شما اینجا هستید   |

    عمومی : انتخابات باید “كميسيونی” شکل بگیرد نه “فراکسیونی”| گفتگو با سایت جبهه متحد اصولگرایان

جلیلی از جمله فعالین در عرصه فرهنگ انقلاب است که نشان داده، دغدغه های بسیاری دارد. به سراغ او رفتیم تا درباره جایگاه فرهنگ و آسیبشناسی آن درشرایط فعلی کشور گفتگویی ترتیب بدهیم و از نظرات او آگاه شویم. وی در این گفتگو به مظلومیت عرصه سیاست گزاری فرهنگی در مجلس اشاره کرد و گفت که مجلس هفتم و هشتم نتوانسته اند طبق انتظارات دراین حوزه عمل کنند. مشروح گفتگوی وحید جلیلی با پایگاه اطلاع رسانی جبهه متحد اصولگریان را درادامه می خوانید:

* بحث ما در ارتباط با مسايل فرهنگي و مجلس است. جبهه متحد اصولگرايان در حال انتخاب نامزد هستند چگونه مي توان به انتخاب نامزدهاي فرهنگي به آنها كمك كرد؟

ضمن تشکر از شما  باید عرض کنم این نکاتی که  ارائه خواهم کرد مخاطبش یک گروه خاص سیاسی مثل جبهه متحد  یا جبهه پایداری  یا  … نیست.   بلکه مخاطب،  بیشتر  رای دهندگان  هستند  تا دوستان گروههای سیاسی. هر چه رای دهندگان  با چشم بازتر و معیارهای دقیق تری  وارد انتخابات  بشوند گروه ها  هم حواسشان را جمع تر خواهند کرد. مشكلي كه هميشه در انتخابات ها داشتيم كه امتداد آن را در مجلس هم مي ديديم اين بوده كه نگاه به انتخابات براساس فراكسيون ها شكل مي گيرد نه بر اساس كميسيون ها كه موجب ناكارآمد شدن مجلس مي شود يعني جريانات و جناح ها با اعلام يكي دو بحث شعاري و كلي مي توانند براي خود فضاسازي كنند و آراء را جمع كنند يعني كانديدا به صرف اين كه به يكي دو سوال جواب مي دهد مورد پسند واقع مي شود در حالي كه نماينده بايد ده ها سوال را پاسخ دهد كه ما ببينيم صلاحيت لازم براي نشستن بر كرسي مجلس را دارد.

* كانديداهايي كه فرهنگي هستند به طور مشخص بايد به چه سوالاتي پاسخ دهند؟

اولا به معنای عام همه كانديداها بايد فرهنگي باشند. شما اگر به مجلس اول به عنوان يكي از مجالس موثر جمهوري اسلامي كه به ايده آل نزديك تر است نگاه كنيد مي بينيد نوع شخصيت هايي كه در مجلس اول حضور دارند شخصيت هاي فرهنگي هستند حتي سياسي ترين آنها. مثلا آدمي مثل شهيد ديالمه درست است از تند و تيزترين نمايندگان سياسي مجلس است اما به شدت فرهنگي و فكري است و ايشان فردي بود كه مباني تئوريك را در اختيار داشت و يك شم اجتهادي در مباحث فكري و فرهنگي داشت. شايد دليل عمده اي كه ما توانستيم امواج نفاق و توطئه اي كه در سال هاي ابتدايي انقلاب وجود داشت را مهار كنيم حضور اين افراد در عرصه سياست بود. يعني آدم هايي كه ابتدائا و اصالتا فرهنگي بودند و به دليل تكاليف انقلابي و ملي شان وارد سياست شده بودند و سياست را هم خوب مي توانستند اداره كنند از خود شهيد بهشتي و مقام معظم رهبري و…، شما بگيريد تا شهيد ديالمه و بسیاری دیگر  استاد دانشگاه و يا استاد حوزه بودند. اين بزرگواران، كارشان قبل از ورود به مجلس، خوراك فكري دادن به نيروهاي انقلاب در همه حوزه ها بود نه در چهار تا تحليل سطح پايين سياسي. پس نكته اول اين است كه كساني كه مي خواهند وارد مجلس شوراي اسلامي شوند بايد با اسلام به عنوان يك منظومه فكري آرماني آشنا باشند و عميقا فرهيخته باشند، اگر اين اتفاق نيفتد تبعات آن را در روند كار مجلس خواهيم ديد.

