شما اینجا هستید   |

    عمومی : غربال يا آهن ربا | سرمقاله راه 47

نیم‌نگاهي به نظريه سکولاريستي “جذب” و جایگزین آرمان‌گرايانه‌اش

1- استراتژي رسانه‌های ایران در تعامل با رسانه‌هاي جهاني خصوصا در بخش فرهنگي استراتژي غربال است. در اين استراتژي با مشخص کردن چند معيار سلبي مي‌توان هر آنچه که اتمسفر رسانه‌اي غرب توليد مي‌کند، از غربال عبور داده و در فضاي ذهن و دل عامه جامعه ايراني جاري نمود.

2- استراتژي غربال موجب شده است که حجم وسيعي از آنتن صداوسيما و محتوای مطبوعات را اخبار و برنامه‌هاي ورزشي اشغال کند. در اخذ و انعکاس برنامه‌هاي ورزشي نيز هيچ معياري جز ورزش (آن گونه که در فرهنگ مدرن غرب تعريف شده) لحاظ نمي‌شود و دقيقا آنچه که رسانه‌هاي سرمايه‌داري جهاني اراده مي‌کنند و هر آنچه که آنها مي‌پسندند در آينه رسانه جلوه مي‌کند.

3- جالب اينجاست که مديران و کارشناسان این رسانه‌ها ادعا مي‌کنند اخباري مثل مساوي کردن تاتنهام و چارلتون يا درگيري دروازه‌بان مسينا با مربي اين تيم يا… به خاطر تقاضاي مردم براي اينگونه اخبار منتشر مي‌شود و رسانه صرفا رافع اين نياز است و نه ايجادکننده آن.

4- در اين مجال به دنبال نقد تفصيلي رويکرد رسانه ملي به مقوله ورزش نيستيم که خود بحثي جداگانه و مفصل را مي‌طلبد. اما اجمالا اشاره مي‌کنيم که استراتژي غربال که مي‌توانست به عنوان يکي از راهبردهاي مکمل و فرعي در تامين برنامه هاي صداوسيما مورد استفاده قرار گيرد امروز به اصلي ترين راهبرد سازمان تبديل شده است و ورودي هاي رسانه ملي را چه از داخل و چه از خارج مديريت مي‌کند.

5- دليل عمده غلبه چنين راهبردي در سازمان صداوسيما و دیگر رسانه‌ها را مي‌توان در بي‌آرماني و محافظه‌کاري مديران ارشد و مياني آنها جستجو کرد. در رويکردهاي غيرآرمان‌گرايانه، وضع مطلوب صرفا تعريفي در محدوده موقعيت فردي و شغلي مديران دارد.

استراتژي آهن‌ربا هنگامي‌مي‌تواند در تحول محتوايي و شکلي رسانه ملي به کار آيد که آرمان‌گرايي، اصالت و اعتبار جدي در سياست گذاري سازمان پيدا کند. مديران آرمان‌گرا و انقلابي که خود را از پاسخ گويي به باندها و مراکز زر و زور و تزوير رها کرده اند، چون عميقا و با تمام وجود به دنبال تحقق آرمان‌ها هستند، فضاي رسانه اي جهاني و داخلي را نه با رويکرد غربال (که يک رويکرد محافظه‌کارانه و غيرانقلابي است) بلکه با رويکرد آهن‌ربا رصد مي‌کنند. و چون حساسيت خود را نسبت به معروف و منکر از دست نداده و در و خزف را از هم باز مي‌شناسند، از کوچک‌ترين امکان بالقوه يا بالفعل رسانه اي که جهت گيري آرماني دارد، عبور نمي‌کنند. هرچه آهن‌ربا قوي تر و دغدغه هاي آرماني مديريت رسانه بالاتر باشد، در شناسايي و جذب عناصر، مضامين، مراکز و قوالب پراکنده و منتشر در سطح جهاني و داخلي موفق‌تر عمل خواهد کرد. راهبرد آهن‌ربا برخلاف راهبرد غربال يک راهبرد فعال است به اين معنا که منتظر نمي‌شود تا کانال‌هاي از پيش تعيين شده صرفاً با غربالیزاسیون ورودي هاي رسانه را شکل دهند.

