جناب آقاي عطاءالله مهاجراني
سلام عليكم
يادداشت شما را درباره توقيف سوره خواندم. فرصتطلبي شما هميشه رشگبرانگيز و مثالزدني بوده است. اما اينكه بتوانيد از قباي ژنده سوره نيز كلاهي براي خود دست و پا كنيد نشان از نبوغي شگفتانگيز دارد.
فكر ميكنم خودتان بهتر ميدانيد كه سطرسطر سوره با ايمان به حقيقتي نوشته ميشود كه عزيزاني چون شما و امثال شما سالهاست آن را موهوم دانسته و به دنياي شيرين خويش رسيدهاند.
فاستوس عزير! پيشنهادي دارم.
بهتر نيست به نوشتن رمانهاي سفارشيتان مشغول باشيد و به خانواده برسيد و براي آرمانگراياني كه كوچكترين نسبتي با شما ندارند اشك تمساح نريزيد؟
جناب آقاي مهاجراني !
تمام تلاش سوره اين بوده است كه باطن مشترك اسلام آمريكايي را در جلوههاي مختلف فرصتطلب، محافظهكار، ظاهرگرا و … به چشم مخاطبان بياورد. اگر شما با هديه گرفتن يك “خود”نويس از يك كارگردان به هيجان ميآييد و كارتابلهاي وزير ارشاد جمهوري اسلامي را روي زمين ميريزيد تا به روياي شيرين “خود” فروبرويد، نويسندگان سوره سالهاست كه با الهام از امامي كه بزرگترين هنرمند تاريخ ايران است به جنگ فاستوسهايي آمدهاند كه چون خار در چشم انقلاب فرو رفتهاند.
به جمله اول بعدالتحرير من اشاره كردهاي. بگذار جمله آخر را نيز با هم مرور كنيم :
… بدانيد و آگاه باشيد كار فرهنگي ذاتاً و جنساً با سياسيكاريهاي اين باندهاي جديد كه نوعاً هم رفقاي عزيز خودِ ما هستند از زمين تا آسمان توفير دارد و بايد در ميانه ميدان فرهنگ ايستاده باشيد تا بفهميد سياستزدهها و سياسيكارها چه دماري از هر چه كه ” ز هر چه رنگ تعلق پذيرد آزادم” بدهد درميآورند. جنگ اصلي ما جنگ فرهنگيها با سياستبازها و سياستزدههاست.
رفيق جديد عزيز!
براي آقاي بنيانيان نوشتم كه سوره شهيد ميشود ولي نفله نميشود. به شما هم به عنوان يك برادر كوچكتر عرض ميكنم مردهخورها را به بزم شهادت راهي نيست. عِرضِ خود ميبري و زحمت ما ميداري.