شما اینجا هستید   |

    عمومی : از لس‌آنجلس تا تهرانجلس تلاش کرد تا انتخابات سرد باشد|گفت‌وگو با “خبرنامه دانشجویان ایران”

ملت وقتی می‌بینند جریان‌های نخبگی و روشنفکری که باید نماینده هویت؛ فرهنگ و خواسته‌های مردم باشند، اين عرصه را ترک کرده‌اند و حتی به ضد خودشان تبدیل شده‌اند و به سپاه دشمن پيوسته اند، خودشان از تنها تریبونی که می‌توانند هویت و خواسته‌هایشان را فریاد بزنند استفاده می‌کنند و این تریبون انتخابات است.

جلیلی مهم ترين پيام انتخابات نهم را “استقلال خواهي ” دانسته و می گوید: ملت دست رد به سينه جرياني زدند كه گفتمانش آزادي منهاي استقلال بود و حاضر شد با بيگانه عليه نظام ائتلاف كند. اكنون ديگر رسما و صراحتا شعار آزادي منهاي استقلال و منهاي عدالت از سوي مردم نفي شده است اما باید دقیقا توجه داشت که آزادی همراه با استقلال و عدالت همواره و هنوز یکی از شعارها و اصول اساسی مردم است و استراتژي نظام بايد تبيين آزادي در چارچوب استقلال و عدالت و نهادينه كردن آن باشد.

وی معتقد است: هر چه نزدیکی استکبار داخلی و جهانی بیشتر می شود و نخبگان خائن پیوندهای بیشتر و علنی تری با بیگانگان پیدا می کنند پیوند مردم با ولایت فقیه مستحکم تر می شود و هر چه پیوند عمیق رهبری دینی و جمهور مردم آشکارتر می شود ریزش نخبگان خائن از نظام و یاسشان از سهم گیری هم بیشتر می شود.

جلیلی که معتقد است این انتخابات یک جنگ احزاب بود كه به نفع ملت تمام شد و احزاب آن سوي خندق شكست بسيار سختي خوردند، می گوید: هیچ لیستی در این انتخابات نمی‌تواند اعلام کند که اول است.

متن این گفت‌وگوی تفصیلی “خبرنامه دانشجویان ایران” با وحید جلیلی درذیل می آید:

*تحلیل شما حضور کم سابقه مردم در انتخابات مجلس همزمان با افزایش فشارها چیست؟

انتخابات نهم مجلس شايد بيش از هر مفهوم ديگري “استقلال” خواهي ملت را تثبيت كرد و به جرياني كه گفتمانش آزادي منهاي استقلال  و عدالت بود “نه” بزرگي گفت.

مردم ولايت فقيه را محور  هويت ملي خودشان ديدند و در برابر ائتلاف اشرافيت  داخلي و  استكبار خارجي با رهبري يكي شدند و  صریحا از استقلالشان دفاع كردند.

همواره یکی از تهمت هایی که به ولایت فقیه میزدند این بود که نوعی اریستوکراسی و حکومت یک طبقه یا قشر خاص بر توده هاست ولی در 2 انتخابات اخیر معلوم شد که ولایت فقیه مهمترین مدافع حقوق عامه و خواسته جمهور مردم در برابر اشراف و جريانهاي نخبگاني است و نقش ولايت فقيه در دفاع و حفاظت از مردم سالاري در برابر اريستوكراسي مطلوب باندها و طبقات نخبگاني اثبات شد.

كلا در دو انتخابات ریاست جمهوری دهم و مجلس نهم، گام های بلندی به سمت ظاهر شدن ماهیت مردمی جمهوری اسلامی برداشته شد و نظام، ابعاد جمهوریتی و تقابل با نگاه‌های اشرافی را؛ آشکارتر کرد.

ما متأسفانه با بی‌اعتنایی به رویکرد حکیمانه امام از جمهوریت نظام غفلت كرده ايم و این موجب شده که غربزده ها تبیین مسئله مردمسالاری را در کشور به دست بگیرند و با توجه به اینکه جریانات  نخبگانی غرب زده در ایران همواره در 100سال اخیر یک اقلیت مطلق و در تضاد با اکثریت مردم بوده اند، معلوم است وقتی که یک اقلیت بخواهد تبيين تئوريك  حق اکثریت را به عهده بگیرد، چه پارادوکسی در فضای فکری، فرهنگی و رسانه‌ای کشور به وجود می‌آید! متأسفانه یک عده با نگاه‌های متحجرانه و بی‌بصیرتی موجب شدند که اینها  بتوانند در میدانی که هیچ مزیت نسبی در آن ندارند، چالشی   قلابي و مصنوعي را در حوزه‌های نرم افزاری و فکری برای انقلاب و جمهوری اسلامی به وجود بیاورند.

 در حالی که امروز “اشرافیت”به ویژگی‌ اصلی جریانات نخبگانی و روشن فکری تبدیل شده است و این ویژگی  در دو انتخابات اخیر به طور کامل آشکار شد و تعریف دقیقی از جریان روشن فکری در ایران به دست داد. چون همواره در بین اهل نظر بحث بود که تعریف روشن فکری در ایران چیست؟ معیار روشن فکری چیست؟ داشتن مشاغل فرهنگی است؟ قائل شدن به رسالت اجتماعی برای خود است؟ کمک به تبیین حقایق و گسترش آگاهی در جامعه است؟

اكنون آشکار شده است که  مهمترین ویژگی جریان روشنفکری در ایران، انفعال و تسلیم در برابر غرب و تحقیر ملت و داشته‌های اجتماعی، فرهنگی و تاریخی اوست.

و همين است كه موجب تقابل با عامه مردم مي شود. یعنی امروز برای روشنفکری حتي علم مدرن هم اگر ذيل سلطه و ه‍ژموني غرب نباشد  و بومی شده باشد موضوعيت ندارد.

جمهوری اسلامی در حوزه‌های متعدد و مختلفی، پیشرفت‌های علمی وسیع و خارق‌العاده‌ای به وجود آورده است. اگر هدف ما از مدرن شدن این است که به علم دست پیدا کنیم، جمهوری اسلامی در حد بالایی به این سمت می‌رود ولی می‌بینید که علم موضوعیت و اهمیتی ندارد و در قبال کشتار بزرگترین دانشمندان ایران، جریان روشنفکری واکنشی نشان نمی‌دهد.