6- “غربال‌”ها بر اثر فشار حجم ورودي‌هاي رسانه‌هاي “هل من مزيد”گو سوراخ‌هايشان گشاد و گشادتر مي‌شود و مرحله به مرحله از غرباليت! خود هم دورتر مي‌شوند.

7- البته در صداوسيما بخش‌هاي اداري مختلفي متصدي رصد فضاي رسانه اي جهان هستند اما از آنجا که مديريت صداوسيما تحت تاثير محافظه‌کاران و نه آرمان‌گراهاست، عمده اين رصد متوجه تهديدهاست. در صداوسيما بولتن هايي روزانه تهيه مي‌شود که در آن دشمنان رسانه اي جمهوري اسلامی رصد شده و کوچک‌ترين خبرها، گزارش‌ها و گفتگوهايشان دراين بولتن ها جمع آوري مي‌شود و دراختيار مديران محافظه‌کار صداوسيما قرار مي‌گيرد تا به انفعال آنها دامن زده و از اندیشیدن‌شان به آرمان‌ها و اهداف ایجابی انقلاب اسلامی دور کند اما فرق عمده محافظه‌کارها و آرمان‌گراها در نگاه به پیرامون آن است که گروه اول به تهدیدها حساس ترند و گروه دوم به فرصت‌ها. محافظه‌کارها چون آرمانی پیش رو ندارند حداکثر به حفظ وضع موجود یا مقابله با خطرها می اندیشند. اما آرمان‌گراها که در اندیشه رشد و پیش رفتن به سوی وضع موعودند، سعي مي‌کنند هر امکان و فرصتی را برای تحول مثبت و تمهید تحقق وضع آرمانی؛ درست و به موقع ببینند و به فعلیت در آورند.

8- تفاوت عمده دیگر محافظه‌کارها و آرمان‌گراها در این است که آرمان‌گراها چون به آرمان‌های بلند دل بسته اند، هر گامی به سمت وضع موعود را موفقیتی شیرین می‌دانند؛ چون رسیدن به مقصد منوط به پیمودن راهی دراز است هر گامی در این مسیر موضوعیت دارد.هر گام هم مجردا دارای ارزش و موضوعیت است و هم از آنجا که مقدمه گام بعدی است، دارای ارزشی مضاعف می شود، به این ترتیب آرمان‌گرایی و واقع گرایی متلازم‌اند. اما محافظه‌کارها برای تلطیف ملال محافظه‌کاری نیازمند نوعی آرمان‌گرایی تخیلی و فریب کارانه هستند که در حوزه رسانه به شکل آرمان‌گرايی مناسبتی تجلی می کند. آن‌ها در عمل گامی برای برهم زدن وضع موجود و پیش رفتن به سمت وضع موعود بر نمی دارند و با حاکم کردن استراتژی غربال کرختی، دنیا زدگی، دم غنیمتی و تنبلي را دامن می زنند و از سوی دیگر چون روزی‌خوران خوان دین و یا برنشستگان منبر مذهب هستند، نوعی آرمان‌گرایی مناسبتی و مناسکی را پاس می دارند که ناکجاآبادی تخیلی را ترسیم می کند. اگر تقسیم بندی کلاسیک کارکردهای رسانه به آموزش، تبلیغ، اطلاع رسانی و سرگرمی را قبول کنیم، آرمان‌گرایی محافظه‌کارانه شبه دینی را می توان در کارکرد چهارم یعنی سرگرمی ارزیابی کرد که مشابهتی تام به وضعیت دین در رسانه های نظام‌های سکولار و لائیک از استرالیا و کانادا گرفته تا عربستان و ترکیه دارند.

