ما در وهله اول بايد تصوير غلطي كه در اذهان عمومي از عدالت رسانهيي جا افتاده را پاك كنيم؛ آن تصويرهاي اشتباه محصور ديدن مباحث عدالت رسانهيي در حوزه سياست است كه مثلا فلان جناح نميتواند تريبون داشته باشد و يا مسايلي از اين دست.
سوءتفاهمي در زمينه عدالت رسانهيي شكل گرفته و آن باور به اين عقيده است كه رسانه عدالتخواه بايد سياهنما باشد و دايم از زد و خوردها و كژيهاي جامعه صحبت كند، درحالي كه بيعدالتي رسانهيي جنبههاي گوناگوني دارد.
هم اكنون بسياري، بيعدالتي در حوزه رسانهها را تنها به مباحث سياسي محصور ميكنند و بحث حضور يك جناح خاص را در رسانه ملي مطرح ميكنند در حالي كه بي عدالتي در بسياري از زمينهها در رسانه ملي مشاهده ميشود.
يك رويكرد اشتباه در حوزه بيعدالتي در صدا و سيما نگاه جزئي و موردي به اين موضوع است در حاليكه اگر ميخواهيم اين موضوع را بررسي كنيم بايد نگاه كلان داشته باشيم.
بي تفاوتي به ظرفيتهاي جامعه ما يك مصداق اساسي بي عدالتي در رسانه ملي است.
از هر سه ايراني يك نفر در روستا زندگي ميكند، اما به جرأت ميتوان گفت حتي يك دهم زماني كه به ليگ برتر اختصاص دادهاند را به اين 30 ميليون نفر اختصاص ندادهاند.
جذابيت رسانهها از دو بعد است؛ بعد اول تابلوها و بعد ديگر آيينههاست و اين يعني اگر جذابيت رسانه فقط از جنبهي تابلوها باشد يعني فقط ما عدهاي مشخص از جامعه را هر روز ببينيم، نوعي گريز از آن رسانه پيش ميآيد اما اگر يك فرد روستايي احساس كند كه تصوير او از تلويزيون پخش مي شود، قطعا جذب اين رسانه ميشود؛ سريال «پايتخت» نمونه سادهاي بود كه يك فردي كه ساكن كلانشهر نبود ميتوانست خود را در آن ببيند.
بايد در مواجهه با رسانههاي غربي يك مزيت نسبي براي خود خلق كنيم كه يك مورد آن رويكرد به مخاطبيني است كه خود را در رسانه ملي نميبينند.
در رسانه ملي كمبود نيرو و امكانات وجود ندارد؛ بلكه بايد نگاه سازندگان تغيير پيدا كند. ظرفيتها براي تبديل به محتواي رسانهاي وجود دارد اما تا كنون نتوانستهايم از آنها استفاده كنيم.
تحريم غربيها براي رسانه ملي يك فرصت است. ممكن است ساخت يك دارو در ديگر كشورها يك ارزش خبري براي رسانه نبود اما در كشورمان به دليل تهاجم غربيها و موانع فراوان اين موضوع ميتواند در حوزه علم دستمايه خوبي براي ساخت برنامهها قرار بگيرد.
در حوزه فرهنگ اين بي توجهي به صورت كامل ديده ميشود و شاهد بياعتنايي عجيب و غريب به هنر و هنرمندان انقلاب اسلامي هستيم و در شرايطي كه جنگ نرم دشمن به طور كامل هويدا است به هنرمندان انقلاب اسلامي ظلم ميشود.
چرا نبايد يك «90» جذاب در حوزه علم داشته باشيم؟ قطعا زد و خوردهاي حوزه علمي بين دانشمندان يك برخورد بسيار جذاب است و يا صدور هر تحريم جديد ميتواند يك بمب خبري براي ساخت برنامههاي جذاب باشد.
ترور شهيد دكتر مجيد شهرياري جاي كار خبري بسياري داشت اما عجيب مورد غفلت رسانههاي ما قرار گرفت. اين دانشمند را در بسياري از محافل علمي هم نميشناسند اما ندا آقاسلطان را همه ميشناسند. دكتر شهرياري يك فرد چندوجهي است كه هر اهل رسانهاي در هر زمينهاي كه ميخواست ميتوانست دربارهي او برنامه تهيه كند چه از لحاظ علمي، چه مذهبي و چه حتي ملي؛ شما فقط تصوير كنيد كه يك دانشمند در آمريكا ترور ميشد آنها چه جنجال رسانهيي راه ميانداختند.
يكي از فسادهايي كه پس از اتمام جنگ كمكم در رسانه ملي رايج شد اين بود كه پس از اتمام جنگ، كمكم شاهد اصالت دادن به مباحها شديم به طوري كه حرامها و واجبها در ردههاي بعدي قرار گرفتند و تا اعتراض ميشد ميگفتند مگر حرام است، چرا اينقدر متحجري؟ و همه اين افكار را تحت عنوان نظريه جذب پنهان ميكردند.
افراد رسانه، اصل را بر اين گرفتند كه اين به تنهايي جذابيتي ندارد پس حتما بايد چيزي به آن الصاق كرد تا مثلا جوانان را جذب كند؛ اين در حالي است كه اگر حقيقت دين به مردم عرضه شود شيرينتر و جذابتر از هر رنگ و لعاب تحميلي به آن است.
* سخنرانی در همايش نقد تلويزيون با عنوان «يك ريال در مقابل ميليونها تومان»، تالار شهيد رجببيگي دانشكده فني دانشگاه تهران، یکشنبه 25/2/1390