مثلا فردی مثل شهید مجید شهریاری که در رده یک علمی جهان قرار دارد و جزء دانشمندان برجسته دنیا است، توسط غربی‌ها در خیابان‌های تهران ترور میشود و جریان روشنفکری یک صدم واکنشی را که نسبت به فلان جایزه غربی به فیلمساز ایرانی نشان می‌دهد نسبت به ترورها نشان نمی‌دهد.

خوب این هم همان غرب است. دو تا که نیست. همان آمریکایی که دانشمندان شما را تحریم و بایکوت و حتی ترور می کند و همان غربی که هنرمندانش در حمایت از زن فاسدی که شوهرش را به قتل رسانده طومار امضا می کنند و ایران را متهم می کنند در برابر ترور دانشمندان ایرانی سیگنال مثبت می فرستند و آنها را تشویق می کنند که بعد از علی محمدی نوبت شهریاری است بعدش رضایی نژاد و بعد روشن و …   همان ها از جعفر پناهی دفاع می کنند و به آن یکی جایزه می دهند و وزارت خارجه یا دفتر رئیس جمهورشان از فلان فیلم ایرانی تجلیل می کنند… .

یکی از روزنامه‌هایی که تریبون جریانات روشنفکری است، دهها یادداشت راجع به همین جایزه اسکار اخیر منتشر کرد، که یک دهم آن را نسبت به ترور شهید شهریاری به عنوان یکی از دانشمندان برجسته جهان نشان نداد. پس توجه به علم و پیشرفت دانش و حتی هنر جزء شاخصه‌های روشنفکری ایران نیست. اثر هنری  معمولا تا تحقیرکننده فرهنگ خودش و مروج انفعال و مرعوبیت نسبت به غرب نباشد، مورد اعتنا قرار نمی‌گیرد حتی اگر مایه‌های هنری خوبی داشته باشد. اگر در همین جشنواره فجر، نوع واکنش و مواجهه جریان روشنفکری را ببینید، کاملا آشکار است که چیزی که برایشان موضوعیت ندارد، هنر است. یعنی اگر در فیلمبرداری، کارگردانی، بازیگری. فيلمنامه فیلمی بهتر از آثار دیگر باشد ولی در خدمت جمهوری اسلامی باشد، بایکوت می‌شود. اما اگر فیلم دیگری نصف  آن قابلیت ها و ظرفیت های هنری  را نداشته باشد اما در خدمت ترویج اباحی‌گری و تحقیر فرهنگ خودی باشد، دهها برابر مورد استقبال قرار می‌گیرد.

به تعبير ديگر ملت همچنان بر شعار “استقلال آزادي جمهوري اسلامي ” پافشاري مي كند ولي اين جريانات اول از همه با “استقلال” مشكل دارند و به چيزي جز اضمحلال در نظم غربي جهان و هضم در دنياي مدرن و پذيرش سلطه  و باختن هویت ایرانی- اسلامی- انقلابی راضي نمي شوند و فقط به دنبال اين هستند كه ببينند غرب به آنها چگونه نگاه مي كند و چه جايگاهي به انها مي دهد. ذوب در غرب اند و به معناي دقيق كلمه ولايت غرب را پذيرفته اند.

چند روز قبل از انتخابات يكي از همين ها را در يكي از مرتفع ترين منبرهاي مدرن جهان بالا ميبرند كه آنجا بگويد:

“ملت ايران به همه تمدن ها حتي انهايي كه صدها هزار نفر از بهترين فرزندانش را با هواپيماهاي فرانسوي و موشك هاي امريكايي و بمب هاي شيميايي و …كشته اند و ميهن پرست ترين دانشمندانش را روز روشن ترور كرده اند هيچ مشكلي ندارد و دو روز بعد ملتي كه اين قدر منفعل و واداده تصوير شده به صحنه مي آيد و صريحا اعلام مي كند كه برخلاف آن نگاه مرعوب و ذوق زده؛ دشمني هاي وحشيانه غرب نسبت به اين ملت را مي بيند و نسبت به آن واكنش فعال نشان مي دهد.”

*این تحلیل یکی از روزنامه های غربی است که هر فردی که تضاد بیشتری داشته باشد، رأی بیشتری می آورد، آیا درست است؟

ملت وقتی می‌بینند جریان‌های نخبگی و روشنفکری که باید نماینده هویت؛ فرهنگ و خواسته‌های مردم باشند، اين عرصه را ترک کرده‌اند و حتی به ضد خودشان تبدیل شده‌اند و به سپاه دشمن پيوسته اند، خودشان از تنها تریبونی که می‌توانند هویت و خواسته‌هایشان را فریاد بزنند استفاده می‌کنند و این تریبون انتخابات است.

هر چقدر که نخبگان و رسانه‌ها برای از بین بردن هویت ملت تلاش بیشتری می‌کنند، احساس مظلومیت و مسئولیت مردم برای نشان دادن هویت خودشان بیشتر می‌شود. مشاهده کردید که رسانه‌های خارجی و داخلی، جریان اشرافی‌گری از “لس‌آنجلس” تا “تهران‌جلس” تا آخرین لحظه، تمام تلاش خود را کردند که انتخابات سرد برگزار شود و آن را ملکوک کنند.

آقای رفسنجانی تا صبح انتخابات به معناي دقيق كلمه ته دل مردم را می خواست خالی کند و حتی لحظه‌ای که رای داد، تهمت های  خود را به دولت و نظام ادامه داد و گفت که امیدوارم آرائ مردم خوانده شود!

حرکت مردم واکنشی نسبت به مجموعه این حرکات و افراد بود. مردم ماهواره‌ها و پمپاژ تبلیغاتی جریان‌ها، از سلطنت‌طلب تا منافق و سبز و قاعد و مذبذب و… را دیدند و در پاسخ یک اقدام تاریخی انجام دادند.

هر چه نزدیکی استکبار داخلی و جهانی بیشتر می شود و نخبگان خائن پیوندهای بیشتر و علنی تری با بیگانگان پیدا می کنند پیوند مردم با ولایت فقیه مستحکم تر می شود و هر چه پیوند عمیق رهبری دینی و جمهور مردم آشکارتر می شود ریزش نخبگان خائن از نظام و یاسشان از سهم گیری هم بیشتر می شود.