* در مجلس هفتم كه اصول گراها ليست مي دادند به نوعي اين نگاه بود و مثلا گفتند تركيبي ليست دهيم و گفتند يكسري آدم هاي فرهيخته در عرصه اقتصادي داشته باشيم كه به آقاي نادران و توكلي رسيدند بعد گفتند آدم هاي فرهيخته فرهنگي مثل آقاي حداد عادل، افروغ، مظفر و…. فكر مي كنيد اين همان الگويي است كه شما مدنظر داشتيد؟

الگوي مجلس هفتم عبرت هاي خوبي دارد و بايد تصحيح مي شد يعني عملكرد مجلس هفتم بايد زير ذره بين قرار بگيرد و اگر نقاط قوتي وجود داشت تلاش در جهت تقويت آن باشد و نقاط ضعف آن هم ريشه كن مي شد. متأسفانه ما نيروهايي كه در نگاه اول فرهنگي بودند وقتي وارد مجلس مي شوند متأثر از فضاي عمومي مجلس مي شوند. نكته اولي كه عرض كردم از اين جهت بود كه بايد نگاه فرهنگي بر فضاي عمومي مجلس حاكم باشد وگرنه فرهنگي ها  هم دچار روزمرگي مي شوند و در فضاي سياست زده مجلس از ايفاي نقش درست خود باز مي مانند كه در مجلس هفتم چنين فضايي وجود داشت و به دليل اين كه نگاه كارشناسي دقيقي وجود نداشت كميسيون فرهنگي هم نتوانست چندان موفق عمل كنند و من رصد كردم از همان ابتدا كاملا مشخص بود كه اشكالات اساسي وجود دارد يعني كميسيون فرهنگي را كميسيون ساده اي فرض كرده بودند مثلا براي كميسيون امنيت ملي بالاي صد نفر ثبت نام مي كنند يا كميسيون انرژي متقاضي زيادي دارند ولي كميسيون هايي مثل كميسيون فرهنگي، مهجور و  متروك و مظلوم هستند و نسبت به آن ها خيلي نگاه هاي سطحي وجود دارد.

* برخلاف شما، تصور مي كنم افرادي كه در مجلس به عنوان عناصر فرهنگي، وارد شدند، نظريه پرداز بودند مثل دكتر حداد عادل و دكتر افروغ تا نيروي عملياتي.

