وحید جلیلی که برای شرکت در مراسم تشییع دکتر روحالله نامداری –از نخبگان جوان انقلابی که بر اثر حمله قلبی دارفانی را وداع گفت- به ایذه در استان خوزستان سفر کرده بود به دعوت ستاد سید ابراهیم رئیسی، طی سخنانی به تحلیل انتخابات پیش رو پرداخت. متن ویرایش شده سخنان جلیلی در جمع هواداران رئیسی در ایذه را میخوانید.
انقلاب اسلامی، دو مؤلفه اساسی دارد.
«درافتادن با ظلم در جهان» و «عدالتخواهی در داخل مرزهای کشور». امروز خوشبختانه این دو، همسوئی و همافزائی معناداری با هم پیدا کردهاند.
از یک طرف کسانی که خواهان مبارزه با بیعدالتی در فضای جهانی هستند، معتقدند، در داخل کشور هم باید با استکبار داخلی با جریان تبعیض، رانت، ظلم و حامیان اختلاف ظالمانه طبقاتی مقابله کنیم.
از طرف دیگر، جریان معتقد به تعامل با کدخدا میگویند: ما باید همانطور که با مستکبرین و زیادهخواهان در فضای جهانی کنار میآییم و آنها را به رسمیت میشناسیم و مماشات میکنیم، در داخل کشور هم باید با استکبار داخلی همکاری کنیم و ایران هم باید با کدخداها اداره شود. یک عده باید پولدار باشند، یک عده باید رعیت باشند. یک عده باید حقوقهای نجومی بگیرند، یک عده باید در طبقات پائینتر قرار بگیرند و مشکلات و رنجها را آنها تحمل کنند. یعنی کسانی که به شیطان بزرگ میگویند: کدخدا؛ همانها به غارتگران بیتالمال میگویند: ذخیره نظام. همانهایی که میگویند در برابر غارت دومیلیاردلاری و انهدام صنعت هستهای و… صبر کنید تا گلابیهای باغ برجام برسد، همانها اختلاس هشت هزار میلیاردی را هم معوقه بانکی مینامند و میگویند اگر صبر کنید برخواهد گشت!
نفی مبارزه با آمریکا یا بهرسمیت شناختن ظلم
امروز ما با چنین صورت مسئله معناداری روبرو هستیم و باید این صحنه را درست توضیح دهیم، که مبارزه با ظلم استثنابردار نیست! اگر کسی گفت: با آمریکا نباید مبارزه کرد، اگر دقیق شویم در معنای حرفش، دارد میگوید: با ظلم نباید مبارزه کرد. ظلم را باید به رسمیت شناخت. باید زیادهخواهی را به رسمیت شناخت. کسی که به یک چنین اعتقادی رسید، این جزو ملکه وجودی او میشود و ایشان نمیتواند در فضای داخلی طرفدار محرومین و مستضعفین و به دنبال عدالت باشد.
اگر کسانی در فضای جهانی تبعیض را پذیرفتند، تلاشی نخواهند کرد همان تبعیض، همان ظلم، همان ستمگری در داخل هم بازتولید نشود. بر عکس معتقدند همانگونه که جهان را کدخداها و مستکبران اداره میکنند، ایران هم باید با کدخداها و اشراف و نجومیبگیرها و معوقه!دارها اداره شود. این یک نکته اساسی است، که ما باید تلاش کنیم در فضای انتخابات که ذهنها آمادهتر و گوشها شنواتر است، به مردم که صاحبان اصلی انقلاب و کشور هستند منتقل شود.
الزامات مبارزه با ظلم جهانی
از آن سو هم؛ مقابله با استکبار جهانی لوازمی در داخل نظام دارد، نمیشود ما تجملاتی زندگی کنیم، نمیشود ما آرمانها را در فضای داخلی زیرپا بگذاریم و در فضای جهانی عَلم آنها را برداریم، نه! اگر ما طرفدار عدل هستیم، اگر ما عدالتخواهیم، اگر ما با زیادهخواهی آمریکا مخالفیم، باید با زیادهخواهی هر عنصر دیگری در قوه قضائیه، در قوه مجریه، در مجلس، در نهادهای مختلف دیگر؛ ما هر جا زیادهخواهی ببینیم، ظلم ببینیم، تبعیض ببینیم، بر اساس وظیفه انقلابیمان باید با آن مقابله کنیم، اگر چه آن کسی که این ظلم را میکند، ظاهرالصلاح باشد و بخواهد خودش را توجیه کند. انشالله که خداوند توفیق دهد، که انتخابات این دوره یک نقطه عطفی در مبارزه صریح و توأمان با استکبار و زیادهخواهی داخلی و جهانی بشود.