در مجموع این انتخابات یک جنگ احزاب بود كه به نفع ملت تمام شد و احزاب آن سوي خندق شكست بسيار سختي خوردند.

*تنها مقام معظم رهبری بودند که در شهریور ماه سال 88 پس از انتخابات ریاست جمهوری و در کرمانشاه، در نماز جمعه 14 بهمن و در نهایت اوج آن در سخنرانی 10 اسفند حرف از حضور گسترده مردم می‌زدند. پیش‌بینی مقام معظم رهبری را مبنی بر حضور گسترده مردم چگونه تحلیل می‌کنید؟

 

نگاه و رویکرد حضرت آقا به انتخابات نهم فقط  با نگاه و پیش‌بینی غربی‌ها متفاوت نبود، بلکه با نگاه بسياري از به اصطلاح خودي ها هم متفاوت بود. به این نکته توجه کنیم؛ چرا این خوش‌بینی که در حضرت آقا هست در ما نیست؟! چرا بعضی از ما وقتی حرف‌های ایشان را مبنی بر حضور گسترده می‌شنیدیم، باور نمی‌کردیم که اتفاق بیفتد. این يك بیماری در مجموعه جریان‌های خودی را نشان می دهد. در زمان حضرت امام هم اینگونه بود. همواره خوش‌بینی که ولی‌فقیه چه حضرت امام و چه حضرت آقا به مردم دارند، ده برابر بسياري از نخبگان  و فعالان ارزشي است.

این مسئله‌ای است که امروز دیگر وقتش رسیده راجع به آن مفصل بحث  شود. چرا هر وقت امام و آقا صحبت می‌کنند، اینقدر به مردم امید، اعتماد و خوش‌بینی دارند، ولی بسیاری از کسانی که ادعای بصیرت و نظریه‌پردازی دارند، در مواضعشان به مردم هیچ ضریبی نمی‌دهند و هیچ وقت اعتماد به توده مردم را توصیه نمی‌کنند، بلکه برعکس بعضی از دوستان تلاش می‌کنند تا به ساختارهای جمهوریتی نظام با نگاه تحقیر بنگرند؛  سعی می‌کنند جمهوریت در مقابل ولایت فقیه کم رنگ جلوه کند. این یک بیماری عمیقی است که باید حتما علاج شود و ریشه‌های عمیق فکری دارد.

اصل ماجرا  به این بر می گردد که اسلامی که آقای خامنه‌ای به آن معتقد است همان اسلامی است که حضرت امام به آن معتقد بود. آقای خامنه‌ای تمام زندگی خود را برای تحقق اسلامی صرف کرده که  از مهمترین ویژگی هايش مردمی  بودن است و هیچگونه جنبه اشرافی‌گری ندارد. ویژگی امام و آقا این است که دچار اشرافیت معرفتی نیستند. نسبت به مردم بسیار خاضع‌اند و این دقیقا یکی از ویژگی هاي  پیامبر است. این دستور خدا هم هست “واخفض جناحك للمومنين”

این به نظرم خیلی مهم است که در فضاهای اجتماعی، حتی پیامبر هم در برابر کسانی که به صحنه می‌آمدند و فداکاری و همراهی می‌کردند، نگاهی آمرانه و مقتدرانه نداشت. دوستي عميق بين ملت و امام دو طرفه است . امام و حضرت آقا در برابر مردم فروتنی دارند و تمام زندگی و فلسفه وجودی خود را به عنوان یک رهبر، خدمت کردن به عامه مردم می‌دانند. این نکته بسیار مهمی است و ملت ایران می‌فهمند اما بسیاری نخبگان نمی‌فهمند. چه نخبگان روشن فکری و چه نخبگان به اصطلاح ارزشی  که باید برای آن فکر اساسی کرد و اگر امام خمینی و حضرت آقا این خوش بینی را نداشتند، شاید اصلاً انقلاب نمی‌کردند و نوع سلوک آنها و مردمی بودن رهبری در انقلاب اسلامی که خود بحث مفصلی می‌طلبد؛ اهمیتش از عدالت رهبری و شجاعت و فقاهت ایشان کمتر نیست و اصلا جزئ جدانشدنی اینهاست .

رهبری؛ رهبر قیام  عدالت خواهانه مردم  است. «لیقومَ الناسُ بالقسط ». آقا خودش را برآیند مجموعه یک ملت مؤمن می‌داند و خود را جدا از مردم نمی‌داند. ایشان چون ذات مردم و مبانی تئوریک انقلاب اسلامی که با همه مبانی تئوریک غربی و شرقی و به اصطلاح مدرن و متحجر متفاوت است، می‌شناسد و چون به آن مبانی معتقد است و می‌داند که آنها حقایق و سنت‌های عالم هستند، بنابراین در سخنرانی‌ها، مبتنی بر آن‌ها و نه مبتنی بر توهمات اشراف ملحد و یا مذهبی،حرف می‌زنند و به همین دلیل پیش‌بینی‌های درستی دارند.

*بر اساس فشارهایی اقتصادی و تورمی که بر مردم وارد می شود، درگیری‌های دولت و مجلس و همچنین بی ثباتی در بازار ارز و سکه در روحیه مردم تاثیر مستقیم داشت و این پیش‌بینی دور از انتظار بود.