اين را قبول ندارم. اتفاقا اين دو نفري كه مثال زديد هم آقاي حداد و هم آقاي افروغ آدم هاي عملياتي بودند. آقاي حداد علاوه بر نظريه پردازي، كسي است كه در خط مقدم فرهنگ سي سال است كه كار مي كند و حداقل از ايشان مدرسه فرهنگ را سراغ دارم يعني آدمي بوده كه معاون وزير آموزش و پرورش بوده و از معاونت آمده، يك مدرسه تأسيس كرده يعني لوازم كار عملياتي كار فرهنگ حداقل در يك حوزه را مي داند يا آقاي افروغ مدير گروه فرهنگ و تاريخ شبكه يك سيما بوده يعني يك مدير اجرايي عملياتي بوده ولي وقتي وارد عرصه مجلس مي شود فراموش مي كند كه اين قابليت هايي كه دارد؛ در مجلس به چه كار مي آيد. شايد به اين دليل است كه ما اصلا مجلس را نمي شناسیم. البته اين ادعا ممكن است خيلي سنگين باشد ولي به نظر من اين طور است و هنوز كه هنوز است قابليت ها و ظرفيت هاي مجلس درست شناخته نمي شود. مثال مي زنم آقاي حداد شما رئيس كميسيون فرهنگي شديد و قبل از آن هم كه رئيس مجلس بوديد، شما با چه دغدغه اي معاونت وزارت را رها كرديد؟ و دبيرستان درست كرديد؟ و در اوج دوره سازندگي و دوم خرداد در دبيرستان متمركز بوديد تا كادرسازي براي نظام داشته باشيد كه موفقيتهايي نيز داشتيد  حالا كه دستتان باز شده و فضايي فراهم آمده در مجلس، قانوني را وضع كنيد كه  از تأسيس دبيرستان هاي علوم انساني با اين ويژگي ها و استانداردها حمايت هاي ويژه بشود. يعني آقاي حداد مي تواند منشأ صدها دبيرستان علوم انساني حزب اللهي در كشور شود. در آموزش و پرورش ظرفيت هاي حزب اللهي بسيار خوبي داريم اگر حمايت شود(نه حمايت هاي آن چناني) مثلا اگر در اين حوزه كسي تقاضاي دبيرستان كند من زود پاسخ مي دهم يا مثلا موظف هستند كه بخشي از بودجه فرهنگي استان را به تأسيس اين مراکز  اختصاص دهند و…. اين ها نمونه هايي است كه ايشان تجربه كرده و كاملا مي داند كه لوازم آن چيست يا آقاي افروغ وقتي در مجلس مستقر مي شود در حوزه رسانه بايد آسيب شناسي مي كرد به دليل سوابقي كه از او سراغ داريم شما اگر به خاطر داشته باشيد مهمترين دغدغه اي كه داشت كه اگر از ايشان بپرسند كه مهمترين كاري كه در كميسيون فرهنگي انجام داديد چه بوده بگويد «قانون مد» بود كه به هيچ جا هم نرسيد. كه نشان مي دهد ايشان انتزاعي فكر مي كند. خب در عرصه رسانه با شناخت اختيارات مجلس، می شد قوانين و سياست هايي را تصويب كرد كه همين دغدغه هايي كه آقاي افروغ  زیاد از آن صحبت مي كنند مثل نقد؛ در عمل هم به طور خيلي جدي تر در كشور شكل بگيرد. من يك نمونه مثال مي زنم شما نگاه كنيد به فضاي مطبوعاتي كشور، به غیرمنطقی ترین شكل مجوز داده مي شود يعني هركسي كه مي خواهد مجوز بگيرد چه مجوز مجله آشپزي بخواهد بگيرد يا مثلا مجوز براي مجله در حوزه تاريخ انقلاب بگيرد بايد از هزار خم بوروكراسي اداري عبور كند. اخيرا براي همين حوزه تاريخ انقلاب كه ما تماس گرفتيم گفتند ثبت نام هم نكنيد و ثبت نام نمي كنند و اينقدر پرونده مانده كه تا چهار سال ديگر وقت هيئت نظارت پر است. کأنه اصلا تدبيري و برنامه اي پشت  این دستگاه فرهنگي نيست. به راحتي مجلس مي تواند ارشاد را ملزم كند كه با اين گنجينه هاي عظيمي كه در كشور داريم در سال آينده حداقل بايد چهل رسانه در مورد تاريخ انقلاب مجوز داده شود و حمايت کند كه شكل بگيرد لازم هم نيست دولت كاري كند فقط مجوز را زودتر صادر كند. يعني با يك نيش قلم مي توان اين قواره قناس  رسانه ای را تا حدی  اصلاح كرد.

اگر نگاه عملياتي وجود داشته باشد و دوستان اگر وارد مجلس مي شوند فكر نكنند كه كرسي نظريه پردازي و فضايي است كه صرفا بايد موضع سياسي بگيرندكلي ما كارهاي روي زمين مانده داريم كه با يك نيش قلم مي تواند تحولات جدي در عرصه فرهنگ و رسانه و حداقل در فضاي رسانه اي كه من مي بينم مي تواند ايجاد كند.

* نظرسنجي هايي كه از مردم دريافت كرديم را نگاه مي كنيم  اولويت اول مردم بيكاري است، اولويت دوم آن ها معيشت و تورم، اولويت سوم مسكن و…. با توجه به اين مسئله وقتي با نماينده صحبت مي كنيم مي گويد اولويت مردم اين است و من بايد در اين حوزه تلاش كنم چه ضرورتي دارد كه اصلا من وارد عرصه فرهنگي شوم. اين يك پاسخ هم دارد و آن اينكه  با توجه به اين دغدغه ها آيا اصلا مجوز هست كه اصلا نماينده وارد عرصه فرهنگ نشود؟