اسلام انقلابی که به تعبیر صریح حضرت امام(ره) مبنای انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن است؛ اسلام مطلوب مدیریت محافظه‌کار نمی تواند باشد. در گفتمان انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی در افتادن با آمریکا و دیگر مستکبران عالم امتداد آرمانخواهی و ظلم ستیزی و عدالت گستری در فضای جهانی، منطقه‌ای و ملی است و این گونه نیست که اگر امریکایی وجود نداشته باشد، انقلاب به بن‌بست برسد، بلکه آن‌قدر اهداف و آرمان‌های ایجابی پیش‌رو هست که حتی لحظه‌ای نیز آرمان‌گرایان از تلاش و دغدغه باز نایستند. امریکا مانعی در برابر آرمان‌خواهی است و به تبع آرمان‌خواهی استکبارستیزی واجب می‌شود. اما در نگاه وارونه محافظه‌کاران که چالش ایران و امریکا را صرفا یک نبرد قدرت می بینند؛عدالت خواهی و آرمان‌گرایی ارزشی تبعی و دست دوم دارد. یعنی چون امریکا می تواند از نارضایتی داخلی برای تهدید نظام سوءاستفاده کند، باید یک جریان رقیق عدالتخواهی نیز در فضای رسانه کشور وجود داشته باشد تا بتوان از آن برای کنترل افکار عمومی و امید بخشی موقتی استفاده کرد.

این عدالت خواهی البته کاملا تعریف شده و در چارچوب و بلکه چهل چوب است و خود اصالتی ندارد چراکه عدالت اصلی قرار است با ظهور منجی جهانی محقق شود و برافراشتن هر پرچمی تا پیش از ظهور باطل است. تا رسیدن به نقطه ظهور مهمترین وظیفه نگه داشتن پوسته دین و حفظ دین حداقلی است. در دین حداقلی نه فلسفه نبوت “لیقوم الناس بالقسط” است و نه فلسفه امامت “الا یقاروا علی کظه ظالم و لا سغب مظلوم.”

9- در این دین نه “من بات شبعان و اخوه جائع فلیس بمسلم” معنی دارد و نه “العدل حیا\ الاحکام” که اگر اینگونه بود، اطلاع رسانی دقیق و لحظه به لحظه از نتایج مسابقه آخن و شالکه ضریبی چند برابر ضرورت‌های رسانه ای انقلاب پیدا نمی کرد. آنچه که امروز در رسانه ملی و بسیاری دیگر از رسانه‌های دولتی و غیردولتی می بینیم تحت عنوان نظریه جذب توجیه می شود. مدیران رسانه می گویند “ابتدا باید جذب کرد و سپس پیام داد. رسانه‌ای که مخاطب نداشته باشد، هر چقدر هم شعار و پیام بدهد، تأثیری در جامعه نخواهد داشت.” این نظریه که هم‌اکنون محوری ترین اصل رسانه‌ای صداوسیما محسوب می‌شود، خود مبتنی بر پیش فرض ناگفته ای است که هیچ گاه مفاد آن به چالش طلبیده نمی شود. دراین رویکرد، دین ذاتا جذابیتی ندارد و بلکه دافعه نیز دارد. آنچه جذابیت دارد، تقلید شوهای ترکیه، پمپاژ فیلم‌های هالیوودی، اطلاع رسانی لحظه به لحظه از سری A ایتالیا و نمایش تجمل و رفاه طبقه متمکن و آگهی های تبلیغاتی شرکت‌های چند ملیتی است. مدیران متدین رسانه باید تلاش کنند که به جایی از این شب تیره بیاویزند، قبای ژنده پیام‌های دینی را تا مگر به تبع جذابیت آگهی‌های سامسونگ و بازارهای کیش؛ دین نیز به خانه های هفتاد میلیون ایرانی راهی بیابد!