به نظرم اتفاقاً خوب بود که در این فضا انتخابات برگزار شد. در انتخابات قبلی نظام را متهم به پرداخت سهام عدالت و سيب زميني و… کردند که مواهب مادی به مردم دادید، به این دلیل ملت در صحنه انتخابات حضور یافتند! از این جهت انتخابات نهم، انتخابات منحصر به فردی است. چون  انتخابات اخیر شاید در بدترین شرایط اقتصادی چند سال اخیر برگزار شد و تورم در آستانه عید و فشاری که روی مردم هست، به وضوح دیده می‌شود. با این حال مردم با این شور و اشتیاق پای صندوق‌های رأی آمدند که این  هم یک تفاوت اساسی بین توده مردم را با روشنفکران و نخبگان نشان می دهد. نخبگان می‌گویند حتی اگر دولتی در مسائل اقتصادی هم رفاه بیاورد و در مسائل علمی هم پیشرفت کند و در توسعه کشور هم موفق شود تا زمانی که در برابر غرب سرسپرده نباشد و ولایت غرب را نپذیرد این‌ها دلشان از نظام راضی نمی شود ولی ملت دقیقاً برعکس هستند و می گویند آن نظامی که هویت و استقلال  ما را حفظ کند، حتی اگر برای ما مشکلاتی داشته باشد، ما پای این نظام ایستاده ایم و در انتخابات دیدید که مردم می‌گفتند ما آمده ایم تا در دهان غرب بزنیم و از انقلابمان و از هویت مستقل مان دفاع کنیم. گرچه شرایط اقتصادی بدی هم در یک مقطع زمانی حکم فرما شود. این به نظرم مهم بود که نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی یک ماهیت مکتبی و آرمانی دارد؛ یعنی ملتی که صدها سال، تحقیر را هم از استبداد داخلی و هم از استعمار خارجی تحمل کرده، این ذخیره تاریخی امروز به کمک ملت آمده و معلوم است که حافظه تاریخی ملت پاک نشده است که بخواهد با یک فشار اقتصادی از این دستاورد عظیم و نظام مستقلی که با شهدايش بدست آورده، بگذرد.

*مشارکت مردم تهران نسبت به انتخابات‌های ادوار مجلس به نوعی جالب و کم سابقه بود، تحلیل شما از آرای مردم چیست؟

با توجه به اینکه در انتخابات ریاست جمهوری در تهران تعداد آراء کاندیدای  مغلوب، بیشتر از کاندیدای  پیروز بود، این میزان مشارکت خیلی معنادار است. صد ها هزار نفر از افرادی که این دوره در تهران رأی دادند، در دوره قبلی به کاندیدای پیروز رأی نداده بودند و جریانات ضد انقلاب کوشیدند آن جمعیت را به نفع خود مصادره کنند و در انتخابات با اعداد و ارقام آشکار شد که چنین چیزی صحت ندارد و حتی کسانی که در انتخابات قبلی به کاندیدای پیروز رأی نداده بودند، اصل نظام را قبول دارند و این موفقیت آشکاری برای نظام بود.

نکته دیگری که وجود دارد در انتخابات اخیر، انتخابات واقعاً شکل انتخابات داشت. یعنی جریان‌های غرب زده در دو دهه تمام تلاش خود را کردند تا انتخابات در ایران به معنای انتخابات برگزار نشود. انتخابات در نظام دموکراتیک یعنی انجام تغییراتی در چارچوب ثوابت نظام. در انتخابات کسی نظام را سرنگون نمی‌کند و کسی نمی‌آید تا مبانی نظام را جابه‌جا کند. مبانی پذیرفته شده است و در چارچوب مبانی با یکدیگر رقابت می کنند. طی 15-10سال گذشته تلاش شده بود انتخابات را به رفراندوم تبدیل کنند؛ یعنی آری یا نه به مهمترین آرمان‌های نظام. تمام تلاش های ضد انقلاب این بود که انتخابات به رفراندوم برای تغییر ثوابت نظام تبدیل شود، در حالی که انتخابات در هیچ کشوری چنین مبنایی ندارد و در رفراندوم است که راجع به ثوابت تصمیم گرفته می‌شود که در ایران هم سه چهار بار برای انتخاب نوع نظام و تدوین قانون اساسی و تصویبش و تغییراتش رفراندوم برگزار شده است.

انتخابات اخیر واقعاً انتخابات بود و ثوابت نظام پذیرفته شده بود و حالا باید بر اساس این ثوابت متغیرهای بهتری را برای پیشرفت جامعه به کار بگیریم. اگر نظام بتواند این فضای آرامش را ادامه بدهد و رقابت سیاسی در جهت تثبیت نظام باشد، بزرگترین موفقیت نظام است که انشالله از این انتخابات شروع شده است. اگر در انتخابات قبلی بعضاً حضور مردم، حضوری هیجانی بود، در این انتخابات حضور عاقلانه تر و آرام تری بود یعنی بر اساس انتخاب آگاهانه در شرایط غیر مضطرب، انجام شد که نشان دهنده ارتقا فرهنگ سیاسی در کشور است؛ یعنی در دو انتخابات اخیر فرهنگ سیاسی جمهوری اسلامی ارتقا ویژه ای پیدا کرد و الگوی جدیدی در رقابت سیاسی به وجود آمد که انتخابات در تهران یکی از جلوه هایش بود و در شهرهای دیگر نیز عناصر مستقل رأی بالایی آوردند و غیر لیستی رأی دادن، نکته جالبی است و هیچ لیستی در این انتخابات نمی‌تواند اعلام کند که اول است و نشان دهنده جلوتر بودن ملت از نخبگان سیاسی خود است و در میان مدت، این فرهنگ و بلوغ سیاسی ملت ما، نخبگان سیاسی را وادار به عملکرد بهتری خواهد کرد .

*همانطور که مشخص شد بیشترین آرا را در تهران کسانی به دست آوردند که سیاسی نیستند و و افراد سیاسی در رتبه ها و جایگاه پایین تری قرار دارند، تحلیلتان از این روند چیست؟

این تعبیر غلطی است، برای مثال آقای حداد عادل از سیاسی‌ترین چهره هاي دو سال اخیر كشور است که در بزنگاه هاي سیاسی که سیاسیون عقب کشیدند و سعی کردند خود را انسان های وجیه المله و صلح کل نشان دهند امثال آقای لاریجانی و …شما می بينيد که آقای حداد به مراتب سیاسی تر عمل کردند.