تفكيكي كه راجع به حوزه هاي اصلي مسائل كشور انجام مي شود با نگاه علمي اين تفكيك يك مقدار محل خدشه است. مثلا مي گويند:” اقتصاد، سياست، اجتماع، فرهنگ و … ” حتي اگر خود غرب را هم شما نگاه كنيد الان آن نگاه خشك به اقتصاد كنار گذاشته شده مشخصا مثلا در علم اقتصاد  در مكتب نهادگرا مي گويند كه يك نگاه جامعه شناختي باید  به عرصه اقتصاد داشت. ابتدائا اين مكتب در اواخر قرن نوزده و اوايل قرن بيست در آمريكا شكل گرفت ولي الان روز به روز جاي بيشتري در اقتصاد نئوكلاسيك باز مي كند حتي نئوكلاسيك ها تلاش مي كنند كه ايراداتي كه نهادگراها به علم اقتصاد وارد كرده اند را دقيق فهم كنند و اقتصاد نئوكلاسيك را براساس رويكرد نهادي بازسازي كنند. اقتصاد نهادي چه مي گويد،؟‌ مي گويد اصلا چيز مستقلی به نام اقتصاد وجود ندارد، اقتصاد رويه مادی فرهنگ جامعه  است. شما اگر نگاهي به اقتصاد داشته باشيد بيكاري فقط يك مسئله اقتصادي نيست بلكه عميقا يك مسئله فرهنگي هم هست وقتي شما فضاي ذهني نيروي جوان خود را از مصرف گرايي پر كنيد و فضاي فرهنگي اي براي او بسازيد كه فقط به دنبال مصرف باشد نه توليد؛ كار براي او معنایی  جز پول در آوردن  پیدا نمی کند . كه مطمئنا روي فاكتورها و متغيرهاي اقتصادي شما تأثيرات عظيمي خواهد گذاشت. اتفاقا من مي خواهم عرض كنم كه نقطه علاج مشكلات اقتصادي ما از بحث فرهنگي است.

* چطور مي شود اين تاثير را عملي كرد؟

در فضاي اقتصاد حتي اگر با نگاه كاملا كلاسيك نگاه كنيم مي گويند اقتصاد  ایده آل  در  بازار رقابت كامل شکل می گیرد، وقتي ويژگي هاي بازار رقابت كامل را برمي شمارند مي گويند بي شمار بنگاه وجود دارد به علاوه شفافيت اطلاعات. چرا آنها مي گويند بهترين مكانيزم براي تعيين قيمت، بازار است؟ مي گويند مفروض را اين قرار مي دهيم كه در بازار، شفافيت اطلاعات وجود دارد يعني وقتي وارد بازار مي شويد و مي خواهيد از مغازه اي خريد كنيد مغازه دار مي داند كه اگر بخواهد به شما گران تر بفروشد شما از قيمت هاي مغازه هاي ديگر مطلع هستي بنابراين تلاش مي كند خودش را با آنها تراز كند و شما را به سمت خودش جلب كند پس مي بينيد كه سيستم گردش اطلاعات در كشور يكي از مباني اقتصاد  رقابتی و پر رونق است .حالا شما ببينيد در اقتصاد ما چه خبر است! در مناقصات و مزايده ها چه خبر است! من چون در اين يكي دو سال اخير، پروژه هاي فرهنگي را دنبال  می کنم مي بينم كه چقدر فضا رانتي و انحصارگرايانه است و واقعا اگر سيستم آزاد گردش اطلاعات وجود داشت وضع خیلی بهتر بود. در همين دهه فجر به وضعيت تبليغاتي كشور نگاه كنيد كه توسط دستگاه هاي عمومي و شهرداري ها و….، ميلياردها تومان صرف پوستر و بنر خواهد شد. شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي بعد از سي سال برگزاري مراسم چرا اينقدر ناكارآمد است؟ چرا بنرها و پوسترهايش هنوز از زيبايي شناسي دهه شصت فراتر نرفته در حالي كه اين همه گرافيست حزب اللهي داريم؟ چون اصلا مدیریتش  به ذهنش خطور نمي كند كه فراخوان عام بدهم. به اين ترتيب چه اتفاقي مي افتد؟ شما مي بينيد كه كلي نيروي كار تواناي كارآمد درجه يك ايجاد شده است ولي به دليل اين كه گردش آزاد اطلاعات وجود ندارد بيكار مي مانند ولي در كنار آن، پسرخاله آقاي فلاني كه مثلا فقط دو روز با فتوشاپ كار كرده به راحتي  مهم  ترین بيلبوردهاي  تبلیغاتی نظام را طراحي می كند.

* بدون شك در شرايط جديد و شرايط جهاني شدن با يك فرصت سوزي مواجهيم. من كاملا حرف شما را قبول دارم كه ريشه بسياري از اين مشكلات اقتصادي عرصه فرهنگي است و گرايشات نظري هم عمدتا در عرصه اقتصادي گرايشات چند رشته اي هستند و رويكردهايشان چند رشته اي است. شما دليل مغفول ماندن اين مسئله را مخصوصا در اين چند دوره مجلس چه مي دانيد؟ آيا فضاي سياست زده مجلس نيست؟ معمولا اين شكلي است كه با نگاه سطحي اولين چيزي كه به چشم مي آيد نمايندگان هدف قرار مي دهند.

