در حاشیه مرخصی های غیر استحقاقی
يكي از دوستان گله ميكرد كه در شمارة قبلي سوره چيزي راجع به انتخابات نگفته بوديد. نميدانم اين شماره كه كار تحريريهاش حدود 2 هفته قبل از انتخابات تمام شده كي به دست خوانندگان خواهد رسيد.
ولي خوشبختانه آنچه ميخواهم بنويسم ربط زيادي با اينكه چه كسي رئيس جمهور ميشود يا بايد بشود ندارد. اين سرمقاله را نه براي بيست و هفتم كه براي بيست و هشتم مينويسم. روزي كه نتايج اعلام شده و هياهو و هيجان نتيجه فرو نشسته؛ عدهاي سرمست پيروزياند و گروهي افسردگي گرفتهاند و بقيه بيتفاوت، مأيوس يا اميدوارند.
حتي اگر انتخابات به دور دوم هم بكشد تاريخ مصرف اين نوشته نهتنها تمام نميشود كه آغاز خواهد شد!
٭٭٭
آيا ميشود در مورد انتخابات چيزي نوشت كه به نتيجة آن ربطي نداشته باشد؟
شايد هم ميخواهيم با يك پز بيطرفانه دست آخر كانديداي خودمان را بهطور غير مستقيم تبليغ كنيم؟ يا زير آب كسي را كه از قيافهاش خوشمان نميآيد بزنيم؟
٭٭٭
«در اين برهة حسّاس!» چه بايد گفت؟
بسياري از دوستان را هيجان نتيجه آنچنان به كام كشيده كه بعيد است از قعر چاه سياستزدگي بتوانند نگاهي به ماه آرمانگرايي بياندازند.
اما بالاخره آرمانگرايي هم بايد تكليفش را با سياست روشن كند يا نه؟
بيش از اين مقدمهچيني نكنيم
٭٭٭
نتيجه، انتخابات نهم رياست جمهوري چه تأثيري بر آرمانگرايي ديني خواهد گذاشت؟
1. اگر بعضيها رأي بياورند تاريخ مصرف آرمانگرايان حزباللهي تمديد خواهد شد چرا كه براي مقابله با جريانهاي مروج ليبراليسم و كاپيتاليسم و سكولاريسم و غيره بالاخره كساني بايد باشند كه هر از چندي بيانيه بدهند، تحصن كنند، تظاهرات كنند، يادداشت و سرمقاله بنويسند و آرمانهاي انقلاب اسلامي را كه در تضاد با عملكردها و راهبردهاي دولت است فرياد كنند و زمينه را براي ورود عناصر و نيروهاي سياسي مخالف دولت آماده سازند.
2. و اما اگر گروه دومي قوة مجريه و دهها ميليارد دلار درآمد و دهها هزار پست و جايگاه سازمانياش را به چنگ بياورد شايد برگرديم به سالها پيش. يعني زماني كه قدرت در دستان كساني قرار گرفت كه يكي از مهمترين خاطرههاي مردم از آنها سخنرانيهاي عدالت اجتماعي بود. در اين دوره حزباللهيها بايد سكوت ميكردند و تماشا و تشويق و تا بياييم و هشيار بشويم و بفهميم دارد چه اتفاقاتي ميافتد يا صاحب ويلايي شده بوديم در كيش و يا در پيچ و خم زندگي روزمره ميچرخيديم مات. و يا …
از اين منظر ما هم اگر بخواهيم عزّت و كرامتي را كه در چند سال گذشته به دست آورديم بيشتر حفظ كنيم لازم است تا تلاش كنيم همانها به حكومت برسند تا ما از مزاياي معنوي اپوزوسيون بودن همچنان برخوردار بمانيم. بالاخره اهل سياست در «جمهوري» اسلامي ايران براي بازگشت به عرصة قدرت نيازمند پيادهنظام هستند.
بنابراين اصل اول در ارزيابي موقعيت خود در اين انتخابات آن است كه حتي بدترين گزينه براي ما ميتواند بهترين باشد و به انسجام و تحرك و تعميق حركتهاي آرمانخواهانهاي كه در تضاد با برخي سياستها و رويههاي دولت قرار ميگيرند بيانجامد و انشاءا… در انتخابات بعدي «آرمانخواهي» با تدارك و تجهيز و وقار و ثبات بيشتري وارد عرصه شود و نتيجة دلخواه اما واقعي (و نه دوپينگي) بگيرد.
2. تصميمي كه در روز بيست و هفتم ميگيريم ربط وثيقي دارد به تصميماتي كه براي روزهاي بعد از بيست و هفتم گرفتهايم. اگر پيشاپيش تصميم داريم از فرداي انتخابات تا چهار سال بعد به مرخصي برويم (و در پروندة ما از اين مرخصيهاي غير استحقاقي كم نيست.) فرقي نميكند كه به چه كسي رأي بدهيم. گروه اول اگر رأي بياورند برادران اپوزوسيون فرياد عدالت را ـ بهعنوان مقبولترين و كارآمدترين شعار سياسي ـ زنده نگه خواهند داشت و دور به دست گروه دوم اگر بيفتد زحمت اين تكليف را دوستان دولتي خواهند كشيد و حرف عدالت را زياد خواهيم شنيد و اقناع خواهيم شد.