بهتر است بگوییم کسانی آرای بیشتری کسب کردند که علاوه بر سیاسی بودن، جنبه های اخلاقی-فرهنگی و اجتماعی آن ها را نیز مردم می پسندند یعنی بین سیاست و بقیه حوزه ها، جامع هستند. مناسمش را جامعیت می‌گذارم. آقای حداد عادل هم یک نخبه فرهنگی است و هم یک نخبه سیاسی و هم شجاعت سیاسی دارد. آقای مرتضی آقا تهرانی خود یک جبهه سیاسی تشکیل داده است و کار سیاسی انجام داده است…

بنابراین بهتر است اینطور بگوییم که افرادی هستند که سیاسی‌ هم هستند ولی فقط سیاسی نیستند. این به نظرم یک نکته قابل توجهی است. دقیقا مثل انقلاب اسلامی که اجتماع بین فرد و جمع  است. جمع بین دیانت و سیاست، جمع بین عدالت و معنویت است. هرکسی بتواند این ویژگی ها را بیشتر در خودش بروز دهد یعنی ویژگی های سیاسی و فرهنگی را موفق تر است. انقلاب اسلامی هم یک انقلاب فرهنگی و سیاسی بود، یعنی این ها  را نمی توان از هم تفکیک کرد و این سیگنال خوبی است که ملت می دهد که ما سیاسیونی را می پسندیم که در تراز انقلاب اسلامی باشند، نه سیاسیون غربی. سیاست مدار غربی کسی است که تمام تخصص و ساحات وجودی اش در حوزه بازی های سیاسی خلاصه می شود. سیاستمدار در انقلاب اسلامی باید آدمی جامع تر از یک سیاستمدار  به معنی اخص باشد.

*در مورد جامعیت افرادی که رأی آورده اند نشان دهنده گذشتن مردم از گروه های سیاسی است که یک نمونه اش در رأی دادن مردم به افراد جامع می شود و نمونه دیگرش در عبور از لیستی رأی دادن است، به چه علت بعد از گذشت سی سال از تاریخ انقلاب، نیروهای اجتماعی به نیروهای سیاسی غلبه می کنند ؟

این امر بر حسب سابقه است. چون مجلس اول را هم که نگاه می کنیم، افرادیکه رأی آوردند، افراد سیاسی محض نیستند. از آقای خامنه ای گرفته تا فخرالدین حجازی تا شهید دیالمه و بسیاری از افراد دیگری که در مجلس اول رأی آوردند. این ها یا نظریه پرداز و متفکرند یا خطیب و سخنرانند، و در بحث های علمی و فکری جزو مولدین فکری و تغذیه کنندگان افکار عمومی هستند.

در مجموع ملت دارد این سیگنال را به فضای سیاسی کشور می دهد که باید به  فضای اول انقلاب برگردیم، یعنی ملت شخصیت هایی را می پسندد که مثل اول انقلاب عصاره فضایل ملت باشد، نه اینکه عصاره قبایل سیاسی باشند. این پیامی است که ملت ارائه می کند که باید برگشت به تعاریفی که انقلاب اسلامی دارد.

*بعد از انتخابات مجلس نهم که مردم واقعا سنگ تمام گذاشتند، وظایف نمایندگان مجلس، اولویت های مجلس نهم به چه صورت و چگونه باید باشد؟

همان طور كه عرض كردم به نظرم مهم ترين پيام انتخابات نهم “استقلال خواهي ” بود . ملت دست رد به سينه جرياني زدند كه گفتمانش آزادي منهاي استقلال بود و حاضر شد با بيگانه عليه نظام ائتلاف كند. اكنون ديگر رسما و صراحتا شعار آزادي منهاي استقلال و منهاي عدالت از سوي مردم نفي شده است اما باید دقیقا توجه داشت که آزادی همراه با استقلال و عدالت همواره و هنوز یکی از شعارها و اصول اساسی مردم است و استراتژي نظام بايد تبيين آزادي در چارچوب استقلال و عدالت و نهادينه كردن آن باشد.

اين ملت نشان داده كه لايق بالاترين آزادي ها در مسیر  آرمان هاي خود است و نمي توان انكار كرد كه گروهي با اين مساله موافق نيستند و تفرعن و تبخترشان اجازه نمي دهد كه آزادي امر به معروف و نهي از منكر ؛آزادي انتقاد و نقد جدي درون گفتماني در كشور را بپذيرند.

تبيين و تثبيت اصل مهم آزادي كه از شعارهاي اصلي انقلاب اسلامي است یکی از اولویت های امروز ماست که بخشی از آن مي تواند در چارچوب تصويب قانون  امر به معروف و نهي از منكر كه 32 سال است در مجلس و دولت و قوه قضائيه معطل نگه داشته شده انجام شود .

همچنين بعد از این انتخابات پر معنا زمان آن رسیده که مجموعه کشور تکلیف خود را با جریانات نخبگانی خائن مشخص کند یعنی بعد از صد سال خیانت جریانات نخبگی و اشرافی در حوزه های  فکری، هنری، رسانه‌ای، علمی، دانشگاهی و حوزوی زمان آن رسیده که ملت تکلیف خود را با این قشر  مشخص کند و با آن تصفیه حساب انجام بگیرد. امکان ندارد که یک جریانی صدسال بر سر راه یک ملت قرار بگیرد و همواره درسربزنگاه ها با وحشی ترین دشمنان ملت ائتلاف کند و نه تنها تنبیه نشود بلکه تشویق هم بشود. نمونه اش را در انتخابات ریاست جمهوری اخیر دیدید که جریانات نخبگانی امتحان بدی را پس دادند و در مقابل جمهور مردم و ساز و کارهای دموکراتیک قرار گرفتند ولی مجلس شورای اسلامی در یک اقدام بي منطق  اعلام کرد که می خواهیم دست جمعیت های گسترده‌تری از توده مردم را، از مجلس شورای اسلامی کوتاه کنیم و به نخبگان بدهیم! فقط  شخصی که فوق لیسانس دارد می تواند وارد  مجلس شود! این یک اقدام کاملا غیر استراتژیک و غلطی بود که مجلس نمی دانم با کدام منطق آن را انجام داد. در حالي كه همه ما مي دانيم با اين جو مدرك گرايي كه در آموزش عالي ما رواج دارد اين كاغذ پاره ها در بسياري اوقات نشانه تخصص و سواد نيست. مدرک فوق لیسانس داشتن الزاما نه نشان دهنده تعهد است نه تخصص، دکتر شریعتی می گفت: پای همه قرارداد های استعماری کشور را دکتر مهندس ها امضا کرده اند! اصلا معنا ندارد که چنین امتیاز و تبعیضی را قائل شوند.