10- نظریه سکولاریستی “جذب” در قیافه ای حق به جانب و در پوشش حمایت از دین آنچنان ظریف و دقیق دین را از رسانه کنار می گذارد که بسیاری از منتقدان را نیز در هیاهوی نقدهای شبه فنی و شبه ایدئولوژیک گم می کند. این در حالی است که نقد آرمانخواهانه رسانه در عین ایدئولوژیک بودن فنی ترین و حرفه ای ترین نقدها نیز هست. در این رویکرد تا رادیو و تلوزیون که قرار است صداوسیمای جمهوری اسلامی باشد، دین انقلاب اسلامی را به رسمیت نشناسد و مخالفان و معاندان انجمن حجتیه ای، تود ه ای، لیبرال و فرصت طلب آن را از خود دور نکند، به جذابیت رسانه ای بالایی نیز دست پیدا نخواهد کرد.

11- نظريه جذب در حقيقت نظريه “انجذاب” و استحاله است.

علمداران و پيشقراولان نظريه جذب، بهترين و جذاب ترين بخش دين را “مباحات” مي‌دانند. رسانه در اين رويکرد، بايد در مباح ها و منطقه‌الفراغ تعريف شود. آنها اگر چه دم از اين مي‌زنند که براي نجات دين از دست نگاه هاي سلبي و نفي و نهي و رد به ميدان آمده اند اما خود مهم ترين چيزي که از دين مي‌شناسند “نبايد”هاست و نه “بايد”ها.

آنها پيشنهاد مي‌کنند که براي فاصله گرفتن از محرمات بهترين راه غرق کردن مخاطب در مباحات است.

اين در حالي است که همين شيوه به اعلي درجه مورد استفاده کساني قرار مي‌گيرد که در جستجوي مفري از “بايد”هاي مسئوليت آور دين هستند.

مهم ترين درگيري متحجرين با امام و انقلاب اسلامي‌در اين بود که دين منهاي مسئوليت‌شان را با چالش روبرو کرده بود.

ديني که در آن نمي‌شد از واجبات اجتماعي و سیاسی به مستحبات و مباحات فردي فرار کرد و بالاتر اينکه حتي واجبات را نمي‌شد بهانه اي براي ترک “اوجب” ساخت.

وقتي “ولي” که اولویت‌ها را مشخص می‌کند علم “هل من ناصر” مي‌افراشت “چه به شراب نشسته باشي چه به نماز ايستاده باشي.”

12- “نظريه جذب” با نفي بديهي ترين اصول تشيع آغاز مي‌شود. انسان کامل امام “دين کامل” و حافظ مجموعه دين است و حفظ مجموعه در گرو حفظ نسبت اجزای مجموعه با هم است و بدون “ولي” که اولويت ها را و نسبت ها را و اهم و مهم ها را مشخص مي‌کند؛ دين کشکولي است در دست متحجرين و سکولارها براي فرار از اولويت ها و مسئوليت‌ها و دينداري چيزي نيست جز وقت گذراني و فرصت سوزي و مسئوليت گريزي در گلگشت مباحات و مستحبات.

13- اگرچه صداوسيما به سبب ويترين عريض و طويل شبانه روزي و ديوار کوتاهش بيش از ديگران در اين نقد عيب هاي خود را هديه گرفته است! اما ماجراي سکولاريسم و نظريه جذب و غربال و آهن‌ربا گسترده تر از آن است که دامن ديگر دستگاه‌هاي فرهنگي و رسانه اي حتي خود ما که مدعي نقد آن هستيم را نگرفته باشد.

14- راهبرد آهن‌ربا نيز مبتني بر نظريه جذب است. با اين تفاوت که “جذب” در اين نگاه جذب کردن است نه جذب شدن به بهانه جذب کردن! مغناطيس آرمان‌گرايي امروز در فضاي رسانه‌اي ايران توسط محافظه‌کاران غربال به‌دست پارازيته شده است. اما اين جدال؛ با ظهور و رشد رويش‌هاي نسل جديد آرمان‌گرايي واقع‌گرايانه که لااقل به اندازه رفع تهديدها به شناسايي و بهره‌گيري از فرصت های ملي و منطقه‌اي وجهاني انقلاب اسلامي مردم ايران مي انديشند، فرجامي مبارک خواهد داشت.

 

تگ های مطلب :
دسته بندی : عمومی
به اشتراک بگذارید : | | |