بسیاری  ناكارآمدي هایی  كه در مجلس وجود دارد ريشه در انتخابات دارد. يعني هر فسادي، هر ناكارآمدي اي كه در سازوكارها و مكانيزم هاي انتخاباتي ما وارد شود به طور مضاعف در مجلس بازتوليد مي شود. يعني رفتار نماينده در مجلس، امتداد رفتار او در دوران رقابت انتخابات است. مجلس عرصه اي است كه در آن با چهارتا شعار رأي مي آورند و  هيچ وقت وارد مبحث تخصصي و جدي نمي شود. وقتي نماينده اي با فريادكشيدن رأي بياورد در تمام چهارسالي كه در مجلس است دغدغه اين را ندارد كه مثلا در انتخابات بعدي رأي مي آورم يا نمي آورم و عملكرد و كارنامه من را كسي خواهد خواست مي گويد نزديك انتخابات بعدي هم شد يك بازي سياسي جديد راه مي اندازم و شرايطي را به وجود مي آورم كه ملت نتوانند در شرايط عادي رأي دهند و آن چنان هیجان  آن ها را فرا بگيرد كه هركسي من گفتم قبول كنند. اين سيستم مجلس را فاسد مي كند به دليل اين كه آدم هاي توانا گاهي اوقات اصلا وارد گردونه انتخابات نمي شوند آن هايي هم كه وارد اين فضا مي شوند ممكن است توانايي هاي خوبي داشته باشند ولي هيچ وقت كسي از آن ها سوال نمي كند. مثلا من چند وقت قبل از آقاي كوچك زاده پرسيدم شما چه دكترايي داريد؟ گفت من دكترای  کشاورزی  با گرایش  آبياري دارم. گفتم در بحث آبياري حرف تخصصی  نداريد؟ گفت: باور كن كلي حرف دارم ولي همه از ما حرف هاي سياسي مي خواهند. گفتم در حوزه آبياري شما نقدي به سیاست های دوره سازندگي نداريد؟ گفت من اصلا با سدسازي مخالفم نه علمي است و نه كارشناسي و…. و یک تحلیل مفصل  و تخصصی  و کاملا کارشناسی  در  آن حوزه ارائه کرد که اتفاقا در سیاست گذاری و برنامه ریزی هم خیلی به کار  می آمد و آدم هاي متعدد ديگري كه حتي همين الان در مجلس داريم مي بينيم كه فضاسازي در مجلس به سمتي مي رود كه حتي اين ها هم نمي توانند از تخصص هاي خودشان استفاده كنند.

لازمه اين كار اين است كه كساني كه مي خواهند فضاي انتخابات را شكل دهند، لااقل به اندازه بحث های سیاسی به بحث های تخصص  هم توجه کنند.

* يك بحث علاوه بر فضاي عمومي مجلس، فضاي كلي جامعه هم هست. ارزش هاي فرهنگي كه در بافت جامعه نهادينه شده اگر واقعا ارزش هايي باشد كه جزء ارزش هاي ناب باشد كه دغدغه عموم مردم هم باشد نماينده اي اگر بيايد و فضاي هيجاني ايجاد كند قطعا با استقبال مواجه نمي شود. بحث من اين است كه ما بايد با نگاه آسيب شناسانه بايد اين فضاي انتخابات را درست كنيم يا بايد يك نگاه كلي و دقيق تر به كل عرصه اجتماعي داشته باشيم؟ نكته ديگر اينكه از چه نهادي و از كجا بايد براي اصلاح كار را شروع كنيم.

به نظرم يكي از اولويت هاي مهم كشور، اصلاح فضاي رسانه اي كشور است. در نقدي هم كه به دولت نهم در ايام فتنه گفتم اين بود كه يكي از مهمترين خطاهايي كه آقاي احمدي ن‍ژاد داشت اين بود كه عدالت را در همه حوزه ها مطرح كرد ولي هيچ برنامه اي براي  عدالت در حوزه رسانه نداشت .به نظر من يكي از اولويت هاي اساسي كشور، عدالت رسانه اي است و تا اين عدالت برقرار نشود بسياري از مشكلات ديگر اصلا طرح نمي شود كه بخواهد حل شود. تا زماني كه رسانه ها اينقدر قواره هاي قناس  داشته باشند و تا زماني كه اين قدر ضرائب بين آن ها اشتباه تقسيم شده باشد و همه در خدمت جناح هاي سياسي و قدرت هاي اقتصادي باشند و نسبتي با مشكلات واقعي كشور نداشته باشند به نظر مي رسد، در، برروي همين پاشنه خواهد چرخيد.

