اینها یک وبلاگ درست کنید و هر جا که حرفی زد در وبلاگ بنویسید و دائم مد نظرش داشته باشيد. در مجلس حرف زد، آنجا منعكس كنيد. با رسانه اي مصاحبه كرد، همين طور. در مسأله اي موضع نگرفت، باز در آنجا ثبت كنيد. حتي مي شود از همين مقطع انتخابات شروع كرد و همه ادعاها و وعده هايش را آنجا ثبت كرد. هر نماينده اي را يك نفر زير نظر بگيرد يا حتي يك تيم. الان با این امکانات جدید و فرصت اينترنت خیلی کارها می توان کرد. مطمئناً تاثيرگذار خواهد بود.

س- به نظر شما تا زمانی که تا انتخابات مانده است، گروه های حزب الله باید تا چه میزانی زمان را صرف مفاهیم و فرهنگ سازی انقلاب و چه مقداری را صرف لیست ها و مصاديق کنند؟

ج- به نظر من اگر گفتمانِ درست بسازیم، فضایی فراهم می شود که نیروهای صالح تر شوق بیشتری برای ورود به انتخابات پیدا می کنند، بعضی ازشخصيت هاي مشهد در انتخابات مجلس ششم در مورد بعضي كانديداها گفتند: «من ایشان را اصلح می دانم ولی به او رأی نمی دهم. به خاطر اینکه آن طرفی ها رأی می آورند! و ما بايد روي آدم هايي كه تبليغات بيشتري مي توانند بكنند و جناح ها و باندهاي قدرت پشت سرشان هستند، سرمايه گذاري كنيم تا بتوانيم انتخابات را ببريم!». من در ستاد نشسته بودم، همین حاج آقا شبِ انتخابات به من زنگ زد و صبح آن روز تصمیم گرفت که به فلانی هم رأی بدهد و به ديگران هم گفت رأي بدهيد، ولي دیگر فایده نداشت! و در مجلس هفتم هم باز همين رويه را تكرار كرد! بعضی از نخبگان حزب اللهی مانند اين دوست ما، اگر ملاحظه نمی کردند و به صحنه می آمدند و كانديداهاي اصلح را به مردم معرفي مي كردند و برايشان تبليغ مي كردند، صحنه انتخابات عوض می شد. ولي متأسفانه گول گفتمان مفسدِ جناح راست را خوردند و از لولويي كه برايشان تراشيدند ترسيدند. جوگير نتيجه شدند و اصلح ها را تنها گذاشتند و رضايت دادند به اينكه مجلس درجا بزند.
در حالي كه اصحاب قدرت و ثروت صدها میلیون خرج کردند و رأی 80 الی 90 هزار تایی آوردند، اين طرف كمتر از يك صدم آنها خرج کردیم و 50 الی 60 هزار رأی آورديم، و مي شد با حضور مسئولانه و فعالانه ي خواص اهل حق اين معادله را به هم زد. در بسياري شهرها اين امكان وجود دارد، ولي با فضاسازي هاي باندهاي پوسيده و پرمدعاي سياسي متأسفانه نيروها را منفعل و از ميدان به در مي كنند و قدرتِ بسيج مردم را از جريان هاي مستقل حزب اللهي مي گيرند و به باندبازي هاي خائنانه خودشان ادامه مي دهند. بايد با این فضای تروریسم سیاسیِ قبايل قدرت چالش کر.، تازه مشهد خوبش است، اوضاع بعضي شهرستان ها افتضاح است. در يكي از شهرستان ها طرف می گفت: به محض اینکه متوجه شدند من کاندیدا شدم، ضد ولایت فقیه شدم! چون فلان قبيله سياسي اراده كرده بود كه مهره سرسپرده خودش را كانديدا كند. می گفت: کسانی که تا دو روز پیش من را در جلساتشان دعوت مي كردند كه از ولايت فقيه دفاع كنم، برايم سخنراني مي-گذاشتند كه جريان انحرافي را رسوا كنم و … تا شنيدند قصد كانديداتوري دارم، شروع كردند في سبيل الله هر تهمتي كه توانستند زدند: اين نيروي جريان انحرافي است. اين با ولايت مشكل دارد و…، مي گفت: مانده ام مبهوت! كه اينها چه موجوداتي هستند. جمهوريتِ نظام، به ما اين امكان را مي دهد كه با اين مفسدين سياسي با هر تابلويي كه مي خواهند جلو بيايند چالش كنيم و لااقل نشانشان بدهيم كه به اين آساني ها هم نيست و بايد هزينه اش را بدهند. بايد بفهمند حزب الله بصيرتي و تواني پيدا كرده كه به اين راحتي نمي شود فريبش داد و با فضاسازي هاي نخ نما شده ي غير منطقي و غير اخلاقي از ميدان بيرونش كرد.
