شما اینجا هستید   |

    جبهه فرهنگی : انقلاب فرهنگی منهای فرهنگ انقلابی! | سرمقاله راه 1+30

تأملي در تنگه احد مديريت فرهنگي جمهوري اسلامي

از كمترين چيزهايي كه در مورد فرهنگ انقلاب اسلامي مي‌توان ادعا كرد اين است كه يك “فرهنگ انقلابي” است. شاخص‌هاي فرهنگ انقلابي چيست؟ و مديريت بخش‌هاي مختلف فرهنگي كشور چقدر تجليگاه اين شاخص‌ها هستند؟ و اگر نيستند، چرا و چگونه مديريت فرهنگ انقلاب را به دست گرفته‌اند؟***آيا اراده و منافع عناصر يا جريان‌هايي اقتضا مي‌كند كه فرهنگ انقلاب از فرهنگ انقلابي فاصله بگيرد و اين تركيبِ وصفي به يك تركيب “اضافي”! تبديل شود؟

***
همه دوستاني كه در يكي دو دهه گذشته از توفيق اجباري هم‌صحبتي با مديران يقه‌سفيد عرصه فرهنگ در جمهوري اسلامي برخوردار بوده‌اند با كلماتي نظير كار علمي، كار كارشناسي، برنامه‌ريزي استراتژيك، چشم‌انداز، پرهيز از شعارزدگي و … آشنايند و البته نتايج درخشان اين ادبيات و گفتمان رايج در بسياري مديريت‌هاي ريز و درشت فرهنگي را نيز بالعيان به نظاره نشسته‌اند. روزي در محضر يكي از همين مديران معظم كه فصل مشبعي در لزوم طرد افراطي‌ها، كار كارشناسي و علمي و ترويج مباحث تئوريك داد سخن داده بود عرضه داشتم براي آنكه بدانيد ما نيز اهل تاملات دقيق فلسفي و نازك انديشي‌هاي ظريف نظري هستيم پرسشي پيش مينهم تا به عنوان يك چالش تئوريك بنياني مورد توجه قرار گيرد:”آيا مديران پرشياسوار جردن‌نشين مايل يا قادر به تحقق اهداف انقلاب مستضعفان و آرمان‌هاي اسلام پابرهنگان هستند؟”
***
آيا چنين پرسشي يك شعار افراطي است يا يك سوال تئوريك؟
***
تناقض در اينجاست كه اين دوستان با همين شعارهاي افراطي و غيرعلمي و غيركارشناسي و صدها هزار خوني كه به پايش ريخته شده‌است روي كار آمده و مناصب خدمت را به چنگ و دندان گرفته‌اند و حالا يادشان افتاده كه چقدر عباراتي مثل “اسلام پابرهنگان” و “گرسنگان مغضوب قدرت و پول” افراطي، شعاري، غيرعلمي، غيركارشناسي، سطحي و…  است. اين مديران سوار بر اتومبيل‌هاي آخرين مدل در خيابان‌هاي جمهوري اسلامي و در حاليكه گرسنگان پاپتي انگشت به دهان، برهنگي‌شان را از بديهي‌ترين ارزش‌هاي مديريتي انقلاب اسلامي و اسلام انقلابي نظاره مي‌كنند از اين جلسه به آن جلسه مي‌روند و از لزوم كار عمقي، مقابله با افراطي‌گري، برنامه‌ريزي استراتژيك و… داد سخن مي‌دهند. بايد سال‌ها و سال‌ها با اين جماعت دمخور بوده باشيد تا پس از بارها و بارها دور خوردن، شگردهايشان را در مهار فرهنگ انقلابيِ انقلاب اسلامي و تبديل انرژي متراكم در پيام آرماني انقلاب به سوخت اسب‌هاي بي‌بخار عالم سياست و قدرت دريابيد.
***
وقتي كه پاي صحبت اين حضرات مي‌نشيني با آنچنان ظرافت زمختي محتواي انقلاب را از پوستش جدا مي‌‍كنند و آن چنان تفسير روزآمد، مدرن، خوش‌قيافه و دلچسبي از انقلابي بودن ارائه مي‌كنند كه دست آخر انقلابي بودن بر هر چيزي دلالت مي‌كند جز انقلابي بودن!
***
از نگاه اينان نه جنگ فقر و غنايي وجود دارد نه امام خمينيِ منادي اسلام پابرهنگان است، نه انقلاب اسلاميِ حاصلِ فداكاري مستضعفان و نه نظام جمهوري اسلامي عهده‌دار رفع اختلاف طبقاتي و مبارزه با سرمايه‌داري و تكاثر. و تا دلتان بخواهد براي آنكه ادبيات خشن، غيرعلمي، شعاري و افراطي امام خميني كه به بهترين وجه در پيام ايشان به هنرمندان(31/6/67) جلوه كرده است تلطيف و تعديل شود “كلمه‌ها و تركيب‌هاي”تازه ابداع كرده‌اند: انقلاب اسلامي پاسخي است به مدرنيته و جمهوري اسلامي، نظامي است برآمده از آزادي‌خواهي يا معنويت‌جويي و امام خميني(ره) يكي از نخبگان و فرهيختگان تفكر شيعي است كه مهم‌ترين شاخص‌هایش مبارزه با استبداد يا غربزدگي بوده است. او هم كسي است در رديف بزرگواراني همچون مرحوم علامه طباطبايي يا ميرزاي نائيني يا نراقي يا… .