كميسيون فرهنگي به طور مثال مي تواند يك آسيب شناسي ارائه دهد كه چرا در جمهوري اسلامي بايد صد روزنامه در روز منتشر شود كه از اين صدتا سي چهل روزنامه راجع به فوتبال است و يك روزنامه مثلا راجع به جنبش علمي نداريم با اين كه كل ليگ يك و دو ما نهايتا دو هزار بازيكن هستند و شما مي بينيد براي اين تعداد بازيكن، سي چهل روزنامه منتشر مي شود كه اين نشان دهنده قناس بودن رسانه ها و نفهمي مديريت فرهنگي ماست. چرا ما يك روزنامه راجع به فضاي علمي كشور نداريم؟ بنده به عنوان يك روزنامه نگار ادعا مي كنم كه روزنامه علمي به شدت از ارزش هاي خبري هم برخوردار است و اين را بارها گفته ام الان در عرصه علم؛ ارزش خبري درگیری  و فراگیری را در عالي ترين حد داريم كه دانشمند ما را مي كشند، يعني غرب به شدت با شما درگير است. چطور درگيري يك بازيكن با مربي مي تواند تيتر يك ده تا روزنامه باشد ولي درگيري علمي هزاران نفر از پژوهشگران ما با يك قدرت استكباري نمي تواند تيتر شود و جذابيت داشته باشد؟ من ادعاي حرفه اي مي كنم. از لحاظ تقسيم بندي حوزه هاي رسانه اي به شدت تبعيض و ظلم در فضاي رسانه اي حاكم است و بسياري از حوزه ها در فضاي رسانه اي ظهوري ندارند. يكي ديگر از اين ناعدالتي ها اقليمي است چرا از صد روزنامه اي كه در كشور منتشر مي شود نودو هفتاي آن در تهران است؟ آيا اصفهان و تبريز و شيراز نمي توانند روزنامه سراسري منتشر كنند؟ مطمئنا مي توانند.

* بحثي كه من فكر مي كنم مغفول مانده و دست كم گرفته شده فضاي مجازي است كه تبعات خاصي را هم بر جامعه ايران داشته. از نظر شما با ضعف سياستگذاري كلي در اين حوزه مواجه نيستيم؟

اينترنت يكي از آسانترين عرصه هايي است كه انقلاب اسلامي مي توانسته در آن جولان بدهد. چون بحثمان راجع به مجلس است از اين زاويه بحث را عرض مي كنم. مجلس سه چهار كاركرد دارد، يكي كاركرد فضاسازي است همين نطق هاي پيش از دستور، موضع گيري ها، مصاحبه هاي نمايندگان و… كه فضاي كشور را تحت تأثير قرار مي دهد و اذهان را متوجه مي كند و خيلي از منابع اين طور تخصيص پيدا مي كند. يكي ديگر قانونگذاري است،  می توانند قوانين مشخصي بگذارند كه اين پول در اين جا خرج شود و اين پول در اين جا. يكي ديگر از كاركردهاي مجلس، نظارت است، دقيق مي توانند نظارت كنند كه شما چه كار كرديد؟ چرا اين جا اين كار را انجام داديد، تحقيق و تفحص و استيضاح و سوال  كنند و… .

در قضيه اينترنت شما هزاران سايت دولتي داريد كه اگر از اين ها تحقيق و تفحصي صورت بگيرد يك مثال ميزنم كه موضوع روشن تر شود. سازمان فرهنگ و ارتباطات يكي از بي خاصيت ترين و مفلوك ترين و ناكارآمدترين و تنبل ترين دستگاه هاي دولتي طول تاريخ جهان است. اولا اينها بايد برنامه ريزي مي كردند كه بيداي اسلامي رخ دهد كه اين كار را نكردند و حالا يكسال است كه اين اتفاق افتاده، عرضه ندارند از اين فرصت و رزق لايحتسب جمهوري اسلامي حتي استفاده كنند! شما سايت هاي اين سازمان را ببينيد فكر مي كنم در بيش از 120 كشور نمايندگي فرهنگي داريم و همه سايت دارند و اکثرا  خالي بندي است . سايت اصلي فرهنگ و ارتباطات را شما نگاه كنيد اکثر  لينك هايش خالي است!‌ خب مجلس به راحتي مي تواند اين ها را موظف كند كه  حداقل سايت اينترنتي شما بايد به طور فعال برخورد كند.