امروز، عقلانیت در خطر است
نکته مهم دیگری که ما امروز باید به آن توجه کنیم در خطر بودن یکی از مهمترین ارزشهای دینی و انقلابی یعنی، ارزش «عقلانیت» است. امروز کسانی پرچم عقلانیت را به دست گرفتهاند، که وقتی رفتارهای اینها را نگاه میکنیم، میبینیم کاملاً غیرعقلانی دارند رفتار میکنند.
مثال؛ اگر کسی بگوید: نباید به یک گرگ خونخوار وحشی که در یک لحظه صدها نفر زن و مرد و کودک و پیر و جوان را در هواپیمای مسافربری تکه تکه کرده، اعتماد کرد؛ او عاقل است یا کسی که بگوید: نه! باید به این گرگ وحشی اعتماد کرد؟!
حتی یک صحنه ما در شصت سال گذشته سراغ نداریم که آمریکاییها خیر ملت ما را خواسته باشند. بعد اگر عدهای بیایند، بگویند: عقلانیت در این است، که ما به چنین دشمنی، به چنین گرگی اعتماد کنیم و نقد خودمان را در برابر نسیه او بدهیم او دین ندارد و انقلابی نیست یا اینکه عقلش مشکل دارد؟ کسی که میگوید: برویم به آمریکا اعتماد کنیم، او هر چه گفت، ما عمل بکنیم، به امید اینکه در آینده شاید او به وعدههائی که میدهد، عمل کند؛ معلوم است عقلانیتش مشکل دارد.
نگویید ما طرفدار دین هستیم شما طرفدار عقل
اصلاً به بقیه بحثها نمیرسد. این را دوستان حواسشان باشد، که نگوییم: آقا ما طرفدار دین هستیم، اینها طرفدار عقل هستند. خب ما در همین ادعای اولِ این دوستان یعنی عقلانیت با آنها مشکل داریم. ما میگوییم: اصلاً بحثمان این نیست، که انقلابی هستید، یا نیستید، بلکه شما بر خلاف ادعایتان حتی همان دیپلمات هم نیستید!
شما اگر دیپلمات باشید، که نمیآیید همه سرمایههای کشور را روی میز بگذارید. هر چه که دشمن گفت، شما به حرف کنید، بعد هیچ چیز هم کف دستتان نگذارند. بعد بیایید اظهار کنید که بله آمریکا نه به متن برجام وفادار ماند، نه به روح برجام! خب این چه فایدهای دارد. پس معلوم میشود شما دیپلمات نیستید! اگر کسی دیپلمات باشد، چنین خسارتی را به مردم تحمیل نمیکند. به راحتی همه چیز را بدهند، بعد بیایند بگویند: ببخشید ما با تمام قوای خودمان به دیکته جناب کدخدا عمل کردیم، آب سنگینمان را از کشور خارج کردیم. سانتریفوژهایمان را جمع کردیم. قلب رآکتورمان را بیرون کشیدیم و با سیمان پر کردیم، چیزهایی که با خون شهدایمان به دست آورده بودیم، خودمان برآن خط بطلان کشیدیم و امید بستیم به جناب کدخدا، ولی شما باید صبر کنید تا گلابیهای باغ برجام برسد!
