بعد از جنگ و روي کار آمدن دولت سازندگي زيرساخت ها براي مصرف گرايي ايجاد شد و مصرف گرايي به عنوان يک ايدئولوژي در آن دوره برگزيده شد که خود نتيجه رويکرد فردگرايانه متوليان سازندگي به جامعه بود.
جامعه انقلابي ايران با خيزش آرمان خواهانه و آرمان طلبانه رشد کرده بود و تا مقطع سال 67 پيش آمده بود اما بعضي از افراد در بدنه حکومت تصميم گرفتند اين روند آرمانخواهانه را معکوس کنند و سياست هايي را انتخاب کردند که افراد را از آرمانخواهي به فرد گرايي سوق مي داد. آنها مي خواستند توسعه تکنوکرات هاي غرب زده را در کشور پيش ببرند که اين رويکرد با مباني انقلاب اسلامي در تناقض بود و وقتي ارزش هاي فرا فردي براي افراد کم رنگ شد و افق ديد آن ها به زندگي شخصي محدود شد جامعه به سمت مصرف گرايي حرکت کرد.
مصرف گرايي بيش از آن که يک پديده اقتصادي باشد يک پديده اجتماعي- فرهنگي است. وقتي مصرف گراييبراي برتري طلبي و به رخ کشيدن و اثبات برتري طبقاتي بر ديگران است که در دوره سازندگي اين روحيه به اوج خود رسيده و طبق فرمايش رهبري طبقه اي به نام “طبقه مرفه” شکل گرفت و اين طبقه خود را به عنوان طبقه مرجع مطرح کرد و بسياري از رده هاي مديريتي را در اختيار گرفت و آنگاه به ترويج ارزش هاي متناسب با وضعيت خود پرداخت.
در دوره توسعه با رواج تکاثر و ثروت اندوزي فقر زدايي به محاق رفت و برنامه هاي فقر زدايي دولت هم بدون توجه به تکاثر ستيزي بود که طبيعتاً به نتيجه اي نرسيد.
بود.” در جامعه رواج پيدا مي کند بيش از آنکه مصرف براي رفع نيازها و حوائج باشد