مشكل اما اينجاست كه «الحق اوسع شيئي فيالتواصف و اضيقها في التناصف»
3. همانقدر كه اعتنا و توجه و حساسيت به «مهم» بودن انتخابات نشانة پويايي و سلامت و زندگي جامعه است؛ «اهم» كردن آن نشانة بيماري و بحران و غيره است. همانقدر كه تلاش ميكنيم «مهميت» انتخابات مغفول نماند بايد تلاش كنيم انتخابات «اهميت» پيدا نكند.
اهميت انتخابات به معناي تزلزل نظام، گسيختگي قانون اساسي و غيره است. اهم شدن انتخابات و نتيجهاش خبر از سينههاي سياستزدة ضيقي ميدهد كه امكان حيات در غير «اين برهه حساس» ندارند و اگر روزي اين واژه در قاموس جمهوري اسلامي كمرنگ شود آنها دقمرگ خواهند شد.
در سيستم «هلو ـ لولو»ي اينها كه مترقيترين طرحي است كه تا كنون براي ادارة حكومت ارائه و اجرا كردهاند همواره بايد در يك وضعيت دوقطبي باقي ماند كه يك طرفش لولوهاي مخالف آزادي يا ديناند و طرف ديگرش هلوهاي آزاديخواه يا دينداري كه از ترس لولو طعمة دهان باز صندوقهاي انتخاباتي سياستزده ميشوند.
4. ورود «فرهنگي» به عرصة انتخابات چگونه ممكن است؟
اگر كسي در يكي از ستادها فعال شد سياسي است و فرهنگي نيست؟
فرهنگي كسي است كه در برج عاج بنشيند و فقط نقد كند؟
يا «سياست» ما عين «فرهنگ» ما و «فرهنگ» ما عين «سياست» ماست؟
الف ـ چهبسا آدمهاي سياسي كه از كنار انتخابات آسه ميروند و آسه ميآيند كه… و چهبسا آدمهاي فرهنگي كه پير خودشان را هم در فلان ستاد درميآورند و… .
ب ـ رويكرد فرهنگي در انتخابات چند شاخص دارد (لااقل به زعم حقير):
1. انتخابات مهم است اما اهم نيست.
2. رئيس جمهور تيري نيست كه از كمان رها شده باشد، مرغي است كه به دام ميافتد. اگر مردم صياد باشند و نه شكار. هر نوع تبليغاتي در اين عرصه بايد مردم را صياد كند و نه شكار.
3. «فرآيند» انتخابات به اندازة نتيجهاش مهم است. نتيجة انتخابات يك كلمه است: نام آقاي رئيس جمهور در بيانية وزارت كشور و روزنامهها و تواريخ سياسي ثبت و ضبط خواهد شد. اما مجموعة فراز و فرودها و ماجراهايي كه در دهها هزار ستاد انتخاباتي شكل ميگيرد و در «فرهنگ سياسي» جمهوري اسلامي رسوب ميكند اگر با چشمان تيزبين هنرمندان ثبت و ضبط نشود شرح و نقد هم نخواهد شد و سال به سال دريغ از پارسال. از مهمترين دغدغههاي عناصر فرهنگي در عرصة انتخابات ثبت مستند دقيقترين جزئيات در اين فرآيند وسيع است.
4. براي كسي كه با نگاه فرهنگي وارد اين عرصه شده 28 خرداد هيچ فرقي با بيست و هفتم ندارد. نه خاني آمده و نه خاني رفته! اگر كانديدايش پيروز شده باشد جشن نميگيرد و اگر شكست خورده باشد به روانپزشك احتياج پيدا نميكند. نه براي خوابيدن ديازپام ميخورد و نه براي بيدار شدن لگد ميخواهد.
28 خرداد روز شروع است. آغاز مرحلهاي ديگر در فرهنگ سياسي جمهوري اسلامي. مرحلهاي كه تنها بين سكوت و فرياد مخيّر نشده است.
گروهي از افسردگي و گروهي از فرط شوق زبانشان تا انتخابات بعدي بند ميآيد و بارزترين رفتار سياسيشان «سكوت» خواهد بود و گروهي ديگر باز به همان علل فقط فرياد را خواهند برگزيد.
گروه ميانه اما نه آنقدر سكوت كردهاند كه حرف زدن از يادشان برود و نه آنگونه فرياد كشيدهاند كه صداي نخراشيدهشان به گوش هيچ دلي ننشيند.
صبح روز بعد از انتخابات (با هر نتيجهاي) دقيقاً ميدانند كه چه ميخواهند و چه بايد بكنند.
تلك الدارالاخرة نجعلها للذين لا يريدون علوأ فيالارض و لا فسادا.
* سرمقاله سوره، دوره چهارم، شماره 1۷، خرداد1384