شما اینجا هستید   |

    سینما : برای مجتبی و محمود و محمدحسین‌

دوتای آخری را می شناسید؛ اولی اما گمنام زمین است و مشهور آسمان.‌

‌ روزی که منافقین در اسلام آباد، مجتبی را آتش زدند و هلهله کردند، آب از لب و لوچه‌شان سرازیر بود در آرزوی همین پایکوبی وحشیانه در تهران.‌ ‌

فردای شهادت مظلومانه مجتبی، بچه بسیجی‌ها، قاتلانِ آمستردامی و استکهلمی و نیویورکی‌اش را در گردنه‌ی چارزبر به زیر کشیدند و به جهنم فرستادند.‌ ‌

تتمه زُمره‌ی نفاق هم، سی سال بعد، این آرزو را که در چهل سالگی انقلاب، بولتون، قلاده‌شان را بگیرد و در خیابان‌های ام‌القری بچرخاند؛ به گور بردند.‌ ‌

“رد خون” ادای دِینی است دیرهنگام، از سوی سینمای ایران به مجتبی ایمانی‌ها و شادکام‌ها و مسعود‌ها وکمال‌ها و صادق‌ها و…‌ ‌

در روزگاری که “سیما”، به فکر عروسی در تاریکی است و محو ضالّین و مغضوب علیهم؛ صراط مستقیم سینما را در روایت «الَّذينَ أَنعَمتَ عَلَيهِم» باید جست.‌ آنان که شر صدام و رجوی و قجری را، شر استکبار و نفاق را، به خودشان برگرداندند و آنچه دلشان را مطمئن می‌کرد، روی ماه خمینی بود، در حسینیه جماران باشد یا روی جیب لباس سبز، یا در کیف راننده‌ای که می‌شد دار و ندارت را بسپاریش با خیال جمع.‌

“رد خون” نه درباره مرصاد که تکرار مرصاد است در تنگه چارزبر سینمای ایران، و می تازد به جد و جهد، با همه جان؛ از هر سه محور: هنر؛ صنعت و رسانه و می‌آشوبد سراب فانتزیِ آنان را که این بار سودای تسخیرِ نه جغرافیا، که تاریخ را دارند و تحریم و تحریف حماسه‌های این ملت را.‌ ‌

و خوشا به حال محمودها و محمدحسین‌هایی که دعای شهدای مظلوم مرصاد بدرقه راه بلندشان است، انشاءالله.‌‌ ‌

برای مجتبی ایمانی و مرصادی‌های همه زمان‌ها صلوات‌

تگ های مطلب :
دسته بندی : سینما , یادداشت
به اشتراک بگذارید : | | |