***
در نگاه اينان حرف‌هاي پنجاه و هفتي نشانه ارتجاع، كهنگي، به‌روزنبودن، شعارزدگي، افراطي‌گري، بي‌تجربگي و… است و در همان حال حرف‌هاي پنجاه و ششي نشانه پختگي، اعتدال، معقوليت، كارشناسي و… . مهم‌ترين خاطره‌اي كه از انقلاب اسلامي دارند جابه‌جايي قدرت است و سوار شدن بر اسب مراد.
***
از كمترين چيزهايي كه در مورد فرهنگ انقلاب اسلامي مي‌توان گفت اين است كه يك فرهنگ انقلابي است. شاخص‌هاي فرهنگ انقلابي چيست؟ و مديريت‌هاي بخش‌هاي مختلف فرهنگي كشور چقدر تجليگاه اين شاخص‌ها هستند؟
***
در نگاه اينان، انقلاب را بايد با قيافه حق به جانب و با انواع شگردهاي مديريتي و فلسفي و… طوري تفسير كرد كه كوچكترين روزنه‌اي براي تفسير انقلابيِ انقلاب و اسلام باقي نماند. در نگاه بسياري اين حضرات، مديريت فرهنگي يعني “پهلبد به اضافه ته ريش”(1).
***
استراتژي دقيق اين مديران در مواجهه با نيروهاي فرهنگي انقلاب (كه همان نيروهاي انقلابي فرهنگ هستند) استراتژي خوف و رجا يا كج‌دار و مريز است. برطبق اين راهبرد، نيروهاي انقلاب را بايد بين شب و روز نگاه داشت. نه آن قدر قدرت بيابند و اميدوار شوند كه بتوانند مستقلاً و بدون اتكا يا اجازه از باندهاي سياسي و اصحاب قدرت تاثيري معتنابه بر توده‌ها بگذارند و نه آن قدر نااميد و خسته شوند كه افسار پاره كنند و بر زمره زور و تزوير بشورند.
***
قيف مديريت فرهنگي در جمهوري اسلامي كه گردان‌ها را به گروهان و گروهان‌ها را به دسته و دسته‌ها را به نفر تبديل مي‌كند(ديالوگ دردمندانه حاج‌كاظم را يادتان هست؟) در طي ساليان به فرمول‌هاي پيچيده و گاه ساده‌اي دست يافته است كه با آن آهن را هم خرد مي‌كند؛ همان آهني كه ” فيهِ بَأسٌ شَديدٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ”(2) است و ادامه “لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ”. اين مديريت در جست و جوي نوعي انقلاب فرهنگي منهاي فرهنگ انقلابي است و اين تناقضي است كه بسياري از دستگاه‌هاي فرهنگي جمهوري اسلامي را به خود دچار كرده و هر روز فرصت‌ها و منابع بيشتري را ضايع مي‌كند.
***
فرهنگ انقلابي هم هدف و هم مسير انقلاب فرهنگي است و با انكار و طرد و لعن آن به زبان‌هاي مختلف اتفاقي بيش از آنچه تاكنون روي داده رخ نخواهد نمود. فرهنگ انقلابي بر خلاف تصويرهاي دروغين و تفسيرهاي سترون‌گري كه از آن ارائه مي‌شود تا منافع اهالي قدرت را تضمين و تامين كند بسيار لطيف‌تر، مهربانانه‌تر، معقول‌تر، معتدل‌تر، معنوي‌تر، آسماني‌تر و زميني‌تر از همه ورژنهاي فرهنگ قلابي ماهيگيراني است كه بر ساحل سياست خزف قدرت صيد مي‌كنند. فرهنگ انقلابي با تبسم و لبخند و آرامش نه تنها به نظاره فقر و فساد و تبعيض نمي‌نشيند بلكه پرده از چهره كريه و خشن و جنايت‌بار چنين لبخندهايي كنار مي‌زند. فرهنگ انقلابي، آرامش در حضور ظلم و قرار در برابر “کِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظلوم‌”(3) را نه نشانه فرهيختگي و اعتدال و عقل و علم و كارشناسي و … كه قرينه‌اي بر فساد و فسق مي‌داند چرا كه در قاموس فرهنگ انقلابي “اخذالله علي العلماء ان لا يقاروا” و آگاهان و فرهيختگان بيقرارانند و هر چه فرهيخته‌تر بي‌قرارتر. در كداميك از دستگاه‌هاي فكري و فرهنگي كشور، استراتژي “بي‌قراري در برابر کِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظلوم‌” در دستور كار است؟