 *اين ها از زاويه نظارت است؟

هم نظارت و هم قانونگذاري. يعني موظف كنند. اگر مجلس آسيب شناسي درستي داشته باشد متوجه مي شود كه مشكل عمده ما اين است كه در توليد محتوا، توازن بهم خورده يعني از آن طرف ماهواره ها و سايت هاي اينترنتي و سايت ها و… توليد محتوا مي كنند و از اين طرف ما كم آورده ايم. در حالي كه به شدت قابليت اين را داريد كه توليد محتوا را صد برابر كنيد. اين پروژه اي بوده كه من خودم پيگيري كردم و به نتيجه نرسيد اين جا مي گويم. مشكلي كه ما در فضاي رسانه و هنر داريم فقر مضمون است. الان كار به جايي رسيده كه سينماي ايران از فيلمفارسي هاي قبل از انقلاب كپي مي كند. چندي پيش در برنامه هفت تلويزيون، گزارش مفصلي پخش شد راجع به فيلمي كه داشت ساخته مي شد و مي گفت من دارم يكي از فيلم هاي دهه چهل يا پنجاه را بازسازي مي كنم! اين فقر مضمون را چطور مي توان برطرف كرد؟ ببينيد سالانه در ايران چند نفر بازنشسته  مي شوند؟ دستگاه هارا موظف كنند كه كسي كه بعد از سي سال بازنشست مي شود 29 سال و يازده ماه در خدمت مجموعه خودش بوده يك ماه يا شش ماه آخر خدمتش در خدمت روابط عمومي آن جا قرار بگيرد و موظف باشد كه خاطرات خودش را بنويسد يا بازگو كند. به اين ترتيب شما خواهيد ديد كه چقدر بركات دارد. مثلا يك آبدارچي كه سي سال خدمت كرده مطمئنا يك ساعت حرف حساب براي گفتن دارد. چه راجع به ريزه كاري هاي آبدارچي گري و چه خاطره، سالي هزارتا آبدارچي بازنشست مي شوند يعني هزارساعت توليد محتوا راجع به آبدارچي گري! هم به درد  دانشکده های هتل داری شما می خورد  هم به درد سینماگر ها  و داستان نویس های شما و …؛ چه خاطراتي دارد و چند جور مدير ديده و چه ماجراهایی  در ذهن دارد و…. . الان شما مي بينيد طرف 25 سال مدير كل بوده و بازنشست شده يك صفحه كاغذ از تجربیات  اين مدير وجود ندارد! اين مسئله را مجلس به راحتي مي تواند محقق كند و حتي مي تواند اهرم تشويقي بگذارد مثلا بگويد هركسي خاطراتش را بنويسد يك سال زودتر بازنشست مي شود حالا مجلس يك دفعه در آموزش و پرورش  براي بحث اشتغال گفت پنج سال شما را زودتر بازنشست مي كنيم بدون هيچ مابه ازايي! خب به راحتي مي توان گفت كه شما را در صورتي زودتر بازنشست مي كنيم كه ده صفحه خاطراتت را بنويسي و نكاتت را بگويي. شما وقتي در مقياس ملي نگاه كنيد مي بينيد كه ميليون ها صفحه توليد محتوا شد كه به درد مي خورد. يك نمونه ديگر مثال بزنم، در آمريكا روزي وجود دارد به نام روز ملي شنيدن! در اين روز هركسي سراغ يك نفري كه از او بزرگتر است  می رود يكساعت صحبت مي كند و خاطرات او را ضبط مي كند و عين آن فايل را روي اينترنت مي گذارد. به این ترتیب در یک دوره زمانی  نه چندان طولانی، دهها هزار ساعت تولید محتوا می شود.

اگر نگاه حكومتي وجود داشته باشد و ابزارهاي حكومتي و قانونگذاري را دقيق بشناسند مي توان بدون يك ريال هزينه هم ايجاد اشتغال كنند، هم توليد محتوا كنند و متأسفانه طرف از روزي که وارد مجلس مي شود به دنبال اين فراكسيون آن فراكسيون است…

