شما اینجا هستید   |

    عمومی : همان هایی که می گویند علی تنهاست، سال به سال گوش نمیکنند که حضرت آقا چه می گوید | گفتگو با نشریه «پنجاه و هفت»

نقد ساختار‌ها و مدیریت فرهنگی جمهوری اسلامی از آن موضوعاتی‌ست که نه‌تنها هیچ‌گاه به تکرار و ملال نمی‌انجامد، بلکه در سال فرهنگ انجام آن واجب هم هست. ضعف در مدیریت فرهنگی کلان کشور یکی از آن مشکلات اساسی نظام اسلامی در بیش از سه دهه پس از انقلاب است که چند سالی هست بطور جدی‌تر توسط فعالان فرهنگی جبهه انقلاب به چالش کشیده شده است و همین نقدها هم گاها باعث ایجاد روزنه‌های امیدی در این عرصه شده است.
در همین رابطه اخیرا نشریه «پنجاه و هفت» گفت‌و‌گویی را با وحید جلیلی، مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی،  با محوریت بررسی ضعف و قوت‌های مدیریت فرهنگی پس از انقلاب انجام داده است که خواندن آن خالی از لطف نیست:

jalili-mosahebe-ba-57-93-02-15

ارگان های فرهنگی نظام تا چه اندازه در بسط مفهوم هنر دینی موفق بوده اند؟

به این سؤال جواب کلی نمی شود داد. بله، مطمئناً موفقیت هایی به دست آمده و اصلاً قابل مقایسه با پیش از انقلاب نیست. اما به نسبت ظرفیت هایی که در نظام وجود دارد و نیازهایی که نظام داشته هنوز کارهای انجام نشده زیادی باقی مانده است.

پستی و بلندیهای این مسیر از ابتدای انقلاب تا کنون چگونه بوده است؟

مقطع ابتدایی پس از انقلاب، یعنی سالهای ۵۷ تا ۶۲ خیلی مقطع طلایی است. دوره جوشش هنر انقلاب اسلامی است. انواع و اقسام رشته های هنری، از موجی که از انقلاب برآمده بود بهره مند شدند و برکات آن را تا همین امروز داریم می بینیم. در بعضی حوزهها اصلاً یک سری جریان هایی تأسیس شد. در بعضی حوزه ها هم تقویت شد. مثلاً شعر، ما قبل از انقلاب هم شعرهای انقلابی داشتیم اما بعد از انقلاب به تراز بسیار بالایی رسید و وسعت ش هم خیلی گسترش پیدا کرد. در حوزه سینما اما خیلی جریان ها تأسیس شد که هنوز هم ادامه دارند.

بعد از آن مقطع به نظرم یک مقدار فراز و فرودهایی داشت. امروز دوره تجدید مطلع انقلاب است که خصوصیت های خاص خودش را دارد، به خصوص بعد از فتنه ۸۸ هنر انقلاب دارد به یک تجدید مطلعی میرسد.

مقطع سالهای ۷۶ تا ۸۴ را چه طور میبینید؟

مقطع خوبی نیست واقعاً. یعنی مقطع بهتر همان مقطع بعد از جنگ است. اگر این طور بخواهیم تحلیل کنیم خیلی سیاسی می شود. در حالی که وقتی نگاه می کنیم می بینیم که جریان های مختلف سیاسی ایران با هم از لحاظ فرهنگی هم جهت هستند و تفاوتی خیلی جدی با یکدیگر ندارند. جریان فرهنگی دولت های هاشمی و خاتمی و احمدی نژاد یکی است. چه صفار وزیر بوده و چه مسجد جامعی تفاوت خیلی ماهوی وجود نداشته است.

