***
غیبت امروز جامعه ایران در تعریف هنر دینی و انقلابی حاصل همت است یا اهمال؟
آیا میشود گفت همتی برای محدود کردن تعریف هنر دینی در نمادها و مناسک وجود نداشته است؟ میلیاردها تومان بودجهای که صرف ترویج هنر دینی با تعریف شهبانویی در جمهوری اسلامی شده و میشود، در کنار میلیاردها؛ بلکه میلیونها؛ بلکه هزارها تومانی که از هنر دینی (با تعریف روحاللهی) دریغ میشود، نشانه چیست؟ جهل؟ غفلت؟ کاهلی؟ ناتونی؟ یا توطئه؟
***
عادت کردهایم که توطئه را کار «سیا» و «موساد» و «سازمان مجاهدین» و… بدانیم.
***
هنر دینی هنر نشان دادن فراز و فرودهای جهاد اکبر است.
مجموعه ای از جالشها و تنشها که در مسیر صیرورت انسان و جامعه شکل میگیرد و ریزشها و رویشهایی که این سلوک را چه در حوزه حیات فردی و چه در عرصه زندگی اجتماعی پیش میبرد. اگر «لیقوم الناس بالقسط» که غایت ارسال رسل و انزل کتب و میزان است، انکار شد و دین ابتر و بیدنباله و بیمقصد تعریف شد؛ آنگونه که در جیب جا بگیرد و با جامعه و مناسباتش و تقسیم غنایمش و دست به دست شدن قدرت و ثروت بین اغنیا و شکمبارگی ظالم و گرسنگی مظلوم و استضعاف و استکبار و … کاری نداشته باشد، قاعدتا هنر دینی هم در «چادر نمازِ گل گلی» و قرآن هفت صد کیلویی طلاکاری شده و حداکثر ترسیم جنایات شمرها و عمرسعدهای هزار و چهارصد سال پیش محدود خواهد شد. عاشورا و کربلا هم صرفا نمادها و مناسکی خواهند بود که باید همانگونه که دیگران میراث فرهنگی و نمادهای باستانی را پاس میدارند و احترام میکنند، زنده نگه داشته شوند. و دیگر «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» معنایی نخواهد داشت و هر زمین و زمینهای اقتضای کار عاشورایی و فریاد حسینی نخواهد داشت.
خطی باید کشید میان دین و جامعه. دین باید فقط در سلوک فردی و عبادی اشخاص و برای مرهم گذاری بر بیماریهای روحی و روانی ترویج شود.
اینکه در جامعه چه میگذرد، چه مناسباتی شکل میگیرد، سیکل ثروت-قدرت در چنگ چه باندهایی است، شکاف طبقاتی چگونه عمیق میشود، دختران ایلامی چگونه از فرط فقر به خودسوزی واداشته میشوند، ویلاهای چهار میلیارد تومانی لواسانات چگونه میزبان دعاهای ندبه میشوند، و اتومبیلهای چند ده ملیونی در کنار خیمههایی که قرآن ناطق را بر سر نیزه کردهاند، چگونه پارک شده است؛… اینها و هزارها منظره مشابه ربطی به هنر دینی ندارد؛ چون ربطی به دین ندارد.
مگر دین آمده است که «مردم برای اقامه عدل به پاخیزند»؟
مگر دین آمده است که یار مظلوم و دشمن ظالم باشد؟
مگر دین آمده است که بر شکمبارگی ستمگر و گرسنگی مظلوم بیاشوبد؟
این کدام تفسیر مارکسیستی و کمونیستی از دین است که میگوید: «اسلام ائمه هدی، اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم آور محرومیتها، نابود کننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی و اسلام مرفهین بیدرد…» (۱)
مگر علی (ع) دغده عدالت داشته است؟
مگر فاطمه (ع) نگران گرسنگی مسکین و یتیم و اسیر بوده است؟
مگر غیر از حجاب، ارزش و دغدغه و نگرانی دیگری داشته است؟
مگر سیدالشهداء «لیامن المظلومون من عبادک» قیام کرده است؟
مگر امام صادق فرموده است: «مردم فقیر و گرسنه و محتاج نشدند الا با گناهان اغنیاء»؟
وقتی که دین در برابر جامعه و مناسباتش و مشکلاتش و مفاسدش و مظالمش حساسیتی ندارد، قاعدتا هنر دینی هم باید از صحنههای مختلف اجتماعی کناره بگیرد و جای آنکه: «نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی و ترسیم روشن عدالت و شرافت و انصاف و تجسم تلخکامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول»(۲) باشد، به ترویج معنویت منهای عدالت و معاد منهای معاش مشغول شود.
بر خلاف نظر بسیاری از نظریهپردازان هنرِ دینی که مشکل این تلفیق را در «هنر» جستجو میکنند؛ اشکال در جای دیگری است: «دین».
اگر دین خدا، دین محمد، دین علی، دین فاطمه، دین حسنین علیهم السلام مبنا باشد، هنر به آسانی موصوف یا مضاف «هنر دینی» قرار خواهد گرفت و اگر دین عدالتزدایی شده، دین منهای مسئولیت، دین عبادی و فردی، دین منهای فاطمه و علی و محمد و خدا بخواهد مبنای تعریف هنر دینی قرار گیرد، چیزی بهتر از آنچه شهبانو فرح به دنبالش بود، به دست نخواهد آمد.
از دینِ «سرمایهداری + ۱۷ رکعت»(۳) نمیشود انتظار ِ معجزهای در هنر داشت.
***
شعر و داستان و رمان و موسیقی و تئاتر و سینما و تلویزیون و دیگر هنرهای جمهوری اسلامی چقدر به چنین تعریفی از دین ملتزمند؟
و سوژهها و موقعیتها و واقعیتها و روابط و مناسبات را چقدر از منظر چنین دینی و چنین نگاهی میبینند؟
هنرمندانش چقدر دغدغه «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین، فلیس بمسلم» و «من بات شبعان و اخوه جالع، فلیس بمسلم» غوطه میخورند؟
«هنر دینی به هیچ وجه به معنای قشریگری و تظاهر ریاکارانه دینی نیست؛ این هنر لزوما با واژگان دینی به وجود نمیآید. ای بسا هنری صد در صد دینی باشد، اما در آن از واژگان عرفی و غیر دینی استفاده نشده باشد…
هنر دینی عدالت را در جامعه به صورت یک ارزش معرف میکند؛ ولو شما هیچ اسمی از دین و هیچ آیهای از قرآن و هیچ حدیثی در باب عدالت در خلال هنرتان نیاورید… شما میتوانید در باب عدالت رساترین سخن را در هنر بیاورید؛ در این صورت به هنر دینی توجه کردهاید»(۴)
پاورقی:
۱ و ۲ – پیام امام به هنرمندان، شهریور ۶۷
۳- این تعبیر از استاد «محمدرضا حکیمی» است
۴- سخنان رهبر انقلاب در جمع هنرمندان، مرداد 82
* بعدالتحریر سوره، دوره چهارم، شماره 7، بهمن و اسفند 1382