يكي ديگر از كارهايي كه مي تواند مجلس انجام دهد اين است كه شاخص را روي مديريت فرهنگي ببرد. چطور مي تواند قانون بی منطق و  به یک معنا ابلهانه  شرط  فوق ليسانس را براي مجلس تصويب كند، به قول دكتر شريعتي پاي هر قرارداد استعماري در اين كشور را يك دكتر يا مهندس امضا كرده! با اين كار يعني يك دفعه سي ميليون نفر را از كانديد شدن در مجلس محروم مي كنيم به صرف يك كاغذ پاره اي به نام فوق ليسانس. چند تا فوق ليسانس و دكتر به شما نشان دهم كه قدرت تشخيص ندارند، پياده ترين آدم ها در حوزه غيرتخصصي خودشان هستند، ساده انديش ترين نفرات در حوزه سياسي هستند، ببخشيد ولي كاري كه مجلس كرد خيلي ابلهانه بود يعني بعد از  سال 88 كه  جمع کثیری  از نخبگان هم رذالت و هم كج فهمي شان را نشان دادند اين قانون تصويب شد! فضاي جنبش سبز چي بود؟ چرا آقاي موسوي را توهم برداشت چون جماعت نخبگاني اطرافش بودند، در دوره اي كه نخبگان بدترين امتحان را دادند مجلس به آن ها مدال افتخار داد و بهترين امتيازات و پاداش ها را به آن ها داد يعني كأنه مجلس براي فتنه هاي آينده برنامه ريزي مي كند! پابرهنه ها وارد صحنه شدند و فتنه را خاموش كردند و آن چيزي كه آقا گفت، بصيرت بود. خواص در اين قصه صفر گرفتند و عوام بيست گرفتند و مجلس صدوهشتاد درجه خلاف آن را عمل كرد.

در حالی که مجلس آنجایی که باید استاندارد درست بگذارد را رها کرده و در دستگاهها  به راحتی  بی صلاحیت ترین آدم ها منع قانونی  برای به عهده گرفتن  بسیاری  پست های مهم ندارند.

همين سازمان فرهنگ و ارتباطات؛ مجلس قانون بگذارد اين 120 رايزني كه دارد به اضافه كارشناساني كه دارد جمعا سيصد نفر مي شوند واقعا ما سيصد آدم فرهنگي در كشور نداريم كه حاضر باشند خارج از كشور بروند و كار فرهنگي درست انجام دهد؟

* مجلس در واقع شاخص هاي اين ها را بايد تعيين كند

بله بگويد كسي كه مي خواهد رايزن فرهنگي شود بايد اين ويژگي ها را داشته باشد نه اين كه طرف نه فرهنگ ايران را مي شناسد و نه چيزي از مباني جمهوري اسلامي. خداشاهد است اين 120 رايزن را جمع كنيد و من يك امتحان خيلي ساده فرهنگي بگيرم اكثريت اين ها از بيست ده نخواهند گرفت. شك ندارم و با بسياري از اين افراد صحبت كردم. يعني طرف رفته فلان كشور آسياي ميانه يا اروپا يا غيره نه زبان آن جا را مي شناسد و نه كوچكترين اطلاعاتي راجع به آن كشور دارد فقط آن جا نشسته و ماهي چندهزار دلار مي گيرد و جيبش را پر مي كند و برمي گردد. حسين جعفريان  از شاعران كشور تعريف مي كرد يك شب ميهمان يكي از رايزن هاي فرهنگي بودم. اين رايزن فرهنگي به من گفت كه آقاي بيدل دهلوي را اگر دعوت كنيد من همه پولش را مي دهم! از اين دست خاطرات من زياد شنيدم. از مسعود شجاعي طباطبايي كه اين همه كشورهاي دنيا را رفته بشنويد كه رايزن هاي فرهنگي ما چه تيپي هستند. يعني ضعيف ترين مديران فرهنگي را در گلوگاه ها قرار داديم، خب مجلس كه هرسال ميلياردها تومان به اين دستگاه بودجه مي دهد بايد نظارت داشته باشد و بايد تيمي را تشكيل دهد كه هركسي خواست رايزن فرهنگي شود اين هيئت مستشاري از اين افراد امتحان بگيرد و براي گزينش افراد نخبه اي مثل آقاي حدادعادل و فلاني و فلاني باشند كه افرادي هستند كه هم كار عملياتي كرده اند و هم نظريه پرداز هستند. نه اين كه صرف رفاقت با فلاني مي بينيد پانزده سال رايزن فرهنگي است. هیچ کار مهمی نكرده. تعيين شاخص ها و استاندارها براي مسئوليت هاي فرهنگي كاري است كه كاملا در حيطه اختيارات و نظارت مجلس است كه اگر همين نكته را مجلس جدي بگيرد خيلي از مشكلات مملكت حل مي شود.

تگ های مطلب :
دسته بندی : عمومی
به اشتراک بگذارید : | | |