دوگانهی صبر-سراسیمهگی که اخیراً برای توصیف فضای سیاسی کشور از سوی برخی مورد استفاده قرار گرفت دوگانهی بسیار مهمی است. به نظر ما هم میشود فضای سیاسی و سیاست خارجی کشور را بر اساس همین دوگانه به خوبی توضیح داد و صورتبندی تازهای فراتر از شکلبندیهای کلیشهای و نخنما شدهی قبلی که در بسیاری موارد قادر به توضیح دادن تقسیمبندیهای سیاسی کشور نیست ارائه کرد.
صبر، نقطه مقابل جزع و عجز
در ادبیات معرفتی ما صبر مفهوم وسیع و عمیق دارد. امام خمینی (ره) که بزرگترین فقیه و حکیم معاصر است در کتاب «جنود عقل و جهل» مفصلاً به مفهوم صبر پرداخته است. در حدیث؛ صبر در مقابل جزع آمده است. در نهجالبلاغه آمده است: «لا یعدم الصبور الظفر و إن طال به الزمان. من لم ینجه الصبر أهلکه الجزع» صبر محصول قدرت درونی و توانایی شخصیتی است. صبر یعنی اراده و توان مقاومت داشتن.
کسانی که تلاش کردند ارادهی مقاومت را سست کنند، کسانی که تلاش کردند در توانایی ملت برای مقاومت تردید ایجاد کنند امروز با چه رویی از ملت صبر میخواهند؟ جزعکنندگان دیروز که آب خوردن ملت را هم به اجازه و ارادهی دشمنان منوط کردند و تواناییهای ملت را تحقیر کردند، امروز از ملت صبر میخواهند غافل از آنکه صبر محصول اعتماد به نفس و در ادبیات دینی محصول اعتماد به وعدههای الهی است. کسانی که اعتماد به نفس ملی را که مهمترین سرمایهی ملی و چشمهی جوشان منافع ملی است تضعیف کردند و اعتماد به وعده و پیمان مستکبران را جایگزین آن کردند نمیتوانند دعوت به صبر کنند.
صبر یعنی اعتماد به خدا نه دشمنان خدا
کسانی که جزع سیاسی را یک اصل دیپلماسی خود قرار دادند و در تریبونهای مختلف ناتوانیهای خودشان را به ملت نسبت دادند و تلاش کردند «ما نمی توانیم» را نهادینه کنند، الان نمیتوانند از صبر دم بزنند و مردم را به صبر دعوت کنند.
کسانی میتوانند از مردم تقاضای صبر کنند که قبلاً این مردم را قدرتمند دانسته باشند. کسانی که زیر پرچم آبگوشت بزباش و آشپز اطریشی سینه زدهاند و «ما نمیتوانیم» را همخوانی کردهاند امروز نمیتوانند بر منبر دعوت به صبر بالا بروند. کسانی که در کنسرت «ما نمیتوانیم» شرکت کردهاند، بلکه رهبر کنسرت بودهاند نمیتوانند خطبهی صبر بخوانند.
صبر یک مفهوم قرآنی و ملکوتی و نشانه و محصول اعتماد به وعدهی قطعی الهی است. نمیشود همهی قطعات یک پازل را بر اساس اعتماد به دشمنان خدا چید و صبر را که اضلاعش اعتماد به خدا و مقاومت در مسیر حق و عبرت از تاریخ ستمگران است در همین پازل جا داد!
خطرناکتر از سکولاریسم
اعتماد به خدای عدالت با اعتماد به کدخدای ظلم جمع نمیشود و اگر کسانی برای این «محال» تلاش کردند نه مظهر اعتدال بلکه مظهر التقاط و تذبذب هستند.
اگر روزی مشکل انقلاب اسلامی سکولاریسم بود ـ که می خواست دین و دنیا و ادبیات معنوی و مادی را هم از هم جدا کند ـ امروز متأسفانه با جریانی روبرو هستیم که تلاش میکند ادبیات دینی را ذیل مفاهیم استکباری معنا کند و این جریان از سکولاریسم خطرناکتر است.
اگر انقلاب ما با شعار استقلال آغاز میشود؛ استقلال یعنی حفظ مرزهای اعتقادی و معرفتی و فرهنگی. اگر این مرزها مخدوش شد، دشمن نفوذ میکند و سرمایههای معنوی و معرفتی و نرمافزاری شما را هم به نفع خودش مورد استفاده قرار میدهد. امروز بعد از غارت انرژی هستهای و صنایع پیشرفتهی اتمی کشور باید نگران به غارت رفتن سرمایههای معرفتی و معنویمان باشیم. خیلی جای دریغ و تأسف دارد که سرمایهی صبر این ملت به پای وعدههای دشمنان امتحان پس داده ریخته شود. صبر در پازل معرفت به خدا معنا دارد نه اعتماد به کد خدا.
اول باید مرزهای اعتقادی بازپسگیری شود
نقطهی شروع برای پاتک به دشمن و پس گرفتن خاکریزهای از دست رفته در صحنهی صنعت و اقتصاد و سیاست و… بازپسگیری مبانی معرفتی و حفظ سرمایههای نرمافزاری است. بستهای از مفاهیم و کلمات در چند سال گذشته برای ایجاد امید و تمشیت و تدبیر امور ارائه و دنبال شد و امروز به نظر میرسد وقت ارزیابی این بسته رسیدهاست. این منظومه با واژههایی مثل تنشزدایی، کدخدا، برد-برد، بهانهزدایی، آفتاب تابان شروع شد و کمکم با واژههایی مثل آبگوشت بزباش، ابر شتابان تکمیل شد و امروز به کلماتی مثل سیب و گلابی رسیده است.