ایراد از ساختارها است یا از اشخاص؟

ایراد اصلی نرم افزار است. البته نمیخواهم بگویم ساختارها و اشخاص ایرادی نداشته اند، اما اصل قضیه مبانی ایدئولوژیک انقلاب است. تا آن موقعی که اسلامِ انقلابی اصل باشد شما می بینید از دلش صدها هنرمند و هزاران اثر هنری مؤثر و جدی به وجود می آید. موقعی که اسلامِ انقلابی جایگزین بشود با اسلام مالزیایی و ترکیه ای و یک اسلام رقیق شده و سکولار، خیلی جوششی در عرصه هنر نمیتوانیم داشته باشیم. حالا چه جریان راست حاکم باشد، چه جریان چپ.

هنرمندان ما توانسته اند در حد انقلاب به تعالی هنر متعهد کمک بکنند؟

هنر انقلابی در یک حدی خوب پیش رفت. ولی مشکل این است که امروز استفاده کامل از ظرفیت های هنر ممکن نیست مگر با دو چیز: یکی تشیکلات و دیگری تبلیغات. که بخشی از آن را رسانه به عهده دارد. یعنی ارزش برخی از آثاری که در جمهوری اسلامی ساخته شده به مراتب از بعضی از آثاری که امروز در مقیاس جهانی و فرامرزی پرمخاطب تلقی می شوند کمتر نیست. اما به دلیل اینکه حلقه های بعدی زنجیره ی هنر انقلاب به کمک نیامده، اینها مکتوم مانده است. مثلاً فیلم «بازمانده» از لحاظ تراز هنری و سینمایی از بسیاری از فیلمهای هالیوودی جلوتر است. اما ۲۰ سال بعد از ساخته شدن حتی فلسطینی ها هم آن را ندیده اند. این دیگر ربطی به هنرمند ندارد که چرا اثرت را قوی تر نساختی که دیده شود. یعنی قوی بودن فیلم شرط لازم هست برای دیده شدن اما شرط کافی نیست. شرط کافی برای دیده شدن هنر انقلاب به علل مختلف فراهم نشده است.

و تا چه حدی از منویات رهبری معظم انقلاب در موضوع هنر متعهد عملی شده؟

ببینید خیلی از حرف هایی که درباره ی فرمایشات رهبری زده می شود بیش تر برای شلوغ کردن و مظلوم نمایی است. شما ببینید آن بخشی از هنرمندان که دعوت رهبری را لبیک گفتند و با تمام وجود وارد فضای هنر انقلابی شدند، مگر تا چه حد به خواسته های شان توجه شد؟

آوینی که آوینی بود روزی که شهید شد هیچ کس از بچه حزب اللهی ها حتی اسمش را هم نشنیده بود. این ها را خود حزب اللهی ها علم می کنند برای ننه من غریبم بازی! وگرنه همان هایی که می گویند علی تنهاست، سال به سال گوش نمیکنند که حضرت آقا چه می گوید. آقا تا به حال صد تا کتاب را اسم برده. از همین بچه حزب اللهی ها بپرسند اسم چندتا از آن ها را شنیده اند؟ چند نفر اسم رحیم مخدومی را شنیده اند؟ رحیم مخدومی که این قدر آقا درباره اش صحبت کرده و تقریظ نوشته.

یک مقدار بحث را ببریم در موضوع سینما. در سینمای جمهوری اسلامی آنچه باید و آنچه هست چقدر با هم اختلاف دارند؟

یک آن چه باید داریم، یک آن چه می توانیم. آن چه باید را به عنوان یک ایده آل ممکن است بگوییم صد سال طول می کشد تا به آن دست پیدا بکنیم. نکته مهم سینمایی است که می توانست باشد. یعنی در همین ظرف زمانی و مکانی سینما می توانست چه باشد و الان چه هست. دریغ و تأسف فاصله ی آن چه هست و آن چه می تواند باشد است. فاصله ی زیادی هم وجود دارد.