مجلس نهم ما از مهم ترین کارهايی که باید انجام دهد این است که یک فکر اساسی، برای مقابله با دیکتاتوری روشنفکری و دیکتاتوری اشراف و نخبگان این کشور انجام دهد. چرا که با رانت هايي  که چه در دوران پهلوی و چه در دوران بیست سال اخیر در اختیار این قشر قرار گرفته، بسیاری از گلوگاه ها و بزنگاههای رسانه ای، فکری و مديريتي  کشور را در دست دارند و باید با آن ها یک برخورد جدی شود.

مثلا در فضای دانشگاهی ثابت شده که  بخش مهمي از بدنه‌ی اساتید علوم انسانی کشور در مقابل ملت هستند و پیاده نظام کینه توز ترین دشمنان ملت یعنی آمریکا و غرب هستند، با این همه ما فقط نشسته ایم و نظاره می کنیم که این ها مدام با آمریکا علیه ملت و کشور ائتلاف می کنند و بزرگترین دروغ ها را می گویند و باز ما در برابر این ها سکوت می کنیم.

بخش مهمي از فضای علوم انسانی کشور بر خلاف فضای علوم فنی و پزشکی که همراهی انقلاب را می کنند و حتی شهید می دهند، در اختیار جریانهای روشن فکری و ضد انقلاب است. اگر واقعا به دموکراسی و مردم سالاری معتقدیم، نباید اجازه بدهیم که اينها گلوگاه ها و بزنگاه‌های کشور و نظام را در دست داشته باشند. بدون هیچ تعارف و ترسی از فضا سازی هايي كه خواهند کرد باید برنامه ای جدی حتی برای تغییر  و تحول و گسترش متون علوم انسانی و نجاتش از این دگماتیسم و دیکتاتوری ایدئولوژیک روشنفکری وجود داشته باشد.  بخشی از علوم انسانی در حال حاضر در ایران هرچیزی هست جز علم.

فضایی به شدت ایدئولو‍ژیک، انحصاری و ضد علم دارد. ایدئولوژیک به معنای منفی‌اش. به معنای آگاهی کاذب، یعنی جوان وقتی به دانشگاه در حوزه علوم انسانی وارد می شود از واقعیت کنده می شود. ذهن او از گزاره هاي  دروغین پر می شود و به جای اینکه فرد با ورود به دانشگاه واقعیت را بهتر ببیند و بهتر تحلیل کند، اتفاقی کاملا برعکس می افتد، از واقعیت جامعه دورتر می شوند. در واقع  بسياري دانشگاه های ما، دانش‌کاه هستند نه دانشگاه، یعنی علناً دانش افراد را کم می کنند و اجازه نمی دهند دانشجویان بسیاری از واقعیات را در جامعه ببینند و این بسیار سؤال برانگیز است که چگونه می شود، عمده اساتید جامعه شناسی دانشگاه تهران، قائل به تقلب در انتخابات بودند و جمعیتی حدود 25میلیون نفر را به راحتی نادیده گرفتند !! در حالی که اسم او جامعه شناس است یعنی کسی که واقعیت جامعه  را بهتر از دیگران می بیند.

علم یعنی چه؟ یعنی مشاهده بیطرفانه و روشمند واقعیت که در دانشگاه های ما به انکار  روشمند واقعیت تبدیل شده است! یک نوع نسبت معکوس بین فضاهای علمی، نخبگانی و هنری ما با انقلاب اسلامی به وجود آمده است یعنی هر چقدر انقلاب اسلامی قدرتمند تر می شود و هرچقدر جمهوری اسلامی در واقعیت دستاوردهای بیشتری را به دست می آورد، انعکاس آن در فضاهای علمی، نخبگانی و هنری کم تر می شود. انکار و بایکوت آن در این فضای علمی و هنری بیشتر می شود! این هاست که بحران های جامعه را به وجود می آورد.

این به نظرم یکی از اولویت های جدی است که باید همانگونه که به سمت سیاست بومی و با هویت حرکت می کنیم، باید علم بومی هم داشته باشیم، علمی که ملت در آن خودش را به رسمیت بشناسد و در برابر دشمنان ملت مرزبندی و هویت داشته باشیم.

اگر حتی نه انقلابی باشیم، نه آرمانگرا ولی قائل به دموکراسی باشیم می بینیم که ملت هویت خود و مرزبندی با دشمن را می خواهد. شاهد این هستیم که در دانشگاه حتی دانشجویان حق ندارند اسم دشمن را بیاورند، در حالیکه اساتید همان دانشگاه را در روز روشن ترور می کند، افراد حق ندارند  بگویند آمریکا دشمن ماست و سریع متهم می شوند به توهم توطئه!!

به فلان استاد علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی یا دانشگاه تهران که همکارش، شهید شهریاری را جلوی چشمش می کشند، کسی جرات ندارد بگوید آمریکا دشمن ماست، چراکه به صد فحش تو را مهمان می کند که تو عقب افتاده هستی، عقل نداری، تحلیل نداری و توهم توطئه داری و …!!

اینها مسائلی نیست که راحت بتوان از آن گذشت و باید فضای نخبگانی، آکادمیک و علمی پالایش شود، البته این هم باید روشمند و قانون مند انجام شود و با رانت خواری نمی شود این کار را پیش برد. با توزیع دکترای مجانی بین آدم های فاقد اصلحیت و این جریانی که متأسفانه در وزارت علوم به راه افتاده است، دشمنان جدید نظام از دل همین حزب الهی هایی بیرون خواهد آمد که بدون ضابطه وارد مقاطع بالای علمی می شوند و این ها درآینده بلای جان نظام خواهند بود.

نسل جديد سعید حجاریان ها و تاج زاده ها و جلايي پورها از دل اين جريانهاي رانتي در آموزش عالي زاييده خواهد شد. بعضي از امثال آن‌ها هم به بهانه این که حزب الهی هستند و باید به هر شکل به فضای دانشگاهی بروند، به این جا رسیدند و مطمئن باشید باید به آن ها تذکر دهیم که راه پالایش جریانات علمی و آکادمیک کشور، راه انداختن فضای رانت خواری در فضای علمی کشور نیست و نمي توانيد بدون ضابطه و با زیر پا گذاشتن ارزش ها بیایید از ارزش ها دفاع کنید.