***
مي‌گويند فرهنگ انقلابي فرهنگ سفارشي است و از سفارش و دستور و بخشنامه فرهنگ در نمي‌آيد و نگاه ابزاري به فرهنگ جواب نمي‌دهد. آيا پمپاژ محصولات هاليوود و باليوود و كن و سولقان و … به جامعه ايراني نيز از همين نگاه و رويكرد سرچشمه گرفته‌است؟ چگونه است كه فرهنگ به هر ايدئولوژي و مرام و مدير و مالك و باند و شركت و گروه و غيره‌اي مي‌تواند سرويس بدهد و چون نوبت به مبناي انقلاب و نظام اسلامي يعني اسلام انقلابي مي‌رسد آسمان مي‌تپد و ده‌ها نظريه دقيق آكادميك در نقد فرهنگ سفارشي به ميدان مي‌آيد؟ از سامسونگ و الجي تا كميته امداد، تا كاخ سفيد، تا وزارت نيرو، تا سازمان صنايع دستي، تا فمينيست‌ها، تا انجمن حجتيه، تا ليبرال‌ها، تا روابط عمومي مركز فرش ايران، تا ستاد مبارزه با مواد مخدر، تا نيروي انتظامي، تا يونيسف و فائو، تا ستاد اقامه نماز و …. همه و همه مي‌توانند از كارگردان‌هاي درجه يك سينما، تا داستان‌نويس‌هاي تازه‌كار شهرستاني، تا محققان و پژوهشگران مبرز حوزه و دانشگاه، تا گرافيست‌هاي آتليه‌هاي پايتخت، تا خانم‌جلسه‌اي‌هاي همايش‌هاي زنانه، تا روزنامه‌نگارهاي مدرن و سنتي و غيره و غيره را به خدمت بگيرند و سفارش بدهند و حاصل كار هم به قول خودشان، آثار ماندگار، درخشان، تحسين‌برانگيز، مؤثر، فرهنگ‌ساز و… از كار دربيايد، اما سخن از پيام امام(ره) به هنرمندان كه به ميان مي‌آيد چهره‌ها درهم مي‌رود و ابروها به منتهااليه پيشاني نزديك مي‌شود و درددل‌هاي مديريت فرهنگي آغاز مي‌شود كه “اي آقا! نيستيد ببينيد ما از دست يك مشت آدم سطحي‌نگر ِ ظاهربين با اين نگاه‌هاي ابزاريشان به فرهنگ و هنر و… چه مي‌كشيم. نمي‌شناسند آقا! نمي‌دانند! فكر مي‌كنند كار فرهنگي به همين آساني است. پيچيدگي‌هاي مقوله فرهنگ را درك نمي‌كنند. لوازمش را نمي‌دانند. حالا حضرت امام يك چيزي فرموده‌اند. بايد ديد مقدمه‌اش چيست. مؤخره‌اش چيست. اصلاً مگر آرمان‌هاي امام در همه حوزه‌ها محقق شده كه شما انتظار داريد توي اين حوزه هم شده باشد؟ البته قبول دارم. بايد كار كرد. كار جدي. قوي. وسيع. در مورد همين پيام امام ده تا سمينار هم گذاشته بشود كم است. اينقدر اين پيام جاي كار دارد! بايد تعاريف دربيايد. معاني مشخص بشود. به‌روز بشود. نظرات مختلف مطرح بشود. جمع‌بندي بشود. در كميسيون‌هاي تخصصي راهبردي بشود. كاربردي بشود. آقا مقوله فرهنگ، پيچيده است. ظريف است. لطيف است. ببخشيد يك لحظه. خانم منشي شماره سامسونگ را بگيريد ببينيد چك سوم را كِي مي‌دهند؟ فيلمشان نمي‌رسد ها! بله عرض مي‌كردم. مقوله فرهنگ پيچيده‌ است، ظريف است، نبايد مثل كمونيست‌ها دنبال يك فرهنگ سفارشي مصنوعي ابزاري باشيم.”
***
از كمترين چيزهايي كه درمورد فرهنگ انقلاب اسلامي مي‌توان گفت اين است كه يك فرهنگ انقلابي است. شاخص‌هاي فرهنگ انقلابي چيست؟ و مديريتهاي بخشهاي مختلف فرهنگي كشور چقدر تجليگاه اين شاخص‌ها هستند؟ و اگر نيستند چرا و چگونه مديريت فرهنگ انقلاب را به دست گرفته‌اند؟

* این سرمقاله یکی از بهانه های اخراج تحریریه چهارم سوره از حوزه هنری بود.

1) مهرداد پَهْلبُد (با نام پیشین عزت‌الله مین‌باشیان)، وزیر فرهنگ و هنر ایران در دوران پهلوی(از1347 تا 1357)

2) سوره‌ی الحدید، بخشی از آیه‌ی25؛ «ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری می‌کند بی‌آنکه او را ببینند؛ خداوند قوّی و شکست‌ناپذیر است!»

3) خطبه ۳ :از خطبه‏‌هاى آن حضرت است معروف به شقشقيّه

تگ های مطلب :
به اشتراک بگذارید : | | |