مثلاً امسال جشنواره ی فیلم فجر بود. اگرچه اختتامیه جوری بود که تصویر وارونه ای از کل جشنواره القا شد، به خاطر برنده شدن دو سه تا اثر دفاع مقدسی، اما واقعاً این دو سه تا استثائات جشنواره بودند. یعنی جشنواره ی امسال جشنواره ی فلاکت بود و ناامیدی و یأس. این از زاویه دید فیلم هایی است که ساخته شده. که چه قدر فیلم های ضعیف و منحرف و بعضاً کثیفی بودند. اما مهم تر از آن فیلم هایی بود که شاخته نشدند. جشنواره را باید از این زاویه نگاه کرد. یعنی ده ها فیلمی که می توانست ساخته شود و باید ساخته می شد، ساخته نشد. حماسه ای که این همه مسئله و دغدغه مهم و جدی دارد و هیچ کدام از آن ها نمی آید در سینما بازتاب پیدا کند.

در حالی که سینمای امریکا دقیقاً برعکس است. برگزیده های اسکار سال گذشته را ببینید. آرگو و لینکلن و سی دقیقه نیمه شب است. یعنی سه فیلم که صددرصد با جامعه ی آ مریکایی و منافع نظام آمریکا هم خوان است و کاملاً بر اساس نیازهای روز دولت آمریکا ساخته شده است. در ایران دقیقاً برعکس است. یعنی هر چه قدر مسئله جدی تر باشد و نیاز انقلاب به آن بیش تر باشد، بیش تر بایکوت می شود.

سالهای پیش هم همین طور نبود؟

چرا، اما امسال دیگر اوجش بود. خوبی آن هم این بود که این دوره دست پخت دو دولت دهم و یازدهم با هم بود. و این هم سویی دو دولت را در خط مشی فرهنگی نشان می دهد.

پس عملاً نباید انتظار تغییر این شرایط را داشته باشیم، درست است؟

اگر کار دست همین مدیران باشد و منوال همین باشد و تغییر جدی در فضای سینمای ایران به وجود نیاید بله. یعنی وقتی فرآیندها و ورودی ها همین باشد خروجی بهتری هم نمی شود از آن ها دید.

واقعاً مشکل کجاست؟ نهادهای فرهنگی یا مدیران فرهنگی؟

ببینید؛ وزارت ارشاد لااقل در فضای سینما آنقدر تأثیر گذار نیست. یعنی درست است که تأثیر دارد، اما این طور نیست که انحصاراً بتواند سینما را به سمتی که خواست پیش ببرد. شما در سینما چهار، پنج نهاد تأثیرگذار دارید که بیرون از دولت هستند و اتفاقاً حاکمیتی هستند.

که این ها به راحتی می توانند بدون مداخله ی ارشاد، روی سینمای ایران تأثیرات اساسی بگذارند. یا مثلاً سازمان تبلیغات و حوزه هنری. قرارگا های بزرگ فیلم سازی دارند، ولی عملکردشان با جناح خنثی فیلم سازی کشور خیلی تفاوتی ندارد.

چرا این طور است؟ یعنی مثلاً آقای خاموشیِ نوعی به عنوان مسئول سازمان تبلیغات مقصر است؟

قاعدتاً اشخاص هم مقصرند؛ اما بیش تر سبک و سیره ی اشخاص است که تأثیر می گذارد. یعنی اشخاص بیش از آنکه دنبال کار فرهنگی باشند دنبال کار سیاسی هستند. مثلاً امسال حوزه هنری فیلمی ساخته به نام طبقه حساس. آیا واقعاً پول چنین فیلمی را باید سازمان تبلیغات جمهوری اسلامی بدهد؟ کسی نباید سئوال کند که این فیلم چه ربطی دارد به جمهوری اسلامی؟ اما صدها میلیون تومان خرج چنین فیلمی می شود. چرا؟ چون انگار روابط آقایان مهمتر است.

بالاخره شاید نیاز پیدا بکنند که فلان بازیگر و فلان کارگردان در مراسمی از آنها تعریف کند. من توجیه دیگری نمی بینم. اگر توجیه دیگری هست آقایان بفرمایند.

اتفاقاً در همین مورد فیلم نامه هایی را مثال زدید که در مجموعه خودتان تهیه و تنظیم شد؛ اما هیچ کدام از ارگانها حاضر به ساخت آن نشدند.