نباید این اشتباه در جمهوری اسلامی تکرار شود. مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود و یک عده دارند این کار را می کنند. در حالی که هیچ نیازی به این نیست. در حال حاضر تعداد زیادی  دانشجوی حزب اللهی نخبه و درجه یک داریم که می توانند در رقابت علمی با دیگران مدارج علمی را بدست بیاورند.

در بعضی مقاطع این گونه بوده که حزب اللهی بودن مانع بوده و رسما طرف را عليرغم اصلحيت صرفا به خاطر حزب اللهي بودن رد مي كرده اند. همین که شما موانع را بردارید کفایت می کند. بگذارید بچه ها در یک رقابت عادلانه بروند و مدارج علمی را بدست بياورند. در فضای هنری هم باید این اتفاق بیافتد و فقط بحث فضای علمی نیست.

* در چندین انتخابات دیدیم که کمترین بازخورد را در مجلس بعضی روستاها و برخی استان ها داشتند که به طور مثال استان ایلام که همیشه مشارکت در آن بالای 90 درصد است و یامثلا در چند روستا 100 درصد بود ووقتی نماینده ها به مجلس می روند همه آنها درگیر، درگیری های سیاسی می شوند و این دغدغه های اصلی مردم را اصلا پوشش نمی دهند. حالا این اصلاح قوانین که بسیار در آن مشکل داریم و بعد مردم را راضی می کنند با این که یک خیابان را آسفالت کنند و یک گاز کشی کنند با فشار قرار دادن آن وزیر، این بالاخره تا کی می خواهد ادامه داشته باشد و کی می خواهد اصلاح شود؟

چاره اش در ارتباط مستمر با مردم است یعنی پیوند مستمر و متقابل ملت و نماینده ها است که این ارتباط مستمر یک مقدار بر می گردد به سلوک خود این نماینده ای که انتخاب می شود و یک مقدار بیشترش به نظر من بر می گردد به فضاهای میانی از جمله فضاهای رسانه ای. از این جهت گفتم یکی از اولویت های مجلس نهم باید این باشد که فضای نخبگانی را تصحیح کند. چراکه تا آن موقعی که فضای دانشگاهی شما، مسائل واقعی کشور را مطرح نکند، وقتی که فضای رسانه‌ای واقعیت ها را مطرح نکند، زمانی که فضای هنری شما واقعیت ها را مطرح نکند واقعیت ها؛هم  به معنای فرصت ها، ظرفیت ها و قابلیت های عظیمی که این ملت امروز دارد و هم به معنای تهدید ها و آسیب ها و خلاء های که در کشور وجود دارد ؛همچنان دچار چالش های فرساینده بی فرجام خواهیم ماند.

وقتی که فضای نخبگانی اعم از هنری و اندیشه ای و رسانه ای، توهمی باشد، بر اساس اهواء اقشار خاص سامان دهی شود، دستگاه های حکومتی و دولتی هم از این ها متاثر می شوند. یعنی هر روز مثلا 50 روزنامه در کشور منتشر می شود و تیتر های روزنامه ها روی ذهنیت یک نماینده تاثیر گذار است. صدا و سیما روی ذهنیت او تاثیرگذار است. در دانشگاه ها که برای مناظره یا پرسش و پاسخ، دعوت می شوند سوالاتی آنجا مطرح می شود، روی ذهنیت او، روی سلوک او، روی انجام وظایف نمایندگی او تاثیر گذار است که نوعا آن تاثیر منفی است.

تاثیر منفی به این معنا که چون فضای نخبگانی ما اشرافی است، صرفا اهوا و نیازهای اشرافی را منتقل می کنند نه چیزهای واقعی را. بنابراین یکی از مهمترین اتفاقاتی که باید بیفتد این است که به نظرم فضاهای نخبگانی باید یک طراحی مجدد بشود. چرا برای روستایان، یک رسانه روستایی در کشور نداریم؟ سال ها پیش صدا و سیما یک کارهایی را تحت عنوان شبکه روستا شروع کرد ولی اواسطش رها شد، هفته ای یا روزی یکی از شبکه ها یک بخش کوچکی را اختصاص داده بودند به مسائل روستا که همان را هم قطع کردند.

نزدیک یک سوم ملت ایران در روستاها زندگی می کنند. الان ما 16 شبکه تلویزیونی داریم یکی از آنها حتی نیست که لااقل 50 درصدش به روستاییان اختصاص داده شود. فضای نخبگانی، چه فضای فکری و دانشگاهی، چه فضای هنری، چه فضای رسانه ای این ها باید از این قناسی دربیاید و ضرایب در آن درست تقسیم بشود که یکی از جاهایی هم  که می تواند این کار را بکند مجلس است. مجلس می تواند تمرکزی را که در رسانه برای تهران وجود دارد، بشکند و دیگر به هیچ روزنامه ای در تهران مجوز ندهند یا به ازای این که هر روزنامه در تهران مجوز می گیرد، روزنامه ای هم در شهرستان راه بیفتد یا فکر اساسی برای مجلات تخصصی که مسائل روستا ها را مطرح می کنند، انجام شود.

یعنی وزارت ارشاد موظف را موظف كند تا 4سال آینده صد فصلنامه و ماه نامه در مورد مسائل مربوط به روستا مجوز بدهد و حمايت كند تا منتشر شود. آقای وزارت علوم شما موظف هستید که ده رشته برای بررسی مسائل روستا‌ها تأسیس کنید. شما 4 میلیون دانشجو دارید چه دلیلی دارد که در یک سال دهها هزار نفر برای مدیریت صنعتی ثبت نام کنند. از این تعداد هزار نفر می توانند در رشته برای مثال مدیریت روستا تحصیل کنند و یا مسائلی که تا کنون به آن ها پرداخته نشده است، این گونه رشته ها در دنیا وجود دارد و این ها بحث های آرمانی و ایدئولوژیک نیست که بخواهیم  الزاما خودمان آن ها را تولید کنیم و خیلی از این ها را می توان ترجمه کرد.