اين فضا در هر حدی که شکسته شود، پیروزی است، اگر چه نتيجه را هم ببازيم. خود اين ارتقاء فرهنگ سياسي مردم و نجات دادنش از دست مفسدينِ مصلح نما نتيجه است. همین جلساتی که شما دارید و به طور کلی همین روابط باعث می-شود که از دل آن چهره های اصلح حزب اللهي بیرون بيايد. قبایل فرعونی دوست ندارند این روابط شکل بگیرد، این روابط باید بين سنگرهاي مختلف نيروهاي مستقل مردمي شکل بگیرد. بسيج دانشجويي و ديگر تشكل ها بايد مستقيماً با مساجد و هيئات و محلات ارتباط داشته باشند. نيروهاي رسانه اي و هنري مستقل حزب اللهي بايد با هم ارتباط داشته باشند، پاتوق هاي هفتگي و ماهانه براي هم فكري و آشنايي و تبادل نظر داشته باشند. با شخصيت هاي روحاني و دانشگاهي مستمراً و متقابلاً در ارتباط باشند. نگذارند آدم هاي توانا و صالح اما مستقل و غيرجناحي تنها شوند. از فضاسازي باندهاي سياسي و قبايل قدرت نترسند. فساد سیاسی و لیست های ساندویچی با به هم خوردن این ارتباطات شکل می گیرد. وقتی یک بچه حزب اللهي در طول این چهار سال هیچ کس را نمی بیند و فقط به شکل کانالیزه یک نگاهی به او تزریق می شود و یک حرف حزب اللهی از منظر دیگر نمی شنود وقتي شما این شبکه اطلاعات را گسترش دهید به طور طبیعی در یک فرآیند طبیعی، ثمره اش این خواهد شد که شما به نتایج بهتری می رسید. به اين مقوله پروسه ای نگاه کنید، نه پروژه ای. اتفاقاً فرصت انتخابات نقطه شروعی برای کلید زدن این روابط است، یک فرصتی مانند انتخابات باعث مي شود بچه های مستقل و مخلص به هم نزدیک تر شوند، فضاهایی فراهم کنید که بچه ها حرف های جديد را بشنوند و در چرخه «اتباع احسن» وارد شوند. انتخابات مي تواند نقطه شروع جنبشي بزرگ براي ترميم و ارتقاء فرهنگ سياسي كشور باشد.
و باید این فرصت را قدر دانست. باید همه توانمان را بیاوریم پای کار. هر گامی که برای جدی کردن انتخابات و نجات دادنش از فضای خاله زنک بازی سیاست زده ها برداشته شود، هر حقیقت ناگفته و ناشنیده ای که راجع به اختیارات و توانایی های نهاد مجلس در جمهوری اسلامی به مردم منتقل شود کمکی است به استقبال بیشتر مردم از اصل انتخابات. انگلیسی ها و آمریکایی ها که سرکوب و کودتا علیه خواست و رأی مردم را در کارنامه سده گذشته شان در ایران دارند و مهم ترین مدافعان و پشتیبانان دیکتاتوری رضاخان و محمد رضا در طی بیش از 50 سال تاریخ معاصر بوده اند حالا در بی بی سی و وی او ای دارند قار قار دموکراسی می کنند و انتخابات را فرمایشی تبلیغ می کنند. بله انتخابات غیر فرمایشی همان بود که در زمان رضاخانِ دموکرات و محمد رضای لیبرال شما انجام می شد. همان بود که در 30 سال دموکراسی! مطلوب شما در مصر و تونس و بحرین و عربستان انجام می شد. اگر امام نبود و اگر انقلاب شماها را مثل تفاله بیرون نمی ریخت شماها اجازه می دادید که تا صد سال دیگر ایرانی حق رأی داشته باشد؟ حالا شده اند طرفدار دموکراسی در ایران! البته دموکراسی بی یال و دم و اشکمی که در آن نتیجه حتماً باید از نظارت استصوابی کاخ سفید بگذرد و کسی انتخاب بشود که الزاماً خط اعلی حضرت و علیا حضرت یا خادم الحرمین و مبارک و بن علی را برود. این وقاحت و پررویی آمریکا و انگلیس و دیگران را با کار فرهنگی درست و پیگیر در شکوفا کردن ظرفیت های عظیم جمهوریت نظام می شود جواب گفت و انتخابات پیش رو یکی از فرصت های مهم ما در جنگ نرم است.

تگ های مطلب :
دسته بندی : عمومی
به اشتراک بگذارید : | | |