اگر قرار بود صبر کنیم، چرا بر وعده شیطان؟
شما با این شعارها به میدان آمدید، در عمل گفتید: آقا اعتقاد به وعدههای الهی به نتیجه نمیرسد، خیلی صبر میخواهد. بگذارید ما برویم با شیطان کنار بیاییم. اگر ما با شیطان کنار بیاییم، به دنیا خواهیم رسید. چرخ فلان و فلان و فلان خواهد چرخید. خیلی خب بسم الله، حالا شما رفتید، به وعده شیطان اعتماد کردید، نتیجهاش را بیاورید. میگویند: «نه! وعدهای که شیطان میدهد، هم برایش صبر لازم است. شما حالا حالاها باید صبر کنید، تحمل کنید، تا گلابیهای باغ برجام کدخدا دربیاید و سرابی را که جناب شیطان بزرگ به ما وعده داده به آب تبدیل بشود!»
این نکتهای است، که باید با مردم در میان گذاشت که به شما میگفتند: العیاذ بالله وعدههای الهی را بگذارید کنار، وعدههای قطعی الهی. «ان تنصروالله ینصرکم» و «لینصرن الله من ینصره»، اینها را کنار بگذارید، ما برویم با شیطان بزرگ ببندیم، دنیا را به شما بدهیم، همه چیز را بچرخانیم! رفاه را به شما بدهیم.
ما اگر بخواهیم صبر کنیم، صبر بر وعده خدا میکنیم. چرا صبر بر وعده شیطان کنیم؟!
سزای زیر پا گذاشتن وعده الهی
اینها اگر از اعتقادات ما بود و آیاتی بود که ما از باب “ایمان”مان به آنها اعتقاد داشتیم، الان دیگر به “تجربه” ما تبدیل شده، یعنی الان اگر شما زرتشتی باشید، مسیحی باشید، مؤمن باشید، ملحد باشید، هر چه که باشید، یک تجربهای پیش چشم شماست. اگر مؤمن هم نباشید، تجربه به شما میگوید: شیطان شما را به سراب دعوت میکند که داشتههای خودتان را از دست بدهید، به خدا پشت کنید، به وعدههای الهی پشت کنید. “انّ الذین قالو ربنا الله ثم استقاموا…” را فراموش کنید، وعدههای الهی را به مردم نرسانید، بشارتها و مژدههای ملکوتی را از مردم دریغ کنید. از این آیات برای مردم نخوانید، به جایش وعدههای شیطانی را ترویج کنید! شیطان بزرگ را محترم بشمارید، بزرگ بشمارید، تکریم کنید، مؤدب و باهوش بخوانید تا این کشور بتواند به رونق برسد. این هم نتیجه رونق شما بعد از 4 سال! این وضعیت بیکاری، این وضعیت کارخانهها. این آخر و عاقبت کسی است، که وعده الهی را زیر پا بگذارد و دل به شیطان ببندد و به او کدخدا بگوید.
انتخابات، فرصتی برای صحبت با مردم
خوشبختانه نظام ما جمهوری است. جمهوریت نظام اقتضا میکند، که فضا برای تجربه فراهم باشد، فضا برای امتحان و تربیت نخبگان و غیرنخبگان فراهم باشد. همانجوری که مقام معظم رهبری فرمودند: فضایی فراهم شود، که ملت ما تجربهای کسب کنند. فرصت انتخابات، فرصتی است که این تجربه درست برای مردم تشریح شود. برای مردم تبیین شود. چون اگر این فرصت داده نمیشد، اینها تا سالها میخواستند بگویند: ما میخواستیم قرارداد ببندیم، نگذاشتند. اگر ما میرفتیم، با آمریکا قرارداد میبستیم، اتفاقات بزرگی میافتاد! رهبر حکیم ما، راه را باز کردند. تبلیغات غلیظی کرده بودند، امر را مشتبه کرده بودند، ابهام و تردید ایجاد کرده بودند، آقا راه را باز کردند، که دیگر اینها نگویند: آقا ما یک کاری میخواستیم بکنیم، که اینها نگذاشتند. خودشان آمدند گفتند: حتی خط قرمزهایی را که رهبری برای ما تعیین کرده بودند هم نتوانستیم به آنها وفادار باشیم. خودشان صریحاً گفتند از خط قرمزها هم عبور کردیم. از خط قرمزهایی که خون شهدا ترسیم کرده بود به امید باغ سبز شیطان و گلابیهایش عبور کردند، انشاالله با نیت خیر و از روی دلسوزی و خوشخیالی. تمام تخممرغهایشان را در سبد مذاکره گذاشتند و با دست و دلبازی؛ نقدا و فورا به شیاطین تقدیم کردند به این امید که دشمن، سبد را پر از گلابی به آنها باز خواهد گرداند! حالا که نه از تخم مرغ خبری هست و نه از گلابی، باز هم حاضر نیستند دشمن را متهم کنند. باز هم میگویند که درست است آمریکاییها به متن و روح برجام وفادار نماندند، درست است در برجام به “تقریبا هیچ” رسیدیم اما انصاف داشته باشید. به جایش آمریکاییها از جنگ منصرف شدند!