آن را مثال زدم. یعنی آقایان مدام می گویند که فیلمنامه نبوده و نیست، مجبوریم فیلم خنثی بسازیم. اما ما پارسال ۵ فیلم نامه برای خود آقای شمقدری فرستادیم؛ همه اش بایگانی شد. که دو تا از آن ها درباره فتنه بود. دوستان دیگر هم همین طور. الان ۴ سال از فتنه گذشته است؛ دوستان حوزه هنری بگویند در این چهار سال چرا مهم ترین مسئله ی ۲۰ سال اخیر انقلاب را بایکوت کرده اند؟ یک نفر از آقای مؤمنی شریف این را بپرسد. ما که یک مجموعه ی جزئی و کوچک هستیم؛ حداقل۷-۸ مستند درباره فتنه ساختیم. به هر حال حوزه ی هنری۳۰ مرکز استانی دارد دیگر. چرا ما که یک مجموعه ی جزئی هستیم باید برویم از لرستان تا جنوب کرمان مستند بسازیم؟ چرا حوزه هنری این کار را نکرده؟ حوزه هنری بیاورد و بگوید که آقا ما یک مستند ۱۰ دقیقه ای راجع به فتنه ساختیم، قلاده های طلا نخواستیم! چرا مدیران سینمایی حوزه هنری هنوز که هنوز است علناً از فتنه دفاع می کنند و نظام را متهم می کنند؟ این ها سؤالهایی است که باید جواب بدهند دیگر.

همه این‌ها هم ابطال پذیر است. یعنی آن‌ها می‌توانند بگویند نه خیر! ما این پنج مستند را ساختیم و این چند فیلم را و این چند جلد کتاب و… راجع به فتنه کار کردیم. بالاخره شما به عنوان مدیر فرهنگی جمهوری اسلامی باید رصد کنید که دشمنان چه می‌ کنند. در هالیوود دارند راجع به فتنه فیلم می‌ سازند. در خودِ همین جشنواره سه تا فیلم راجع به فتنه وجود داشت. حالا با این اوضاع آیا روایت فتح، حوزه هنری، مؤسسه شهید آوینی و امثالهم نباید بیایند یک تله فیلم راجع به فتنه بسازند؟ چرا نمی‌سازند؟ پس چه کسی باید جواب آن ‌ها را بدهد؟

و صدا و سیما…؟!

صدا و سیما را که من دیگر کلاً درباره اش صحبت نمی‌ کنم. صدا و سیما که مال ما نیست، مال کشورهای دیگر است! کلاً در معادلات حتی اسمش را هم نمی‌ آورم.

حضرت آقا درباره صدا و سیما در سال ۸۳ که سال پاسخگویی بود، چگونه برخورد کردند؟ شما ببینید حضرت آقا در سخنرانی حرم امام رضا فقط یک مثال آورد که چه کسی باید پاسخگو باشد. آقا فرمودند مثلا از رئیس صدا و سیما پاسخ بخواهید.

ببینید یک سیستم است. امت و امام با هم هستند. وقتی بهترین آدم را بگذارید ولی از او مطالبه نکنید، روشنفکر‌ها دوره اش می‌کنند و از ضرغامیِ حزب اللهی کسی می‌ سازند که برای شما غریبه است. مگر آقای مؤمنی و ضرغامی آدم های بدی هستند؟ ولی یک نفر از این ‌ها سئوال نکرده که آقا در این سه چهار سال صد بار اسم فتنه را آورده و دائماً هم تاکید کرده که فتنه باید تبیین شود. خب چه کردید برای این؟

اما از آن طرف روشنفکر‌ها دوره اش کردند که بیا به ما باج بده که علیه نظام فیلم نسازیم. او هم احساس وظیفه کرده که فعلاً آن‌ها را حمایت کند که علیه نظام کاری نسازند.

تگ های مطلب :
دسته بندی : عمومی
به اشتراک بگذارید : | | |