درخت اعتماد به کدخدا، غیرمثمر است
اگر چه تلاش میشود که بگویند ثمرات این گفتمان هنوز آشکار نشده و بعداً به آن خواهیم رسید، واقعیت این است که اتفاقاً بر عکسِ گلابیهای معروف نطنز که در این سالها خشک شد و درختش هم از بیخ درآمد و با بتن پر شد؛ گلابیهای تلخِ درخت تنشزدایی و برد-برد و بزباش امروز قابل چشیدن است.
واقعیت این است که درخت اعتماد به کدخدا اصلاً غیرمثمر است و هر چقدر هم که پایش آب و آبرو ریخته شود میوهای بهتر از این نخواهد داد. خدا میگوید به کدخدا اعتماد نکنید: «انهم لا اَیمان لهم» سنت عالم بر این است که هرکس تخممرغهایش را در سبد کدخدابگذارد پشیمان خواهد شد اگرچه نخواهد این پشیمانی را بر زبان بیاورد یا تلاش کند آن را با دعوت به صبر پنهان کند.
حاصل تئوری برد-برد
واقعیت این است که با اعتماد به کدخدا نه ثمری به دست میآید و نه خطری رفع میشود. امروز برای توجیه تئوری اعتماد به کدخدا و نظریهی «ما نمیتوانیم» یا به جنگی ارجاع داده میشود که قرار بوده در گذشته روی بدهد یا به میوهای که در آینده به دست خواهد آمد.
حاصل تئوری برد-برد دو ادعای عدمی است. یک اتفاق که در گذشته نیفتاده است! و دیگری اتفاقی که در “آینده “خواهد افتاد! هیچکدام عینیتی ندارد. میگویند درست است که به دست خودمان قلب رآکتور اراک را درآوردیم اما به جایش قلب دولتهای غربی از جمله آمریکا را به دست آوردیم.
درست است که دانشمندان جوانمان را نسبت به توانایی سیاستمداران و دیپلماتها برای حفظ دستاوردهای علمی کشور بیاعتماد و ناامید کردیم اما به جایش میتوانیم امیدوار باشیم که دشمنان به ما اعتماد کنند. اعتماد کدخدا را بدست آوردیم.
سلمنا! شما بهانهزدایی و تنشزدایی و سانتریفیوژزدایی و قلبزدایی و آبسنگینزدایی کردید و آبرو در فضای بینالمللی بدست آوردید و اعتمادسازی کردید. این چه اعتماد و آبروی بین المللی است که حتی از جا به جا کردن چند دلار در سیستم بانکی ممنوع شده است؟!
میگفتند ما با مذاکره با کدخدا رعایایش را رام خواهیم کرد. اگر کدخدا را راضی کنیم او اروپا را پای کار منافع ملی ما خواهد آورد. امروز میبینیم همچنان دودوزهبازی غرب ادامه دارد.
و نه تنها رعایای اروپایی آمریکا اجازهی مراودات بانکی و اقتصادی و توریستی با ایران پیدا نکردند و روابط ما با آنها در عمل تغییر چندانی نکرد و به «تقریباً هیچ» رسید بلکه حتی رعایای منطقهای کدخدا هم جرأت پیدا کردند و بدترین مواضع طی دو دهه گذشته را علیه منافع ملی ایران اتخاذ کردند. چون خودمان به آنها گرا دادیم که اراده یا توانایی دفاع از خودمان یا مقابله با شما را بدون هماهنگ کردن با کدخوا نخواهیم داشت! و بدون اجازه تنش! ایجاد نخواهیم کرد.
به برد میخواند و به باخت سوق میدهد
معلوم است نظریهی کدخدا محوری، رعایای کدخدا را نه تنها مهار نخواهد کرد بلکه آنها را جسورتر و در تعرض به منافع ملی ما فعالتر خواهد کرد. نه تنها بردی از اروپا به دست نیاوردیم بلکه جیبوتی را هم پررو کردیم. طرف آمریکا از هر سو در این معادلهی نابرابر برد میبیند.
این معنای شیطان بزرگ است. شما را به برد-برد میخواند به باخت-باخت سوق میدهد! یعنی معاملهای که برای او از هر سو برد است و برای ما از هر سو باخت.
بهجای دلبستن به باد، همت کنیم
در مواجهه با شیطان بزرگ بیش و پیش از هر چیز عقلانیت لازم است. و عقلانیت خصوصاً در عرصه دیپلماسی با صبر و حزم و حلم ملازمه دارد و نه با شتابزدگی و سراسیمگی و آفتاب تابان و ابرشتابان. آنهایی که دل به ابر میبندند بادهای بدعهدی ناکامشان میکند.
آنهایی که فکر میکردند مشکل آب خوردن مردم را با ابرشتابان که از آسمان غرب خواهد آمد حل میکنند از لایروبی قناتهای سرزمین خودشان غافل شدند حالا میبینند که آن ابر را باد برد و آن قنات را گل و لای اختلاس و ناکارآمدی مختل کرد.
هنوز دیر نیست. دل به باد نباید بست که ابر بیاورد. باید همت کرد و قنات قدرت ملی را لایروبی کرد.
قاعدتاً لایروبی این قنات زحمت دارد و صبر میطلبد اما بَرِ شیرین دارد.
به جای اینکه مردم را به امید وزیدن باد از سوی غرب و آمدن ابرهای شتابان به صبر دعوت کنیم بهتر است همه با هم از اصولگرا و اصلاحطلب، از دولتی و خصوصی، از نخبه و توده به لایروبی قنات قدرت ملی همت کنیم و صبرمان را پای زحمت خودمان خرج کنیم نه اینکه به دست بادهای باختری بسپاریم.