*شغل اصلی نماینده ها به جای این درگیری های سیاسی چیست؟! که وقتی نماینده وارد مجلس می شود شغل اصلی خود را فراموش می کند و این باید نوعی نظارت باشد، نه باز خواهی و اصلاح قوانینی که به شدت ضعف دارد و نماینده ها درگیر مسائل سیاسی می شوند و شغل خود را فراموش می کنند.

من این را نیز به رسانه ها ارجاع می دهم. وقتی نماینده می بیند که 4 سال هیچ کار واقعی را انجام ندهد و صرفاً با مصاحبه با شبکه و سایت و روزنامه، حضور خود را در فضای سیاسی حفظ کند و ارتقا دهد در این صورت کار اصلی خود را انجام نمی دهد. ما هر چه ملت را آگاه کنیم، مجلس کارآمد تر می شود؛ یعنی هرچه ملت بیشتر متوجه شوند که در بسیاری از عرصه ها قطعاً مجلس از رهبری تأثیرگذار تر است؛ یعنی اختیاراتی  امکاناتی که به طور معمول در دست مجلس است در دست رهبری نیست. گاهی اوقات یک بند قانونی را عوض کردن می‌تواند صدها میلیارد تومان را جابه جا کند.

این به نظرم نکته مهمی است که از آن غفلت شده است. هر چه ما در تبيين امكاناتي که نمایندگان مجلس شورای اسلامی در اختیار دارند بیشتر تلاش کنیم و آگاهی ملت بیشتر شود، آن زمان معطل گذاشتن امکانات از سوی نمایندگان مجلس بیشتر یه چشم می آید و ملت می داند که نماینده می تواند این کار را انجام دهد، ولی انجام نمی دهد. چرا ملت از نماینده خود خواستار ساختن جاده و خواهان گاز کشی است؟ چون می داند این امكان درست يا غلط براي  نماینده  وجود دارد. چون توان را در آن ها می بینند، تقاضا به وجود می آید ولی اگر ببینند توان صد برابر آن را دارند، مثل اینکه نماینده در یک جیبش ده هزار تومان دارد و تو بدانی که در جیب دیگر ده میلیارد دارد،  قاعدتا خواهان ده هزار تومان نمی شوی و سطح توقع بالا می رود.

*رهبری حکم حکومتی دارد!

بله اما رهبری با حکم حکومتی که نمی تواند مملکت را اداره کند، حکم حکومتی برای اداره کلان کشور است و استثنائ است نه قاعده.قاعده  مدیریت کشور با قوه مقننه و مجریه است.

*این که شما گفتید این اختیارات را رهبری ندارد، حرف درستی است؟

بله. من نمي توانم به رهبري ايراد بگيرم كه چرا نان نانواي محل ما خمير است. رهبري كه نبايد بيايد براي من نان درست كند. اختيارات و وظايف رهبري در حوزه ديگري است. و این باید جا بیفتد و یکی از اشکالاتی که ما داریم این است که از ترس این که جایگاه رهبری تضعیف شود، مي خواهيم كل  بار حکومت را و وظايفي كه شرعا و قانونا و عرفا به عهده ديگران است به دوش رهبری بگذاريم و فكر مي كنيم اين به نفع رهبري است كه بگوييم همه اختيارات و امكانات و فرصت هاي نظام در اختيار رهبري است!

نخير آقا! گاه از يك كميسيون مجلس كارهايي بر مي آيد كه رهبري وقت و فرصت و امكان و مسئوليتش را ندارد و اگر يك مجلس كارامد و دلسوز داشته باشيم مي تواند خيلي بيش از آنچه تا كنون اتفاق افتاده مملكت را پيش ببرد. در بسياري از مسائل اگر مجلس وظيفه اش را درست انجام بدهد اصلا نيازي به ورود جزئی رهبري نخواهد بود.

*بحث حضور آقای خاتمی در انتخابات که به نوعی خودشان بحث تحریم را مطرح کردند، این که حضور کم رنگ باشد و خواهان این بودند که فضای انتخاباتی در کشور ایجاد نشود را رسانه های ایشان انجام دادند و خود با وجود این همه هزینه ای که با شرکت در انتخابات برایش پیش بینی می شد، شرکت کرد که این پیش بینی تحقق یافت، تحلیل شما از حضور آقای خاتمی در انتخابات مجلس نهم چیست؟

الان 50درصد بحث های بعد  انتخابات این است که این آقا چرا در انتخابات شرکت کرده كه این به نظر بنده بی‌بصیرتی عناصر رسانه های ما را نشان می دهد. از طرفی نشانگر هوشمندی دشمنان است که به این وسیله مارا سرکار می گذارند. سایت های حزب اللهی لحظه به لحظه گزارش می دهند. اصلا این مسئله  ارزش اینقدر اهمیت و توجه را ندارد.

*درباره سیستم های لولومحور که گفتید، اینکه به مردم می گویند از ترس براندازها به ما رای دهید. شما فرمودید اینها خودشان برانداز هستند.

این تعبیر امیرالمومنین است. ایشان براندازی حکومت ها را تحلیل می کنند و می فرمایند: یک حکومت از چهار طریق دچار فروریزی می شود(تضییع الاصول و التمسک بالفروع و تقدیم الاراذل و تاخیرالافاضل)، التمسک با الفروع و تضییع الاصول، یعنی اشتباه کردن جای اصل و فرع. وقتی مسائل اصلی را به حاشیه بیاوریم، فرعی ها را اصلی کنیم. دو مورد دیگر ” تقدیم الاراذل و تأخیر الافاضل “. آدم های اصلح را خانه نشین کنیم و به افراد بی صلاحیت مسئولیت بدهیم.

 این به ادبار الدولیعنی سرنگونی می انجامد. جریاناتی که مسیرشان به سمت انتخاب اصلح نیست جریان برانداز  و تأخیر الافاضل محسوب می شوند. ما برای همه پست ها چه ریاست جمهوری، چه مجلس شورای اسلامی، شوراها، خبرگان و رهبری باید ببینیم صلاحیت واقعی را چه کسی در مرتبه بالاتر دارد. این باید معیار انتخاب باشد.

باندها و گروه هایی که این اصل، اصل اولشان نیست و سرسپردگی و کار باندی در درجه اول برایشان قرار دارد، جریان برانداز محسوب می شوند.

تگ های مطلب :
دسته بندی : عمومی
به اشتراک بگذارید : | | |