درست است که ما عزت و کرامت ملتمان را معامله کردیم، صنعت هستهای را که با خون دانشمندانمان به دست آورده و جزو هشت کشور اتمی جهان شده بودیم به دست با کفایت دیپلماتهای خودمان منهدم کردیم ولی جناب کدخدا هم در مقابل لطف کرد و به ما حمله نکرد!
باید آماده ادامه انهدام صنایع کشور باشیم
از حالا باید آماده باشیم که دوستان تمام عقبنشینیها و انهدام تمام صنایع استراتژیک کشور را با همین حربه توجیه کنند. کسانی که مهمترین بستر و توجیه دیپلماسیشان “ترس” است مطمئن باشید اولین چیزی را که بهواسطه این وحشت به دشمن تقدیم میکنند عزت و حرمت و مکنت و صنعت ملتشان نیست، بلکه عقلانیت خودشان است.
کسی که میترسد؛ عقل از سرش میپرد. عقلانیتش را از دست میدهد. دستگاه محاسباتیش تاب بر میدارد. میگوید –صریح و علنی میگوید – آمریکا در پنج دقیقه قدرت دفاعی ما را نابود خواهد کرد! آنقدر ترسیده که قدرت مشاهده اش را از دست داده و تحلیلهایش خیس و آبکی شده است. آمریکا سی سال است حزبالله لبنان را نتوانسته نابود و حتی تضعیف کند، پنج سال است در سوریه مثل آهو در گل کیر کرده است، بعد در چند دقیقه قدرت دفاعی ما را نابود میکند؟! شما را به خدا دیپلماتی که “عقلانیت” داشته باشد چنین سیگنالی از وحشت و انفعال خودش به دشمنی که آن سوی میز مذاکره نشسته میدهد؟!
با دیکته شروع کردند، به تهدید مردم رسیدند
وقتی “عقلانیت” در دیپلماسی با قهقهه و بادی جسچر و ژورنالیسم جایگزین شد نتیجهاش میشود “شعر”: «آفتاب تابان و ابر شتابان و سیب و گلابی و… ».
دیگران را به انشا خواندن متهم میکردند، خودشان از دیکته نوشتن شروع کردند و به شعر رسیدند. دیدند شعر جواب نداد حالا به تهدید کردن مردم رسیدهاند که یا به ما رأی بدهید یا لولو میخوردتان!
هر روز دارند در تریبونها رل روابط عمومی پنتاگون را بازی میکنند. آمریکا مثل الاغ و فیل در افغانستان و عراق و سوریه و لبنان گیر کرده است، دوستان این مترسک را به نماد انتخاباتیشان تبدیل کردهاند که اگر به کلیدمان امید ندارید از لولو و مترسکمان بترسید و به ما رأی بدهید.
ملت شجاع؛ اول از همه نمیگذارد عقلش را ببرند. شجاعت حافظ نه تنها شرف و ناموس و جان و مال جامعه که پیش از همه حافظ عقلانیت از دستبرد مترسکهاست. شجاعت در میدان جنگ روانی بیش از جنگ میدانی به کار میآید. ژنرالی که شجاع نباشد؛ اول در جنگ روانی از ترس؛ عقل از سرش میپرد، عقلانیتش را میبازد و بعد در جنگ سیاسی، داشتهها و منافع و حقوق ملتش را واگذار میکند.
امروز روز دفاع از “عقلانیت” در برابر انفعال و ترس و تخدیر و توهمپراکنی است.